مجید جلالی که سابقه سرمربیگری در تیم هایی مثل پاس تهران، فولاد و گل گهر سیرجان دارد، در برنامه ملاقات با چهره ها مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت.
پیش از این دو قسمت از این گفتگو را تقدیم تان کردیم. حالا در بخش سوم مجید جلالی که پاسخگوی سوالات فرزام محمدعلیها بود، در خصوص دوران حضور خود در فولاد و قائمشهر و همچنین درباره دراگان اسکوچیچ صحبت هایی را انجام داده است.
بخش سوم این گفتگو را می خوانید و می بینید:
به فصل قبل برگردیم. بازیکنی در تیم خودتان یا تیم های دیگر بود که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟
بله خیلی زیاد.
می توانید شاخص ترین ها را نام ببرید؟
من از جوان ها بیشتر تاثیر و حس خوبی می گیرم. مثلا وقتی جوانی را تشخیص می دهم خوب است، به تیم می آورم و او بازیکن خوبی می شود. مانند مهدی ترابی در سایپا، علی قلی زاده، کاوه رضایی، سروش رفیعی، پیام نیازمند و خیلی از این جوان ها. این ها وقتی بازیکن خوبی می شوند، حس خوبی می گیرم. البته همیشه این گونه نیست. مثلا وقتی در صبا کار می کردم، متوجه می شدم مثلا شخصی مانند علی دایی چگونه می تواند بقیه تیم را تحت تاثیر قرار دهد، یا علی کریمی در تراکتور، یا خداداد عزیزی در پاس. این ها چقدر می توانند کمک من باشند و این من هستم که باید از کمک آن ها استفاده کنم.
اسم بازیکن یا بازیکنانی که فصل گذشته از آن ها خوشتان آمد را می گویید؟
علی ابراهیمی در گل گهر خوب بود. او را بازیکن بسیار مستعدی می بینم. احمد زنده روح و ... بازیکنان خوبی هستند. در تیم خودمان این ها خوب بودند. البته بازیکنان دیگری مانند یونس شاکری که نیم فصل از شهر خودرو آوردم هم بود که روحیه خیلی پایینی داشت ولی خیلی زود توانست خود را احیا کرده و به تیم کمک کند. یا مثلا بازیکنی به نام احسان قهاری در نساجی بود که فوق العاده جوان مستعدی بود که متاسفانه رباط صلیبی پاره کرد. در نساجی ممشلی و حامد شیری بازیکنان خوبی بودند.
بازیکنی از لیگ بود که انتظار داشتید اسمش را در لیست تیم ملی ببینید ولی ندیدید؟
بله خیلی زیاد. به نظر من تیم ملی یک وضعیت ثابتی ندارد. ما که در مورد آن صحبت کنیم، می توانیم به این وضعیت نامتعادل تیم ملی لطمه بزنیم. بنابراین فکر می کنم هرچی ما نظر ندهیم، کمک بیشتری به فضای تیم ملی می کند.
اکنون درگیری زیادی میان مخالفان و موافقان اسکوچیچ شکل گرفته که مخالفان بیشتر هستند. آیا اسکوچیچ با شرایط امروز ما گزینه مناسبی برای تیم ملی بود؟
برای همین می گویم راجع به تیم ملی صحبت نکنیم. شاید نظرات من کمک کننده نباشد. به نظرم به قالب فعلی تیم ملی اعتماد کنیم و اگر بتوانیم صحبت کنیم که تیم بهتر شود، خب چه بهتر. اما اگر کمک نکنیم، خوب بهتر است صحبت نکنیم. بنابراین اجازه دهیم آن ها کار خود را بکنند. تیم ملی همین الان هم شرایط درستی ندارد. نه از نظر بازی تدارکاتی و نه از نظر مدیریتی که بالای سر فدراسیون است. خیلی تیم ها با ما بازی نمی کنند. این ها مشکلات زیادی هستند. به نظرم اگر فضا را آرام کنیم، کمک بهتری است.
شما در دوران مربیگریتان چند نقطه عطف داشتید. اول وحدت که گربه سیاه تیم های بزرگ بود. خودتان در خصوص آن دوره توضیح می دهید؟
غیر از دوره بازیگری، من 14 سال در وحدت مربیگری کردم. 7 سال در تیم های پایه از نونهالان، نوجوانان و ... که در آن زمان بازی های باشگاهی برای این رده های سنی نبود. در آن زمان تیم امیدی نیز نبود. در آن 7 سال قهرمان منطقه شدیم، نایب قهرمان تهران شدیم، نوجوانان قهرمان تهران شد و ... وقتی سرمربی تیم بزرگسالان وحدت شدم، 28 ساله بودم ولی طیف زیادی از بازیکنان جوانی که در رده های سنی بودند را به تیم بزرگسالان منتقل کردم. 7 سال نیز در تیم بزرگسالان بودم. سید مهدی ابطحی، مهرداد فیض اربابی، قاسم کشاورز، رضا مولودزاده، اصغر الماسی و .... از تیم جوانان آمدند ولی بازیکنانی مانند وحید امیری، حمید لواسانی، رحیم غیاثی از بزرگان وحدت بودند و تلفیق خوبی از بازیکنان داشتم و شروع خوبی در دوران مربیگری داشتم که خاطرات خوبی دارم. شاید در این 14 سال، فقط 3 سال آخر وحدت به من حقوق ماهیانه 8 هزار تومان می داد ولی نزدیک به 11 سال پولی نبود. البته در آن زمان انتظاری نداشتیم زیرا در فوتبال آن زمان پولی نبود.
