مجید جلالی در برنامه ملاقات با چهره ها میهمان طرفداری بود. سه قسمت از گفتگوی فرزام محمد علیها و مجید جلالی پیش از این تقدیم شما شد. حال به بخش پایانی این گفتگو رسیده ایم. مسائل بسیار جالبی درخصوص مدیریت فوتبال، پرورش استعداد، مربی گری، قانون منع به کار گیری خارجی ها و حضور افرادی مانند ویلموتس در فوتبال ایران، در این بخش از گفتگو مطرح می شود.
بخش پایانی گفتگوی فرزام محمد علیها با مجید جلالی را از دست ندهید:
شما کانون مربیان هم راه انداختید ولی چند سالی است در آن حضور ندارید. می خواهم ببینم چیزی که اکنون وجود دارد، همان چیزی است که در ذهن شما در زمان تاسیس بود؟
خیر. واقعیتش این است که ما 14 سال در کانون مربیان بودیم، اساسنامه درست کردیم و آن را ثبت کردیم. حتی یادم می آید برای فیفا و AFC نامه زدیم و اعلام وجودیت کردیم و آن ها به ما تبریک گفتند منتها من نزدیک به 9 سال با فدراسیون نامه نگاری کردم که این کانون را بپذیرد ولی آن ها نپذیرفتند. ما می خواستیم عضو مجمع شویم. کانون ثبت رسمی شده بود و موجودیت مان را به فیفا و AFC اعلام کرده بودیم ولی فدراسیون خودمان بنا به دلایلی که همه می دانیم، عضویت ما را در مجمع نپذیرفت. از این بابت کانون تا جایی آمد و کارش متوقف شد.
مصاحبه ای در سال های اخیر انجام دادید که هنوز در خصوص آن بحث می شود. اینکه گفتید امیر قلعه نویی از مورینیو مربی بهتری است. یا یحیی گل محمدی را با گواردیولا مقایسه کردید. واقعا این اعتقاد دارید؟
بله این اعتقاد را دارم.
می خواهم بگویم مربیان داخلی شغلشان این است و قبل و بعد از تمرین نیز وقت خود را روی فوتبال می گذارند ولی شاید مربیان ایرانی اکثرا اینگونه نباشند. می خواهم بگویم حداقل از این نظر برتر هستند.
شما کاملا درست می گویید منتها این تفاوتی که می گویید، تفاوت محیط است. یک زمان شما در افغانستان متولد می شوید یک زمان در آمریکا. اینجا محیط است که می تواند شما را پرورش دهد یا پایین نگه دارد. ممکن است استعداد هردو به یک اندازه باشد ولی یکی مخترع می شود و دیگری عضو طالبان می شود. بنابراین محیط مهم است. پس وقتی می گویم مربیان ما می توانند از مربیان خارجی که نام بردم بهتر باشند، منظورم همان استعداد بالقوه مربیگری است. در این خصوص تردید نکنید. چرا می گویم؟ زیرا من کنار آن مربیان بوده ام و تدریس آن ها را دیده ام.
یعنی آدم های ویژه ای نیستند؟
ویژه نیستند بلکه محیط آن ها را ویژه کرده است. اینجا محیط می گوید شما کنار زمین ساکت باشید، سرتان کلاه رفته است. این دوتا محیط است. محیط اینجا این را می گوید و مربی در این زمینه خود را درست می کند ولی آنجا محیط چیز دیگری می گوید.
به هر حال ما وقتی در ایران هستیم، می توانیم بفهمیم در فوتبال ایتالیا و انگلیس چه می گذرد.
خیر. شما فقط نتایج را می گیرید. نمی دانید چه می گذرد.
ولی شما با یک سرچ ساده می توانید بفهمید یورگن کلوپ چه تصمیمی گرفته است.
