اختصاصی طرفداری - دیدار تیم های ژوزه مورینیو و پپ گواردیولا گرچه هر بار با تیم های مختلف در شرایط های گوناگون برای هواداران فوتبال تازه است، اما جامعه فنی فوتبال در همه این دیدارها انتظار نبرد تاکتیکی مشخصی را دارد. نبرد تاکتیکی که این بار در عصر فوتبال کرونا زده نیز با تیم های تاتنهام و منچسترسیتی تغییر چندانی نکرده بود.
مهم ترین تغییر اما در نتایج است، جایی که رفته رفته آن اختلاف ایجاد شده در نبردهای رو در رو بین مورینیو و پپ گواردیولا به نفع سرمربی پرتغالی در حال کاهش است. این اولین بار است که مورینیو توانسته دو بار پیاپی گواردیولا را شکست دهد تا اختلاف پیروزی هایش با او به چهار کاهش یابد. شنبه شب اما اُلگوهای تاکتیکی هر دو مربی مطابق انتظارات بود. البته که طی سالیان این اُلگوها تکامل پیدا کرده و به روز شده، اما کلیت اُلگوی تاکتیکی دو مربی در مصاف با یکدیگر غالبا ثابت است. در این یادداشت به طور ویژه به بررسی این اُلگوها می پردازیم و خواهیم گفت که چگونه ژوزه مورینیو در حال کاهش اختلاف خود با پپ گواردیولا است.
«False full-back» این بار با ژائو کانسلو |
چند روز پیش در یادداشتی فنی به بررسی رویکرد مربیان مختلف در استفاده هر چه موثرتر از «Half space» (توضیح مفصل فنی) در قالب نقش «Half-space libero» پرداختم (اینجا). پپ گواردیولا نیز همواره روی استفاده از این نقش و یا نقش های مشابه تاکید دارد. یکی از این نقش ها و اُلگوهای مشابه، استفاده از مدافعان کناری در نقش «False full-back» است. پیش از این اینجا درباره این اُلگو توضیحات مفصل فنی ارائه داده ام. نقش «False full-back» تا حد زیادی به نقش «Half-space libero» شباهت دارد و در قالب یک نقش تعریف می شود با این حال تفاوت های مهمی در جزئیات وجود دارد. پپ گواردیولا همان طور که در یادداشت چند روز پیش اشاره کردم پیشتر از بنجامین مندی در این نقش بهره برده و این بار به نظر می رسد که قصد دارد آن را با ژائو کانسلو در «Half space» سمت چپ پیاده کند.
در این نقش شما یک مدافع کناری را روی کاغذ در دفاع چهار نفره به کار می گیرید اما با توپ، این بازیکن وظیفه دارد که نه در فضاهای کلاسیک یک مدافع کناری، بلکه در کریدور «Half space» مربوط به خودش قرار گیرد. به شکلی که او تقریبا در یک خط با هافبک جلوی مدافعان تیمش قرار می گیرد و شکل و شمایلی از «Double pivot» (توضیح مفصل فنی) را با او در میانه میدان تشکیل می دهد. هدف داشتن نیرو و بازیکن اضافه ای حین مالکیت توپ در «Half space» است. بازیکنی که در به گردش درآوردن توپ مشارکت زیادی دارد، در یک سوم تهاجمی در «Half space» رخ نمایی می کند و مربی انتظار دارد که حتی بیش ترین پاس را در آن فضا در طول نود دقیقه ارسال کند.