پیام مشهد که پدیده لیگ شد و بازیکنان خوبی به لیگ معرفی کرد. در آن زمان چطور بود؟
پیام اولین دوره ای بود که وارد لیگ می شدم. قبل از آن تیم نیروهای مسلح را داشتم که در مسابقه ای رفت و برگشت، تیم ارتش سوریه را بردیم و المپیک سیزم رفتیم و دوم دنیا شدیم. همان تشکیلات نیروهای مسلح، امتیاز پیام را خرید و به مشهد رفتم. دوره خوبی بود و جوانان زیادی معرفی شدند مانند نیما نکیسا، علی چینی، علی جوادی، علی نوری و حتی بازیکنانی مانند عادل بهلول، مصطفی صنوبری، وحید خداوردی و دیگر جوانان خوبی بودند که سال های سال توانستند کار کنند و الان هم مربیان خوبی هستند. آن جا واقعا دوره خوبی بود و خاطرات خوبی دارم.
و در پاس که نقطه عطف دوران مربیگری شما بود و توانستید قهرمان شوید.
وقتی سردار آجرلو پاس را به دست گرفت، زمینه های قهرمانی چه از نظر ساختار و چه تشکیلات مانند استادیوم و ... شکل گرفت. سپس نفرات و بازیکنانی جذب شدند. مثلا من وقتی هدایت پاس را به عهده گرفتم، تیم سال قبل نایب قهرمان شده بود. یعنی زمینه قهرمانی را داشت. منتها من حساب می کردم اگر نایب قهرمان شوم، برایم شکست محسوب می شود. ولی خوب از هر نظر یعنی تمام پارامترهایی که برای قهرمانی لازم بود، در آنجا وجود داشت. من به عنوان شخص راس کادرفنی، باید کارم را به بهترین نحو انجام می دادم. در آن زمان نیز تازه از دوره های حرفه ای که در انگلیس،هلند و ژاپن شرکت کرده بودم، برگشته بودم و سرشار از ایده و انگیزه بودم. پاس برایم تمام این زمینه ها را فراهم کرد. شما ببینید هافبک من جواد نکونام، کیانوش رحمتی، خداداد عزیزی، حمیدرضا رجبی، عباس آقایی و دیگر شما چه می خواهید. در دفاع و حمله بهترین ها را داشتیم. حتی جوانان نیز مانند میثم منیعی، آرش برهانی، هادی شکوری و ... این ها کسانی بودند که از تیم امیدها وارد بزرگسالان شدند که برای خود کسی شدند. در کل مجموعه خوبی داشتیم که توانستیم قهرمان شویم. به نظرم همان پاس می توانست قهرمان آسیا شود. یک سری اشتباهات خودم داشتم. یک سری اشتباهات نیز بقیه و متاسفانه آن تیم نتوانست به حقش یعنی قهرمانی در آسیا برسد ولی شاید بیشتر اشتباهات از جانب خود من بود و الان آن مسائل برایم تجربیات بزرگی هستند.
به سراغ فولاد برویم. یک نسل خیلی طلایی که همین الان هم بازیکنان مهمی در فوتبال هستند. آن نسل چگونه شکل گرفت؟ به نظرتان اتفاقی بود آن همه بازیکن خوب در آکادمی فولاد باشند که شما کشف شان کنید یا چیزی پشتش بود؟
اصلا اتفاقی نبود. من یادم است سال اولی که فولاد بودم، این تیم در اردوی ترکیه بود. این تیم نمی دانست هنوز در لیگ برتر است یا خیر. این تیم در بازی با پیام در بازی رفت صفر صفر و در بازی برگشت یک یک کرد و پیام به لیگ برتر آمد. این ها در حال مذاکره با سپاهان نوین بودند که سهمیه آن را بخرند. حتی قراردادی که با فولاد امضا کردم، این بود که اگر تیم لیگ برتر باشد می آیم و اگر تیم در لیگ یک باشد، حق دارم جدا شوم. آن جا بلند شدم و پیش تیم رفتم. در حالی که 10 روز به شروع لیگ مانده بود. وقتی تیم و بازیکنان را دیدم، بلافاصله تیم را از ترکیه برگرداندم. آن تیم در همان فصل، هفتم لیگ شد. در جام حذفی حتی تا نیمه نهایی آمدیم. پایان فصل فولاد مرا نخواست و کنار آمدم و هفته دهم مجددا به سراغم آمدند. زمانی به فولاد رفتم که تیم هجدهم در لیگ هجده تیمی بود. تیم از 11 بازی 4 امتیاز گرفته بود و آن ها فقط می خواستند تیم بماند. ما ماندیم و دهم شدیم. فصل بعد جلسه ای با هیات مدیره باشگاه داشتم و گفتم شما می خواهید هر سال دنبال ماندن باشید یا از الان می خواهید یک آینده بزرگ بسازید. شما در خوزستان هستید