(سریال های معرفی شده در پست های Serioholic هر کدام لایق صفحه ها تحلیل و بررسی هستند اما به دلایلی از جمله بسیار طولانی شدن متن و خارج شدن از حوصله خواننده، کمال طلب بودن حقیر و پست نکردن متن بعد از چندین بار ویرایش و جلوگیری از اسپویلر شدن مجموعه برای عزیزان کنجکاوی که دلیلی برای تماشای این شاهکارهای هنری میخواهند، ترجیح دادم با نگاهی مختصر اما ذره بینی به کلیت آنها بپردازم تا هم برای دوستان مشتاق تماشا اسپویلر نشود و هم برای طرفداران آنها یادآور زیبایی سریال باشد.)
به بهانه بازگشت محبوب ترین قاتل سریالی، دکستر.
سایکوپت ها همیشه ناشناخته ترین و پیچیده ترین نوع انسان های روی زمین هستند اما در اینجا ترجیح میدهم به سریال بپردازم و لمس جادویی مجموعه های تلویزیونی توسط این افراد را در پستی دیگر تشریح کنم.
در دنیای سینما و تلویزیون شخصیت های زیادی برگرفته از سایکوپت ها ساخته شده است اما خالقین دکستر ریزبینی بیمارگونه ای برای رعایت کردن جنبه های علمی شخصیت او داشتند. نمایش وسواس گونه رفتارها و تمایلات یک سایکوپت از کودکی تا بلوغ در طول مجموعه بر طبق معیارهای روانشناسی هنرمندانه است. در نتیجه، دکستر به نمونه ای تمام عیار از یک سایکوپت واقعی تبدیل شد!
?How many more bodies would there have been had I not gotten to those killers
.I didn’t want to save lives, but save lives I did
Dexter -
داستان سریال روایت زندگی دکستر مورگان (Michael C Hall) است. او متخصص الگو شناسی خون در دپارتمان جرایم جنایی پلیس میامی است. شغل او یکی از پیچیده ترین تخصص های علوم پزشکی قانونی می باشد اما به خاطر علاقه اش به خون و حل معمای پرونده ها در چگونگی رخ دادن قتلها از انجام آن لذت می برد.
هر چند دلایل مهمتری پشت این انتخاب مخفی شده اند. دکستر به ابزارها و امکانات پلیس برای گشت وگذار در پرونده های مختومه بخش جنایی و حل آنها نیاز دارد و این کار را نه برای کمک به دپارتمان یا آرامش خانواده مقتولین و یا اجرای عدالت بلکه برای یافتن قربانی بعدی اش انجام میدهد! و از همه مهمتر اینکه برای یک قاتل سریالی چه جایی امن تر از کار کردن در بخش جنایی پلیس است؟
.People fake a lot of human interactions, but I feel like I fake them all, and I fake them very well
.That’s my burden, I guess
Dexter -
او روزها مردی خوش برخورد، شوخ طبع، محترم و بخشنده و کمی عجیب است اما وقتی دامن شب پهنه آسمان را می پوشاند او یکباره به قاتلی باهوش، بی رحم، خبره، بدون مکث و توقف ناپذیر تبدیل می شود. قاتلی بالفطره که هرگز شکار خود را رها نمیکند مگر با گرفتن زندگی اش و توجه به ریزترین جزئیات، مغز مارمولکی اش (Lizard Brain) و کد هری (Harry’s Code) مهمترین ابزارهای او برای انجام دادن کارش به بی نقص ترین حالت ممکن هستند.