اصلا نمی توانید بفهمید و فقط تحلیل روزنامه نگارها را می خوانید. من سال گذشته به بارسلون رفتم و سر تمرین رفتیم. تمرینات مقدماتی و گرم کردن تمام شد، به خبرنگاران و ما گفتند بروید ولی خوب من با رامون پلنت آشنا بودم و مقداری بیشتر آنجا ماندم. آن ها علم فوتبال را به چشم یک تکنولوژی می بینند. به هیچ وجه تکنولوژی را ساده در اختیار شما نمی گذارند. اینکه فکر کنید آخرین تاکتیک های کلوپ یا گواردیولا را در اینترنت می توانید ببینید، این گونه نیست. حتی روش های تمرینی را نمی گذارند ببینید. شما این همه راجع به تیکی تاکا مقاله خوانده اید. چرا در خصوص روش های تمرینی شان کسی چیزی نمی گوید؟ اینکه شما چگونه می توانید به تیکی تاکا و مالکیت برسید را به شما نمی گویند مگر اینکه شما محققانی داشته باشید که از درون بازی فیدبک هایی بگیرند و برسند به جایی که تمرینات رسیدن به آن چه چیزی است. شما برای چه فکر می کنید آلمان از گواردیولا در کشور خود استفاده می کند؟ آلمان مرتبا به اسپانیا می باخت و می خواستند به جایی برسند تا روش های تمرینی آن ها را بیاموزند تا اسپانیا را ببرند. سپس مخترع این کار را در بایرن مونیخ می گذارند و با درآوردن اسرار تاکتیکی او، آلمان قهرمان جهان می شود. فوتبال از نظر آن ها تکنولوژی است و آن را راحت به شما نمی دهند. آن ها می خواهند از این تکنولوژی برای سال های طولانی از کشورهایی مانند ما پول دربیاورند. مثلا مربی و تکنسین و مدرس بفرستند و پول دربیاورند. من دیدم که سر تمرین لیورپول بودیم. آنجا یک اتاق IT داشتند. دوست داشتم ببینم در آن اتاق چه می گذرد ولی ما را راه ندادند. در حالی که ما مانند دانشجو بودیم که دوره می دیدیم. فقط سر تمرین می رفتیم. حتی یادم است من جزوه ای نوشتم و این جزوه را بین همه مربیان در کشور پخش کردم. سپس دوره ای در ژاپن داشتیم و با دکتر ونکلوس صحبت می کردم و گفتم دکتر من این جزوه را نوشتم و او گفت خیلی کار اشتباهی کردی. این جزوه برای سطح حرفه ای است و چرا این را به عنوان یک ایده به همه داده ای؟ شاید یک نفر مربی تیم پایه باشد و این ایده ها به بچه ضربه بزند. پس کار خوبی نکردی. ببینید دیدگاه آن ها چگونه است. این ها را می گویم از روی ناراحتی و تنگ نظری نیست. ما استعدادهای بالایی در کشورمان داریم ولی مثلا شما یحیی گل محمدی را چند بار فرستاده اید از بهترین باشگاه های دنیا بازدید کند؟ شما چقدر سرمایه گذاری کرده اید که مثلا محمود فکری تبدیل به استراماچونی شود؟ عملا هیچ. او در اختیار خودش بوده و هرکاری که کرده، خودش بوده است.
البته با نظر شما که در خصوص فدراسیون می گویید موافقم ولی با بخشی از آن مخالفم. مثلا یحیی گل محمدی یا محمود فکری یا حتی مهدی رحمتی بالاخره در دوران فوتبال خود آن قدر پول درآورده اند که بتوانند خارج از کشور بروند ولی علاقه مند به یادگیری نبوده اند. این را قبول دارید؟
خودشان که نمی توانند بروند. ما در دنیا 2 نوع دوره مربیگری داریم. یک نوع که اصطلاحا خودشان می گویند دوره های تجاری. یعنی شما پول می دهید و در دوره ای به نام لیلی شاو نزدیک لندن می روید. یعنی شما را از فرودگاه امام تا وقتی مجددا اینجا پیاده شوید، در اختیار می گیرند. همه هزینه شما را نیز می دهند ولی کلی پول هم باید بدهید. این ها کلاس های تجاری هستند. این فرق دارد با کلاسی که مثلا AFC شما را به ژاپن ببرد و در حین کلاس، باشگاه هایش را نیز نشان دهد. افرادی مانند فکری، گل محمدی، علی دایی، نکونام، رسول خطیبی و ... باید تلاش کنند علم فوتبال را به دست آورند و بخشی نیز مربوط به تجربه خود فوتبال است. مثلا من 40 سال کار می کنم یا مرحوم یاوری 50 سال کار می کند و این را کنار می گذارید در حالی که این گنجینه کار است. علم فوتبال را شاید با پول خرج کردن بتواند به بخشی از آن به دست آورید ولی تجربه یعنی شما را بردارند و سر تمرین لیورپول ببرند. آن کار باید تشکیلاتی انجام شود. یعنی مثلا مهدی رحمتی نمی تواند پول خرج کند و سر تمرین یوونتوس برود. این بچه ها هرکاری کرده اند تا الان خودشان کرده اند. مثلا قلعه نویی اگر به آلمان یکی دو بار رفته، خودش کرده و دوست داشته است ولی اگر تشکیلات او را می برد، قطعا مانند همان مربیان بود. مثلا مورینیو دو تا سر دارد؟ تشکیلاتی در پرتغال او را تربیت کرده و در مقطعی گفته به بارسلونا کنار یک مربی بزرگ حتی به عنوان مترجم برو. سپس به پرتغال برگرد و مربیگری کن. یادم است که در سمیناری بودیم و آقای اندی راکسبوک به ما تصاویری نشان داد. او عکس کی روش را نشان داد و گفت ایشان وقتی در جوانان پرتغال بود، زیر نظرش داشتیم و او را هندل می کنند تا وارد کادر فنی منچستریونایتد شود و همان ها حمایتش می کنند تا سرمربی رئال مادرید شود. چرا؟ چون ایشان را به چشم یک استعداد می دیدند و می گفتند باید برایش فضا فراهم کنیم. الان برای قلعه نویی، یحیی و امثالهم چه کسی این فضا را فراهم کرده است؟
شما جمله ای معروف هم دارید که گفتید مربیان خارجی خدمات شان را به ما می فروشند نه دانش شان را. به نظرتان چگونه می شد این دانش را از آن ها خرید که در فدراسیون نکردند؟
از طریق مربیانی که می آورید نمی توانید این کار را کنید که این اتفاق در طول سال ها نیز افتاده است. آن ها فقط خدمات را می فروشند. مثلا انگلیس به ما تانک چیفتن به ما می دهد و مستشار می آورد که چگونه پشت این تانک بنشینیم.