به بازی تاتنهام مقابل سیتی بر می گردیم. به تصویر زیر دقت کنید که از ثانیه های نخست بازی انتخاب کرده ام تا کاملا رویکرد پپ گواردیولا را از همان شروع بازی در استفاده از این اُلگو درک کنید. بازیکنان سیتی در حال بازیسازی از عقب زمین هستند و شما به موقعیت ژائو کانسلو دقت کنید که روی کاغذ گرچه یک مدافع چپ در خط دفاعی چهار نفره به نظر می رسد، اما در نقش «False full-back» به کار گرفته شده است. نگاه کنید که او چگونه در کریدور مربوط به «Half space» سمت چپ قرار گرفته و عملا با رودری در یک خط قرار دارد به شکلی که انگار سیتی با دو هافبک در جلوی خط دفاعی به میدان رفته است. این اُلگویی است که پپ گواردیولا در جهت داشتن نیرویی اضافه در «Half space» همواره در سیتی آن را اجرا کرده است. اما نتیجه استفاده از این اُلگو چه می تواند باشد؟
پاسخ سوال را اینجا مورد بررسی قرار می دهم. به یک نقشه بسیار مهم از بازی تاتنهام مقابل سیتی دقت کنید (تصویر از گروه فنی Betweentheposts استخراج شده). نقشه ای که در کلاس های مربی گری از آن تحت عنوان «PASSMAP» یا «Passing Network» یاد می شود. موقعیت ژائو کانسلو کاملا در نقش «False full-back» مورد انتظار است. نکته مهم اما دو داده فنی کلیدی درباره کانسلو است. داده نخست که همه هواداران فوتبال با آن آشنایی دارند، تعداد پاس در طول نود دقیقه است. مطابق آن چیزی که گفتیم هدف استفاده از این نقش داشتن نیرویی اضافه در به گردش در آوردن توپ در فضاهایی مشخص است. می بینیم که در دیدار تاتنهام مقابل سیتی کانسلو در میان تمامی بازیکنان خودی در طول نود دقیقه بیش ترین پاس را ارسال کرده است.
اما داده دوم که از داده های پیشرفته محسوب می شود، «Progressive pass» است. داده پیشرفته ای بسیار مهم که در ارزیابی های تیم های فنی باشگاه های بزرگ تاثیر زیادی دارد. این داده فنی پیشرفته جزئیات ریز زیادی دارد که در این یادداشت نمی گنجد، اما به طور کلی به پاس های موثر و صحیحی اطلاق می شود که در راستای نزدیک شدن و رسیدن به دروازه حریف داده می شود. به این معنی که پاس مورد نظر باید تیم را به شکلی موثر به دروازه حریف سوق دهد. در این داده پیشرفته نیز می بینیم که کانسلو در بین تمامی بازیکنان سیتی در رتبه نخست قرار گرفته و بیش ترین مقدار «Progressive pass» را از خود ثبت کرده است. این همان چیزی است که گواردیولا از بازیکن خود در این نقش می خواهد. به گردش درآوردن توپ در فضاهایی مشخص در راستای رسیدن به شرایط خلق موقعیت و سوق دادن تیم به سمت دروازه حریفان.
هرم معروف و حمله با پنج بازیکن |
شاید باورش برایتان سخت باشد اما فوتبال روز اروپا در حال استفاده از تاکتیک هایی است که شکل و شمایلی از آن بیش از 110 سال پیش در این رشته ورزشی به کار گرفته شده است. چند سال است که بزرگ ترین مربیان دنیا همچون پپ گواردیولا، یورگن کلوپ، آنتونیو کونته و حتی ژوزه مورینیو در فاز تهاجمی سعی در به کار گیری اُلگوی مشخصی را دارند. بیش از 110 سال پیش سیستم 5-3-2 تحت عنوان هرم (Pyramid) مورد استفاده قرار می گرفت که توسط افراد مهمی همچون هربرت چپمن نیز تکامل پیدا کرد (توضیح مفصل فنی). حالا پس از 110 سال پپ گواردیولا، یورگن کلوپ و دیگران قصد در تکامل این اُلگو دارند. حقیقت این است که بزرگ ترین مربیان دنیا این روزها با پنج بازیکن حمله می کنند و بار دیگر حین مالکیت توپ از سیستم 5-3-2 یا 5-2-3 استفاده می کنند.
پیش از این بارها درباره اُلگوهای فنی پپ گواردیولا صحبت کرده ام (اینجا و اینجا). سرمربی اسپانیایی زمین فوتبال را به 20 قسمت تقسیم می کند که شامل خطوط عمودی و افقی می شود که تمامی این خطوط قوانین و تابلوهای ممنوعه خاص خودش را دارد. به پنج کانالی که با خطوط قرمز مشخص کرده ام، دقت کنید. مسئله مهم این است که تیم در فاز تهاجمی همواره باید با پنج بازیکن مطابق این پنج فضا حمله کند. دو بازیکن کاملا لب خط قرار می گیرند، دو بازیکن در «Half space» و مهاجم نوک هم در منطقه مرکزی. تیم همواره در فاز تهاجمی باید با پنج بازیکن در حمله شرکت کند.