.I’ve lived in darkness a long time
.Over the years, my eyes adjusted until the dark became my world and I could see
Dexter -
دکستر کشتن را خاص و متفاوت از تمام قاتلان سریالی انجام می دهد. او پس از مدت ها تحقیق اطمینان حاصل میکند که قربانی اش مسئول گرفتن جان فردی بی گناه است. بعد از آماده کردن محل ارتکاب قتل (پلاستیک پیچی کردن اینچ به اینچ محل قتل)، مضنون بی هوش شده را به تختی میبندد و پس از مکالمه ای کوتاه و جالب از درست بودن انتخاب خود مطمئن می شود، یادگاری خود را برمیدارد و به یکباره همه جا را خون فرا میگیرد! دکستر قربانی را با کلکسیونی از ابزارهای جراحی تکه تکه میکند! جالب اینکه نویسندگان اصلا اجازه برملا شدن این راز یا پروسه کشتن دکستر در طول سریال یا حتی قسمت اول را نمیدهند و از ابتدا مستقیم سر اصل مطلب رفته و به طور کامل مراسم او را نشان میدهد. از کمین برای طعمه تا غرق شدن تکه های جسد در انتهای رودخانه.
.We only see two things in people, what we want to see and what they want to show us
Dexter -
با این حال یک قاتل ترسناک سریالی تمام چیزی نیست که در این سریال از دکستر میبینید. او وجهه های تو در توی شخصیتی زیادی دارد که شما را در ماجراجویی کشف آنها با خود همراه میکند.
دکستر یک قاتل دون پایه و روانی نیست، او از سر لذت کسی را نمیکشد و از آزار و اذیت قربانیانش نیز ارضا نمی شود بلکه آرزو میکند که از این وابستگی رها شود و حتی سعی در ترک آن دارد اما این نیاز با توانی فراتر از اراده او، کنترل را در دست می گیرد و به پیش می تازد. نیازی که از تاریکی سیری ناپذیر و ناشناس درون او سرچشمه میگیرد، تنها با گرفتن جان انسانی دیگر آرام می شود. تاریکی که سرمای وجودش را هر بار با کشیدن دستش بر روی سلایس های خون قربانیانش به بیننده منتقل میکند.
.All you can ever believe is now - this moment - because in a blink everything can change
Dexter -
پدرخوانده اش وقتی که که این نیاز مهار ناپذیر را در او میبیند. تصمیم میگیرد که حداقل برای تنها هدفی که مرگ انسان دیگری را توجیح میکند او را تعلیم دهد؛ نجات جان یک بیگناه. اینجاست که کد هری، فانوس روشنایی راه دکستر برای رهایی از سردرگمی و وحشت نیازش متولد می شود؛ این کد که از نوجوانی به او آموخته شده است چندین بند دیگر نیز دارد تا از بی گناهان در مقابل او و از او در مقابل عواقب ارتکاب قتل هایش مراقبت کند. در پیروی از این کد، تنها کسانی روی تخت او به خواب ابدی می روند که مثل خودش نیاز به کشتن دیگران دارند یا حداقل از ضعف سیستم قضایی استفاده کرده و بیگناهی را کشته اما محکوم نشدند. این تنها دلیلی است که دکستر را به یگانه قاتلی تبدیل کرده که مردم عادی هم با او همدردی میکنند و به طور علنی طرفداران خودش را دارد.
.I don’t do my job to catch the bad guys. Why would I want to do that? No, my job is to make order out of chaos
Dexter -
دکستر توانایی های جسمانی و فکری زیادی دارد اما شاید مبحوت کننده ترین صفت او، آرام و بی حس بودن در شرایط سخت است. درست در زمانی که فکر میکنید همه چیز قرار است بر سرش خراب شود و جز فرار کردن هیچ راه برگشتی نیست او با آرامشی دیوانه کننده از مهلکه میگریزد و گاهی هم به سادگی شانس با او یار است.
جنبه جالب دیگر صدای دکستر است که مدام با خودش یا هری حرف میزند. هرچند این از صفات بارز بیماران اسکیزوفرنی است اما جذابیت تلویزیونی خوبی دارد و کنجکاوی بیننده را برای درک بهتر طرز تفکر او را ارضا میکند. افکار تاریک، مرموز و گاهی کمدی او که مدام در حال کلنجار رفتن با همه چیز است. فیلسوفی گمشده در میان دنیایی تاریک و پر از قوانین و احساسات که راه خود را به سختی می یابد.
