مطلب با تصاویر و گرافیک جذابتر در صفحهی اینستاگرامی فوتبالباز به آدرس: www.instagram.com/futballbaz/
فارسی سخت ، طنز سخت/ نوشتن طنز سخت است. ساختن فیلم طنز سخت است. کلا هرچیز مربوط به طنز سخت است. برای من هم سخت است. شاید اگر به فارسی محاوره، نوشتههایم را چاپ میکردم بار طنز نوشتههایم کمی بیشتر از کم ِ الان میشد. ولی ترجیح میدهم همچنان فارسی نوشتاری را به شکل همان فارسی سخت خودمان بنویسم.
چند وقت قبل/خب از این مقدمه که بگذریم میرسیم به چند وقت قبل. چند وقت قبل سوار مترو بودم. داشتن ماسک روی صورت هم گویا اجباری بود. بنده خدایی ماسک نداشت. مسئول چغر و بدبدن مترو با ابعاد غول برره هم که این موضوع را فهمید، در کمال احترام و رعایت ادب، بر سر این بندهی خدا داد و فریاد میزد و تهدید به جریمه و اعمال قانون میکرد. تاکید میکنم که او کاملا محترمانه، تهدید میکرد.
اجبار اجباری/ البته تقریبا در همهی کشورهای دنیا داشتن ماسک در بعضی اماکن اجباری شده است و جریمه هم دارد. شاید این نوع از پوشش اولین و تنها پوشش اجباری مشترک اینوریها و آنوریها در طول تاریخ باشد.
آنجا و اینجا/ حالا اتفاق تقریبا مشابهی برای جناب رونالدو میافتد. تقریبا همه چیز مشابه اتفاق مترو بود. فقط اینکه آنجا مسئول داشتیم اینجا مسئوله! آنجا امر و نهی و مواخذه داشتیم اینجا خواهش و تمنا! آنجا فرد خاطی حرفی برای دفاع نداشت اینجا فرد خاطی(رونالدو) در حالی که لنگهایش را دراز کرده، طلبکار هم هست. بله اگر فقط از همین چند تفاوت اندک چشمپوشی کنیم، اصل آن داستان و این داستان کاملا مشابه است. حالا ببینیم ماجرای رونالدو دقیقا از چه قرار بوده است.
زدن یا نزدن/ چند روز پیش کلیپ جالبی دیدم. آقای رونالدو، از روی نیمکت، شاهد بازی پرتغال و کرواسی بود. مسئول ورزشگاه، نزد کریس میآید. مسئوله: بزن! رونالدو: بزنم؟ مسئوله: بله میگم بزن! رونالدو: اینجا؟ جلوی این همه آدم؟ مسئوله: اینجا همه زدند، فقط شما هنوز نزدی! رونالدو: من از اول بازی اینجا بودم، ندیدم کسی بزنه! مسئوله: چی میگی رونالدو؟ رونالدو: تو چی میگی مسئوله؟ مسئوله: من ماسک رو میگم! رونالدو: آهان ماسک رو میگی! خب زودتر بگو! باشه الان میزنم!
برابر/ همانطور که ملاحظه کردید، هیچ فرقی بین ما انسانهای عادی با انسانهای ظاهرا خاص وجود ندارد. دقیقا به همان اندازه که ما عادی هستیم دقیقا و دقیقا به همان اندازه آنها خاص هستند. مهم اندازههاست که برابر است.
دردسر ماسک/ رونالدو تنها بازیکنی نبود که هفتهی گذشته سوژهی ماسک شده بود. آقای لیشاشتاینر، بازیکن سابق سوئیس و یونتووس نیز که در استادیوم نظارهگر بازی سوئیس و آلمان بود، یکتنه تمام مرزهای بهداشتی را درنوردیدند.
دستان پرتوان، برس به داد این ناتوان/ ظاهرا او مشغول ورق زدن کاغذهای دفتر یادداشتش بود که میبیند، انگار دیگر کاغذها خوب ورق نمیخورد. متوجه میشود همینجوری خشکخشک و خالیخالی که نمیشود. پس با رعایت اصول بهداشتی ،ماسک را لحظهایی به کنار میکشد و شروع به مرطوب کردن انگشتان دست جهت ورق زدن کاغذها میکند. ماسک را دوباره سرجای مناسب قرار میدهد. دوباره به جایی میرسد که میبیند باز خوب ورق نمیخورد و داستان را تکرار میکند.
تقدیرنامه/ اول از همه که به نظرم تعهد جناب لیشاشتاینر جهت رعایت پروتکلهای بهداشتی با قراردادن ماسک برروی صورتش مابین هربار تفمالی دستها، قابل تقدیر است. برسد به دست رونالدو!
مشکل جهانی/ دوم از همه که واقعا از دیدن این کلیپ خوشحال شدم. چون فهمیدم انگار مشکل خشک بودن دستها و تفمالی کردن، فقط مختص به من نبوده است. میتوانی متولد سوئیس باشی و همچنان با این مشکل دست و پنجه نرم کنی!
شفافسازی/ فقط باید برای شفافسازی عرض کنم منظور من از تفمالی انگشتان، صرفا جهت ورقزدن یک دسته کاغذ و برگهی بیارزش است. بله یک زمانی جهت شمارش اسکناس هم استفاده میشد که دیگر به لطف مسئولین، اسکانسی هم دستمان نیست که مجبور به تفمالی انگشتان جهت شمارش آن شویم.
انقراض یک مثل/ در نهایت هم اینکه وقتش رسیده این مثل قدیمی که میگوید عقل سالم در بدن سالم را از لیست مثلها حذف کرد. دیدن این حجم از بلاهت در بدنهای سالم تعدادی از ورزشکاران، غیرقابل باور است.
کرنر جهانی/ تازه داشت شاهکار لیشاشتاینر هضم میشد که دیدم سپاهانیها در بازی مقابل النصر در حالی که از حریف عربستانی عقب هستند تاکتیک جدیدی را رونمایی کردند. دوباره هرچی هضم شده بود برگشت. اینکه دو بازیکن هنگام ضربهی شروع مجدد، پشت توپ قرار بگیرند تا خط دفاعی حریف را به اشتباه بیاندازند، طبیعی است اما هنگام ضربهی کرنر؟! حتی اگر قبول کنیم این کار باعث اشتباه بازیکنان حریف میشود، وقتی توپ را در وسط نقطهی کرنر قرار ندهید مشخص است که چه کسی میخواهد کرنر بزند. استاد سروش رفیعی حتی دستش را برای رد گمکنی بالا برده است. گویی دوستان لیگ قهرمانان آسیا را با لیگ محلات برتر اشتباه گرفتهاند.
خنگ و خنگتر/ مجله را با این دیالوگ از فیلم خنگ و خنگتر تمام میکنم. در یک سکانس در حالی که هری (جف دنیل) در واکنش به کار و ایدهی احمقانهی لوید (جیم کری) در ابتدا به نظر خشمگین شده و میگوید: «لوید هربار فکر میکنم امکان نداره دیگه از این خنگتر باشی، میری، یه کاری مثل این میکنی و... » ما آماده میشویم تا هری خودش را سر لوید خالی کند، اما در ادامه با تغییر لحن و خوشحالی میگوید: «...و همیشه نجاتمون میدی!» بله. خنگ و خنگتر. تمام!