به تصاویر زیر از دیدار تاتنهام مقابل سیتی دقت کنید تا این اُلگوی مهم را درک کنید. بازیکنان سیتی در حال بازیسازی از عقب زمین هستند و شما به وضوح می بینید که این تیم با توپ، در حال پیاده سازی آرایش هرم است. آرایش معروف 5-3-2 که مربیان بزرگ این روزها به دنبال پیروی از آن هستند.
نمونه بعدی در یک سوم تهاجمی. باز هم به استقرار پنج بازیکن سیتی دقت کنید. اُلگویی مشخص و پرتکرار در این روزها. هر یک از فضاهای پنج گانه توسط یک بازیکن سیتی اشغال شده.
هدف تمامی این آرایش ها و قوانین چیست؟ رسیدن به «Numerical Superiority» (توضیح مفصل فنی) در یک سوم تهاجمی در راستای آزادسازی یک بازیکن و خلق موقعیت خطرناک با درصد بالا. تمامی این مسائل با استفاده از اُلگوهای تمرینی مشخصی به دست می آید. اُلگوهای تمرینی که در تلاش هستند یک بازیکن را در فضاهایی مشخص آزاد کند تا او بتواند درون یا اطراف باکس به خلق موقعیت بپردازد.
ژوزه مورینیو و رویکرد «Low Block» |
اما چرا سیتی نتوانست با استفاده از تمامی این اُلگوها حتی یک موقعیت خطرناک قابل توجه در جریان بازی خلق کند؟ اُلگوهای ژوزه مورینیو همواره مقابل پپ گواردیولا منظم و مشخص بوده است. طرح هایی که البته زمانی جواب می دهد، که تیمی متحد و بازیکنانی مسئولیت پذیر درون زمین مسابقه حضور داشته باشند. مورینیو مطابق انتظار رویکرد «Low Block» (توضیح مفصل فنی) را برای این مسابقه در نظر گرفته بود. رویکردی «Low Block» اما فعال در یک سوم تدافعی خودی. به این معنی که صرفا تجمع پیوسته و نزدیک به هم در راستای پر کردن فضاهای خطرناک کافی نیست، بلکه بازیکنان باید علاوه بر رعایت این اصل، به طور فعال بازیکنان حریف را در فضاهایی مشخص تحت فشار و پرس قرار دهند. در طول نود دقیقه هیچ بازیکن سیتی نتوانست درون باکس بیش از چند لحظه ابتکار عمل داشته باشد چرا که توسط بازیکنان تاتنهام به طور فعال تحت فشار قرار می گرفت. حتی یک کنترل توپ و یک لمس توپ کافی بود که بازیکنان تاتنهام بازیکن صاحب توپ را تحت فشار مستقیم قرار دهند.
به تصویر زیر دقت کنید که نشان دهنده نقاط از دست رفتن مالکیت توپ توسط بازیکنان منچسترسیتی است. آن ها 33 بار توپ را در طول نود دقیقه از دست داده اند که 11 بار درون باکس رخ داده است. عددی بسیار قابل توجه که طی بازی های گذشته و در این فصل، سیتی حتی نزدیک به آن هم در هیچ دیداری نشده است. این مسئله نشان دهنده فشار فعال بازیکنان تاتنهام روی بازیکنان سیتی در فضاهای مهم از جمله درون باکس است. همان طور که گفته شد بازیکنان سیتی هیچ گاه نتوانستند درون باکس فرصتی برای پیدا کردن ابتکار عمل داشته باشند. شاید تنها مورد موفق همان صحنه گل مردود بود که ژسوس توانست توپ را (در شرایط خطا البته) کنترل کند و خیلی سریع آن را در اختیار لاپورت جهت شوت زنی قرار دهد. به جز این صحنه بازیکنان تاتنهام متعهدانه رویکرد «Low Block» را به طور فعال علی الخصوص درون باکس پیاده کردند.
هری کین و سون هیونگ مین به تنهایی بازیکنان فوق العاده ای هستند که توانایی های انفرادی قابل توجهی دارند. با این حال ژوزه مورینیو این فصل توانسته بازیکن جدیدی را برای تاتنهام خریداری کند که نامش سون هیونگ کین است! ترکیب اعجاب انگیز و درک متقابل کین و سون از یکدیگر گویی بازیکن جدیدی را برای تاتنهام خلق کرده است. ژوزه مورینیو برای ترکیب حرکات این دو و استفاده موثر از آن، اُلگوهای مشخصی را در طول فصل به کار گرفته است. یکی از این اُلگوها که در بازی مقابل سیتی کاربرد داشت، همان صحنه مربوط به گل اول است.