خب چه کنیم که دانش را به ما بفروشند؟
اگر مدیران بیایند روی این موضوع تمرکز کنند، شما می توانید طی 4-5 سال بهترین فضا را برای رشد فراهم کنید. اینکه باید چه کار کرد، پارامترهای متعددی است. اولا شما باید مدرس های قوی بیاورید. مثلا یادم می آید به آقای کفاشیان گفتم اگر می خواهی مربی بیاوری، این دو مربی را بیاور. یکی خوزه پکرمن آرژانتینی بود که به کلمبیا رفت. ایشان گفت همسر او اهل رژیم صهیونیستی است و نمی توانیم او را بیاوریم. سپس گفتم بیلسا را بیاورید. این دو شخص می توانند تکنولوژی مربیگری را به شما یاد دهند و وارد کننده هستند. یعنی هر دو سبک دارند. الان من خودم طرفدار لیدزیونایتد هستم و بازی های آن را با علاقه نگاه می کنم. پس باید کسانی که بلد باشند این تکنولوژی را انتقال دهند را بیاوریم. مثلا اگر مورینیو را بیاوری این کار را نمی کند ولی اگر گواردیولا یا بیلسا را بیاوری، بله این کار را می کند. نکته دوم، آوردن مدرس های قوی است و سوم، شما بچه های مستعد خود را به آنجا انتقال دهید.
امیر قلعه نویی اخیرا مصاحبه کرد که ممنوعیت ورود بازیکن و مربی خارجی به ما لطمه 700 میلیاردی می زند. مثلا بازیکنی که 500 میلیون بوده، اکنون 3 میلیارد شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
به نظرم قانون خوبی بود. حتی اگر در فدراسیون بودم، تصمیمی شدیدتر می گرفتم. وقتی می گوییم مربی خارجی می آوریم، دیدگاهی که پشتش است یعنی این شخص به ما کمک می کند. زمان می گذرد و شما می بینید آن ها سر شما کلاه می گذارند و شما در نهایت بازنده می شوید. یعنی در این آخر، قضیه مارک ویلموتس، شما بی نهایت سرتان کلاه رفته است. شما می آیید و تقصیرها را گردن مدیران خودمان می اندازید. بله آن ها نیز مقصر بوده اند ولی طرف شان نیز آدم شیادی بوده است. یعنی برای دو ماه می آید و پولی می گیرد که شاید برای سال ها، فوتبال ما را به چالش بکشد. من می گویم خود جامعه جهانی باید بداند نمی تواند سر ما کلاه بگذارد و قسر در برود. به همین دلیل قانون خوبی بود. ضمن اینکه شما اگر تولید داشته باشید، می توانید از یک جا خروجی داشته باشید. وقتی تولید نداشته باشید، همه چیز راکد می شود و قیمت بازیکنان بالا می رود. الان چرا هر سال قیمت ها بالا می رود؟ چون تولید نداریم. پس قانونی گذاشته اید که اجبارا تولید را آغاز می کند. یعنی مثلا می گویید من این دستگاه را می خواهم. می گویند نداریم و اگر بلدید، خودتان بروید و تولید کنید. الان چرا مربیان جوان آمده اند؟ چون مربی خارجی نمی توان آورد و این خوب است. حال من می گویم خود این کار تشکیلاتی و سازماندهی شده نیست ولی از همین کار سود خواهیم کرد. سال آینده جوانان خوبی را خواهید دید که از درون لیگ بالا خواهند آمد. همین عیسی آل کثیر چند سال است بازی می کند؟ چرا الان دیده شد؟ همین الان هم اگر جا داشتید، خارجی می آوردید.