.Tonight’s the night. And it’s going to happen again and again. It has to happen
Dexter -
ورای این توانایی ها دیگر دلیلی که دکستر را از بقیه کرکترهای خانواده سایکوپت متمایز میکند، پارادوکس های لذت بخش او برای تماشاچی است. آدمکشی که در اداره پلیس کار میکند، انسانی خالی از عواطف که مدام از سمت اطرافیانش مجبور به تجربه احساسات جدیدی است، قاتلی که قاتلان را شکار میکند و زیباتر از همه انسانی که در برزخ خوب یا بد بودن جا مانده است.
,If you believe that God makes miracles
.you have to wonder if Satan has a few up his sleeve
Dexter -
بنا به دلایل زیادی افراد کمی در زندگی یک قاتل سریالی حضوری ثابت دارند و دکستر نیز در همین قاعده میگنجد. اولین و مهمترین فرد زندگی او خواهر ناتنی و بددهنش دبرا (Jennifer Carpenter) قرار دارد. دبرا نقطه مقابل تمام تاریکی، کنترل و آرامش دکستر است. تمام احساسات خود را بروز میدهد، سرشار از شور و زندگی است و دکستر با همه چالش های رابطه با او، از داشتن کسی که به زندگی او رنگ و حرارت می بخشد و همیشه او را مانند یک قهرمان و ناجی میبیند لذت میبرد. این دو رابطه ای زیبا و تماشایی دارند و تا پایان یکدیگر را کامل می کنند.
,Whenever you have an earth-shattering ball-crushing mind-fucking of a secret
.you should tell your fucking sister
Debra -
نفر بعدی هری مورگان (James Remar) پدر ناتنی دکستر، ناجی و معمار شخصیت اوست. هری به واسطه هوش پلیسی اولین کسی است که پی به تمایلات تاریک دکستر می برد و تا زنده است با همه درگیری هایش با تناقضات اخلاقی این مسئله، همه توانش را برای هدایت و راهنمایی دکستر (حتی به قیمت نادیده گرفته شدن دبرا) صرف میکند و دستور العمل های او به کد هری تبدیل می شود؛ هری عملا دکستر را به چیزی تبدیل کرده که در سریال میبینیم و تصور زنده ای از او، همیشه در گوشه افکار دکستر جا خشک کرده است.
.Never underestimate the capacity of other people to let you down
Harry -
و در آخر همزاد دکستر. در طول سریال دکستر روابط عاطفی با شخصیت های متفاوتی برقرار میکنه اما هرکدام به نحوی طعمه تاریکی درون او می شوند و در نهایت سوال، چه کسی همزاد دوست داشتنی ترین قاتل تلویزیونی تاریخ میشه با هانا (Yvonne Strahovski) پاسخ داده میشود.
?If home is where the heart is, where do you go when you don't have a heart
Dexter -
روایت داستانی سریال آغازی خارق العاده دارد. نمایش دادن دنیای ناشناخته افکار، احساسات و نحوه زندگی و ارتکاب قتل یک سایکوپت آن هم با این کیفیت و این حجم از جزئیات کاری بی نظیر و یگانه است. نویسندگان از تمام ابزارهای ممکن برای شناساندن شخصیت یک سایکوپت استفاده میکنند؛ فلش بک ها، رویاها و حتی صدای افکاری که در سر یک سایکوپت میگذرد و در کنار آن داستان عالی سریال، دکستر را مدام طوری در بدترین تنگناها قرار میدهد که نفس های شما در کنار او به شماره می افتد.