و اینجا سرشار از استعداد است. امکانات هم در حال ساخت بهترین ها هستید. شما از نظر فنی نیاز به تشکیلات و یک حوصله دارید. در آن زمان یادم است رئیس هیات مدیره صیادنژاد بود. ایشان گفت ما هستیم. حتی مدیرعامل گفت ما مثل کوه پشتت هستیم و برو کارت را شروع کن. حتی یادم است تهران بودم و رئیس هیات مدیره به خانه مان آمد. من چیزی روی کاغذ نوشتم که ما با چالش مواجه خواهیم شد زیرا تیم را می خواهیم جوان کنیم که صیادنژاد در خانه ام، آن برگه را امضا کرد. ما کار را شروع کردیم و از لیگ 1، لیگ 2 و امیدها خیلی متمرکز شدم. روی خود خوزستان و تیم های پایه خیلی تمرکز کردم. مثلا در خانه نشسته بودم و بازی فجر سپاسی و آلومینیوم هرمزگان را می دیدم. سروش رفیعی در وقت اضافه به زمین آمد و آن جا گفتم او را به فولاد بیاورید. یک بازیکن لیگ یکی به خوزستان آمد. حتی یادم است 15 نفر از لیدرهای فولاد یک روز جلویم را گرفتند که چرا خوزستان پر از استعداد است و شما رفته اید از لیگ 1 بازیکن شیراز آوردید؟ حتی برای متقاعد کردن آنها، دست به دامن حراست شدم که بعد بتوانم سر تمرین تیم بروم. سروش را این گونه آوردیم. رشید مظاهری را نیز از لیگ 1 آوردم. خیلی بازیکنان دیگر مانند کاوه رضایی که از نوجوانان آوردیم، بختیار رحمانی، ایوب والی، آرش افشین، رضا نوروزی که در استیل آذین او را نخواستند و به فولاد آوردم و آقای گل لیگ با 25 گل شد. ساسان انصاری را از جوانان یا امید آوردم. یوسف وکیا، احمد عبدالله زاده و خیلی بازیکنان دیگر. خوب آن چالش که پیش بینی کرده بودم را به آن برخورد کردیم. به هر حال تیم جوان بود و باید غرامت می داد. وقتی به آن چالش ها برخورد کردیم، یک مقدار وضعیت استادیوم و سکوها ملتهب شد و من دیگر نقل مکان کردم.
تراکتور هم تیم خوبی بود و تیم را در یک دوره صدرنشین کردید اما با چالشی با مدیرعامل برخورد کردید و جدا شدید. جریان آن چه بود؟
تراکتور را رصد نکرده بودم ولی بعدا همان مشکلات را در تراکتور دیدم که پابرجا هستند. یعنی تراکتور همواره تیمی است که می تواند قهرمان ایران باشد ولی نمی تواند زیرا یک سری مشکلات وجود دارد.
دوست دارید راجع به آن ها صحبت کنید؟
من ترجیح می دهم این مشکلات را اگر خواستند برای خودشان بگویم. اینکه اینجا بگویم فایده و لزومی ندارد و شاید مشکل ساز شود. اگر دوست داشتند می توانم بگویم اگر هم نه که ما زندگی مان را می کنیم و آن ها نیز زندگی خودشان را.
و تجربه کار در قائمشهر. می گویند بهترین هواداران ایران و خیلی مودب هستند. در آن خصوص می گویید؟
قائمشهر می تواند از نظر بازیکن سازی یک قطب فوتبال ایران باشد. اگر تشکیلات صحیحی پشت این تیم باشد، می تواند تیم بزرگی در فوتبال ایران باشد. استعدادهایی که در شمال هستند، به هیچ وجه کمتر از استعدادهای جنوب نیستند. فوتبال ما باید سربلند باشد که مناطقی دارد که می تواند بهترین بازیکنان را در سطح قاره داشته باشد.
البته جنس بازیکنان فرق دارد. شمالی ها فیزیکی تر و جنوبی ها تکنیکی تر هستند.
بله دقیقا همین است ولی شما استعدادهایی که اینجا پیدا میکنید در یک قالب فوتبال هستند و استعدادهای آنجا، در قالبی دیگر هستند. برای همین می گویم فوتبال ما مستعد است زیرا می توانیم تلفیقی از این ها را داشته باشیم. قائمشهر مانند یک معدن است. منتها شما باید طلا را از معدن با سرمایه گذاری استخراج کنید و سپس می توانید ببینید چقدر می تواند ثروتمند باشد.
پایان بخش سوم
بخش چهارم ساعت 20 منتشر می شود
همچنین بخوانید:
مجید جلالی در طرفداری: زمان به عقب برگردد، سرمربی استقلال می شوم!
مجید جلالی در طرفداری: استراماچونی درمان استقلال نبود، فقط مسکن بود!