مرز دیوانگی/ واقعا مرز دیوانگی کجاست؟ از کجا به بعد به کسی میگویند فلانی دیوانه شده است؟ آیا به صرف متفاوت بودن تعداد اندکی از افراد جامعه با توجه به تعاریف و قراردادهای از پیش تعیین شده میتوان آنها را دیوانه، مجنون یا هرچیز دیگری بنامیم؟ به قول میشل فوکو، فلیسوف بزرگ فرانسوی، شاید تنها فرق بین «ما» و «دیوانهها» در این است که فقط، «ما» در اکثریت هستیم!
تاریخ جنون/ حالا که صحبت از فوکو شد بد نیست با هم نگاهی به مقدمهی کوتاه شدهی کتاب تاریخ جنون او بیاندازیم: «دیوانگی بشر آنچنان ضروری است که دیوانه نبودن ، خود شکل دیگری از دیوانگی است اما انسانها با واسطهی زبان بیرحمانهی نادیوانگی با یکدیگر، رابطه برقرار میکنند و وجود یکدیگر را به رسمیت میشناسند.»
دارالمجانین/ در بحث دیوانگی و جنون بد نیست یادی از کتاب دارالمجانین جمالزاده هم کرد که در ستایش جنون و دیوانگی است. جنونی که در نهایت باعث میشود شخصیت اصلی داستان به صورت خودخواسته و با پای خود راهی دارالمجانین شود!
لذت با طعم دیوانگی/ به نظرم فوتبال هم فرقی با دارالمجانین ندارد. البته نه به معنی با بار منفی. برای لذت بردن از فوتبال باید دیوانه بود.
ال لوچو/ دیوانههای فوتبالی هم کم نیستند. یکی از این افراد مارچلو بیلسای آرژانتینی است؛ یکی از عجیب غریبترین مربیهای فوتبال ملقب به «ال لوچو» به معنی دیوانه. این لقب را بیخود به او ندادهاند. مربیایی که قبل از قبول هدایت یک تیم، تک تک بازیهای آن تیم را دو بار دوبار تماشا میکند و ساعتهای متمادی راجع به بازیکنان مطالعه میکند تا حتی با ویژگیهای اخلاقی آنها آشنا شود، قطعا دیوانه است؛ یک دیوانهی تمامعیار فوتبال!
پرعنوان یا پرخاطره؟/ بیلسا جز مربیان پرافتخار و پرعنوان فوتبال محسوب نمیشود. اکثرا هم در تیمهای متوسط به مربیگری مشغول میشود. اما اینکه مربی پرعنوانی نیست به شخصیت او صدمهایی زده است؟ شاید بهترین جواب به این سوال را پپ داده باشد: «کسب عناوین به حفظ جایگاه شما کمک میکند اما در پایان زندگی، چیزی که به یاد میآورید نه عناوین، بلکه خاطرات هستند و چیز هایی که مربیان به شما آموختهاند و مارچلو در صدر لیست این خاطرات است.»
شطرنج پپ و مارچلو/ تقابل منچسترسیتی و لیدزیونایتد، بیشتر از آنکه شبیه یک فوتبال باشد، شبیه یک بازی شطرنج بود. پپ تفکر فوتبالی خود را مدیون بیلسا میداند. پپ، بعد از خواندن کتاب زندگینامهی مارچلو به نام «به اندازهی کافی دیوانه» در سال ۲۰۰۶، تفکرش نسبت به مربیگری عوض شد. در این بازی که با تساوی ۱ بر ۱ به پایان رسید، نیمهی اول بازی در اختیار شاگردان پپ بود و بارها دروازهی لیدز را تهدید کردند. نیمه دوم یا همان نیمهی مربیان ورق بازی به نفع مارچلو برگشت. رودریگو بازیکن تعویضی لیدز ۳ دقیقه بعد از ورودش، گل تساوی را زد و اگر کمی خوششانستر بود میتوانست گل دوم را بزند که تیرک دروازه مانع این کار شد.