پیش از این طی دو یادداشت به طور مفصل و ویژه درباره اُلگویی تحت عنوان «Baiting manoeuvre» صحبت کرده ام (اینجا و اینجا). اُلگوهای حرکتی که مربوط به فاز تهاجمی می شود و غالبا توسط مهاجمان نوک مورد استفاده قرار می گیرد. به صحنه گل اول تاتنهام دقت کنید. در این گل دو نکته فنی فوق العاده مهم و آموزشی وجود دارد. یکی از این نکات که تقریبا جایی به آن پرداخته نشده، شروع حرکت توسط تانگوی اندومبله است. هافبک فرانسوی به محض اینکه توپ را دریافت می کند، متوجه می شود که برناردو سیلوا و ژسوس او را زیر نظر دارند و در صورتی که بخواهد به جلو حرکت کند، او را تحت فشار می گذارند. به همین منظور از مهارتی استفاده می کند که در کلاس های مربی گری و آکادمی های معتبر از آن تحت عنوان «False implications» یاد می شود. اندومبله ابتدا در برابر چشمان سیلوا و ژسوس نشان می دهد که می خواهد رو به عقب حرکت کند و یا پاس ارسال کند اما در لحظه آخر، توپ را به سمت مخالف سوق می دهد. این حرکت او باعث می شود تا سیلوا ابتدا توجهش به جهت اشتباه معطوف شود و همین فرصت برای اندومبله کافی است تا فضای حرکتی و فرصت ارسال پاس رو به جلو را برای خودش فراهم کند. این طور می شود که او بدون مزاحمت می تواند پاس دقیقش را ارسال کند. اگر اندومبله مهارت «False implications» را اجرا نمی کرد، سیلوا بدون فوت وقت او را تحت فشار قرار می داد.
نکته فنی دوم که مربوط به زوج سازی کین - سون می شود، استفاده از اُلگوی «Baiting manoeuvre» است. نگاه کنید که چگونه هری کین ثانیه هایی پیش از ارسال پاس اندومبله، خودش را طعمه قرار می دهد و چند گامی رو به عقب حرکت می کند، گویی که پاس اندومبله قرار است برای او ارسال شود. همین مسئله باعث فریب دیاز و لاپورت می شود تا آن ها کین را دنبال کنند و توجهشان معطوف به این بازیکن باشد. همزمان اما سون با آگاهی از اُلگوی در حال اجرا، فرار خودش را پشت این دو مدافع میانی آغاز می کند. کانسلو گرچه متوجه داستان می شود اما از فضا دور است و توانایی پوشش پشت دو مدافع میانی تیمش را ندارد. این طور می شود که سون با استفاده از اُلگوی «Baiting manoeuvre» که بارها و بارها در تمرینات اجرا شده، گل اول را به ثمر می رساند. این تنها اُلگویی نیست که کین و سون در این فصل به اجرا گذاشته اند. آن ها به رهبری مورینیو نقشه های متفاوتی را درون زمین مسابقه دنبال می کنند که به مرور و در ادامه فصل به آن ها نیز خواهیم پرداخت.
پیروزی سر راست ژوزه مورینیو با تیمی متعهد و مسئولیت پذیر، نشان داد که این سرمربی پرتغالی هنوز هم می تواند امضاهای تاکتیکی معروفش را پای بازی ها بزند. تاتنهام از زمان روی کار آمدن او روند رو به رشد مشخصی را دنبال می کند. البته ابهامات فنی زیادی هنوز هم پیرامون تفکرات مورینیو وجود دارد، ابهاماتی که گذر زمان می تواند آن ها را شفاف تر کند و ما در ادامه فصل به آن نیز خواهیم پرداخت. مسئله اصلی اما اینجاست، که ژوزه مورینیو اگر بازیکنان متعهد و مسئولیت پذیری در اختیار داشته باشد، هنوز هم می تواند تیمی بسازد که در لیگ برتر انگلیس و در میان انبوه غول ها، مدعی قهرمانی تلقی شود، حتی اگر آن تیم، تیمی قهرمان نشده همچون تاتنهام باشد.