در مورد ویلموتس می خواهم بگویم او فکر نمی کند قراردادی که با ما بسته، شیادی بوده است. در واقع کسانی که با او این قرارداد را بسته اند، اکنون باید دادگاهی باشند و باید به یک نهاد جواب پس داد. فقط ویلموتس نیست و هزارتا از این قرارداد ها بسته شده ولی چون مبلغ این خیلی بالا بوده، نمود پیدا کرده است. شاید نهادهای نظارتی باید روی این مسائل ورود کنند که به یکباره فوتبال وارد قرض می شود. نظر شما چیست؟
به نظرم حرفتان تا حدی اشتباه است. دقیقا 6 سال پیش من یک آپارتمان خریدم و کل پولش را همان موقع دادم. الان 5 سال است مرتب به دادگاه می رویم و می آییم زیرا طرف ما آدم کلاهبرداری بود. الان که نگاه می کنم که بله او کلاهبردار بوده ولی من نیز ساده لوحی کرده ام. مسئولان ما ساده لوحی کرده اند ولی طرف شان نیز مربی نبوده و می دانسته جایی به او کار نمی دهند و گفته از ایران پولی درآورم. بله مسئولین ساده لوحی کردند و حال دارند غرامت می دهند ولی طرف نیز شیاد بوده است.
به عنوان سوال پایانی، تفاوتی که مربیان خارجی و داخلی دارند این است که مربیان داخلی همانطور که می دانید درگیر کارهای دیگر از جمله بیزینس و رستوران داری و ... هستند در حالی که مربیان خارجی حداقل در ایران مشغول کار خود می شوند.
بله صد در صد قبول دارم. من هم بین همکاران این را می بینم. مثلا با حمید درخشان صحبت می کردم. درخشان یکی از بزرگترین مربیان این کشور است. شما نمی دانید او چه استعدادی در مربیگری بود. ما در یک دوره بودیم و تفاوت او را با دیگر مربیان آسیایی می دیدم ولی باید تمرکزش را روی فوتبال می گذاشت. یا مثلا علیرضا منصوریان، امیر قلعه نویی، علی دایی و ... این ها باید بدانند کسی که مربی است، باید صد در صد تمرکز را روی کارش بگذارد. یعنی باید 6 صبح سر کارشان باشند و 9 شب به خانه برگردند.
خیلی ممنون آقای جلالی. من دیگر صحبتی ندارم. اگر شما صحبتی دارید، در خدمتتان هستیم.
من اولا از شما و همکارانتان تشکر می کنم. دوست دارم شما بحث های دامنه دار در حوزه فنی نیز بگذارید. مثلا پارامترهای موفقیت پرسپولیس چیست و این ها چه هستند که استقلال ندارد. این ها بحث های فنی خیلی عمیقی هستند. مثلا جلساتی بگذارید و نگذارید مربیان باتجربه کشور کنار بنشینند. برای آن ها تابلو و تشکیلات بگذارید. آن ها نیز تجربیات شان را در قابل همین مصاحبه ها بگویند. یک روز یادم است مربی نوجوانان وحدت بودم و خودم در تیم بزرگسالان شاهین بازی می کردم. مثلا ما 2-1 جلو بودیم. نیمه دوم علی پروین به زمین آمد. در آن زمان رفتارهایی از علی پروین می دیدم که با خودم می گفتم چرا. چند سال بعد او را دیدم و گفتم چرا این رفتارها را داشتی؟ او جوابی به من داد و اکنون پس از آن سال ها فکر می کنم آن جواب باید با طلا نوشته شود. شما باید از تجربه این اشخاص استفاده کنید. علی پروین نباید کنار برود. محمود یاوری، ناصر ابراهیمی، بیژن ذوالفقارنسب، بهمن فروتن، رسول کربکندی و ... نباید کنار بمانند. این ها گنجینه هستند و هر پاراگراف صحبت آن ها می تواند یک کلاس برای مربیان جوان باشد. امیدوارم هم شما و هم بقیه رسانه ها این موضوع را جدی تر بگیرید.
پایان
همچنین بخوانید:
مجید جلالی در طرفداری: زمان به عقب برگردد، سرمربی استقلال می شوم!
مجید جلالی در طرفداری: استراماچونی درمان استقلال نبود، فقط مسکن بود!
مجید جلالی در طرفداری: اشتباه نمی کردم قهرمان آسیا می شدیم!