?Do I see plastic sheets in your future
Dexter -
متاسفانه هرچه بیشتر جلو میرویم انگار قصه از دستان نویسندگان خارج میشود تا جایی که فصل آخر نابخشودنی است. ضعف های مشهود داستان، غیر قابل تحمل است و بیننده و آزار میدهد. اما مجموعه آنقدر شخصیت پردازی قدرتمندی دارد که به کمک آن خود را به فصل پایانی میکشاند.
بدترین اتفاق سریال در نتیجه کم کاری و تنبلی غم انگیز نویسندگان سریال رقم می خورد. دکستر مستقیما دنبال کیس های فعال دپارتمان جنایی میرود که در نتیجه داستان های کوچک و بزرگ جانبی قربانیان متفاوت او محو می شوند، نجات یافتن های متوالی او از مهلکه را فانتزی و غیر قابل باور میکند و مهمتر از همه به 2 ستون داستانی اصلی زندگی دوگانه دکستر صدمه جدی وارد میکند.
کد هری و دبرا؛ او با این کار از کد هری که همیشه از او مراقبت کرده است سرپیچی میکند. در طرف دیگر نیز اصلی ترین موضوع صحبت های این خواهر و برادر کمک ها دکستر برای گرفتن قاتلان پرونده های فعال بود محو می شود و دکستر یکی از مهترین نقش های زندگی اش که برادر خوب و دلسوزی بودن است را فراموش میکند و نویسندگان هیچ زحمتی برای حفظ رابطه زیبایی بین این دو به خود نمیدهند.
.I passed through the flames and rose from the ashes, again
Dexter -
سریال از آغاز فرو رفتن دکستر در منجلاب گذشته مبهم و اشتباهات احساسی خودش شروع می شود و تا فصل آخر هم این داستان ادامه دارد. کاش به جای ریبوت کردن ادامه سریال، زندگی دکستر قبل از این سریال ساخته می شد. فرزندی سپاسگذار، برادری دوست داشتنی و پشتیبان و در کنار اینها، قاتلی باهوش، محتاط و خالی از احساسات که حواس پرتی های گذشته مبهم و حواس پرتی های احساسی آینده اش را به دوش نمیکشد. قاتلان را شکار میکند، کاملا از کد هری پیروی می کند و در اداره پلیس کار میکند؛ نامرئی و غیر قابل لمس. تماشای این دکستر لذت بخش بود چون حتی یک قسمت هم به بیننده مجال تماشای او داده نشد.
در نهایت شاید برای اولین و آخرین بار داستانی گفته شد که علی رغم نشان دادن تاریک ترین و منزجر کننده ترین وجه های انسانی، روشنایی عشق و عواطف و روابط بین افراد و مهمتر از همه مراقبت و حق خواهی از بی گناهان در مقابل ستمگران، نه تنها دکستر را از دست خودش نجات میدهد بلکه او را دوست داشتنی میکند.
.But I finally just have to accept that I’ll always be alone
Dexter -
نام سریال : Imbd ( 8.6 / 10 ) Dexter
روی اعصاب ترین شخصیت : رقابت تنگاتنگ María LaGuerta و Lila West
بهترین شخصیت : Dexter Morgan
ژانر : Crime drama - Psychological thriller - Mystery - Dark comedy - Police procedural
شبکه سازنده : Showtime
تعداد فصل : 8 (New Season coming)
تعداد اپیزود : 96
خالق : Jeff Lindsay - James Manos Jr
بازیگران : Michael C. Hall - Julie Benz - Jennifer Carpenter - Erik King - David Zayas - James Remar - C. S. Lee - Desmond Harrington - Yvonne Strahovski
دیگر پست های Serioholic :
سریال 24 : هرگز تسلیم نشو، حتی در نبرد با زمان!
سریال Outlander : اگر آینده شما در گذشته بود، چه می کردید؟
سریال House M.D : کاش دنیا را از دریچه چشمان تو می دیدم.
سریال Californication : تا کجا داشته هایتان را برای لذت بیشتر قمار می کنید؟