در دنیای او ساعت چند است؟/ بعد از سوت پایان، همه، مشغول خداحافظی بودند اما مارچلو که بر روی کلمن مخصوص خود نشسته بود در دنیای دیگری سیر میکرد. سرش به پایین بود و معلوم نبود به چه چیزی فکر میکند، پپ نزد او میرود تا از او خداحافظی کند. مارچلو ناگهان از عالم دیگر به دنیای ما برمیگردد و با پپ دست میدهد. اما چه میگوید؟ او از پپ میپرسد نظرت راجع به بازی چه بود؟ پپ در پاسخ میگوید مارچلو، بیشتر از ۱۵ ثانیه نیاز دارم تا بتوانم بازی را آنالیز کنم. پپ درست میگوید. قطعا دانش بیلسا از او بالاتر است. شاید ۱۵ ثانیهی ما برای او به اندازهی تفکری به میزان ۱۵ ساعت باشد.
آنالیز به سبک مارچلو/ آنالیز بازیها یکی از بارزترین ویژگیهای بیلسا است. یکبار در فینال جام حذفی اسپانیا، تیم بیلسا یعنی بیلبائو ۳ بر صفر مغلوب بارسای خوفناک پپ میشود. بعد از چند روز مارچلو، تحلیل خود از بازی را برای پپ ارسال میکند و پپ هم در پاسخ به او میگوید که مارچلو از او هم بیشتر بارسلونا را میشناسد!
سوالی که پیش میآید/ قطعا بعد از همهی تمجیدها، این سوال پیش میآید که چرا او را در نیمکت تیمهای بزرگ (البته به جز دوران هدایت تیم ملی آرژانتین در سال ۲۰۰۲) با بازیکنان گرانقیمت ندیدهایم؟ پاسخ به این سوال بیشتر به سبک کاری او برمیگردد.
مربیگری به سبک ال لوچو/ بیلسا به تمرینات طاقتفرسا معروف است. از نظر او بازیکنان باید از حداکثر توانایی فیزیکی و حتی فکری خود استفاده کنند. تمرینات فقط به زمین بازی نیز ختم نمیشود. او فیلم بازیها را برای بازیکنان میفرستد و میخواهد که در خانه هم مشغول یادگیری باشند. در روز ازدواج بازیکن تیمش، همهی بازیکنان که در مراسم هستند را جمع میکند تا آخرین تحلیلهایش از بازی بعدی را به آنها گوشزد کند! فکر کنم حالا بهتر میفهمیم چرا او را دیوانه خطاب میکنند.
دیوانهایی در قفس/ اگر فیلم دیوانهایی از قفس پرید (پرواز بر فراز آشیانه فاخته) را ندیدهاید، قطعا یک بار هم که شده نامش را شنیدهاید. فیلمی زیبا با بازی زیبای جک نیکلسون در نقش «مکمورفی». مکمورفی که به اتهامی واهی، برای تست سلامت روان به آسایشگاهی منتقل میشود در این مکان، نه تنها خود را نمیبازد که سایر بیماران به اصطلاح دیوانه را با خود همراه میًکند تا مقابل نظم حاکم بر آسایشگاه قد علم کنند. سوالی که در پایان فیلم برای هرکسی مطرح میشود این است که به راستی دیوانه کیست؟ مرز بین دیوانگی و نادیوانگی کجاست؟
اللوچو در قامت مکمورفی/ مارچلو بیلسا، مکمورفی فوتبال است. او به خاطر دلایلی که در بالا اشاره کردیم از تیمهای بزرگ طرد شده است و در تیمهای کوچک، طرفداران و بازیکنان را با خود همراه میکند تا به آنها نشان دهد کوچک نیستند. به قول مکمورفی در فیلم که به سایر بیماران میگوید: شما خیال می کنید مشکلتون چیه؟ خیال میکنید واقعاً دیوونهاید؟ شماها دیوونه نیستید. شما از اون احمقایی که تو خیابونا پرسه میزنند دیوونهتر نیستید! تمام!
مطلب از صفحه اینستاگرامی فوتبالباز ( به جایی دوتا o با یک دونه u) به آدرس : www.instagram.com/futballbaz/