مطلب از صفحه اینستاگرامی فوتبالباز به آدرس: www.instagram.com/futballbaz/
عقدهی حقارت، توهم اصالت/ بسیار پیش میآید مطالبی میبینیم که یا میخواهد ثابت کند ما کلا ملت بیفرهنگی هستیم یا یادآوری کند ما ملتی با قدمتی دیرینه و فرهنگی کهن با تاریخ ۲۵۰۰ساله هستیم. در کل حد وسطی برای ما تعریف نشده است. ما ایرانیها، گاهی زیادی خودمان را جدی میگیریم، گاهی زیادی خود را سرکوب میکنیم.
نمونهی آخر/ در آخرین نمونهی آن، باید به بازی آلمان و اسپانیا اشاره کرد که عکسی از این بازی منتشر شد که با استناد به همین عکس (که در آن بازیکنان آلمان با فاصله از یکدیگر قرار گرفتهاند)، خواستند اثبات کنند آلمانیها به همین دلیل در کنترل بیماری کرونا موفق بودهاند. مردم ما هم که اصلا موارد بهداشتی را رعایت نکردهاند و وضع ما این است.
صرفا جهت اطلاع/ در همین چند هفتهی گذشته در کشور آلمان تظاهراتی چند ده هزارنفری بدون رعایت هیچ پروتکل بهداشتی انجام شد. نکتهی جالب اینکه علت تظاهرات، به خاطر اعتراض به محدودیتهای کرونایی بود!
نظر شخصی/ نه غرب، آنقدر با فرهنگ و بینقص است نه ما، اینقدر بیفرهنگ و پرنقص. بله سیستم مدیریتی ما بسیار مشکل دارد اما دلیل بر این نیست که هر اتفاقی افتاد خود را تحقیر کنیم.
حق شکایت/ در راستای اشاره به ضعف سیستم مدیریتی کافی است به فینال جام حذفی نگاه کنید. عکس و فیلمی از این بازی منتشر شد با این عنوان: تمیز کردن صندلی ورزشگاه توسط دراگان اسکوچیچ سرمربی تیم ملی ایران! در ابتدا با دیدن آن، فکر کردم حتما همانند تماشاچیان کرهایی و ژاپنی که بعد از اتمام بازی به تمیز کردن صندلی خود مشغول میشوند، او هم این کار را انجام میدهد. بعد از خواندن متن خبر متوجه شدم، در همان ابتدای بازی و در حالی که میخواسته بازی فینال را تماشا کند مجبور شده است صندلی خود را تمیز کند تا راحت، بازی را ببیند، بازیکنان مدنظرش را برای تیم ملی انتخاب کند و به جامجهانی صعود کنند! حقِ او برای شکایت به دادگاه، همچون ویلموتس محفوظ است.
کیروش و منتقدین/ یکی از انتقادهای تند و تیز منتقدین کیروش، عدم حضور او در استادیوم برای دیدن بازیهای لیگ بود. تصور این که دست راست فرگوسن روی نیمکت یونایتد در الدترافورد و نفر اول نیمکت مادریدیها در برنابئو، مشغول جمع کردن پوست موز و تخمه و جدا کردن آدامس از صندلی خود در ورزشگاه امامرضای مشهد باشد هم قشنگ نیست.
۸ سال کار مقدس/ نمیتوانم قدردان کیروش نباشم. کیروش، ۸ سال با این سیستم مدیریتی کار کرد و سرپا ماند. آنوقت مجری معلومالحالی، از این ناراحت میشد که کیروش چرا به مسئولین کشور میگوید بالای چشمشان ابروست.
مقدمه/ مقدمهی مطلب اصلی این شماره را با این جمله که صرفا یک نظر شخصی است شروع میکنم. به نظرم وقتی کسی کار خوبی انجام دهد، محبوب میشود و اگر کسی، فقط صرفا آن کار خوب را انجام نداد، دلیلی برای منفور شدنش نیست.
یک قلب، یک پیراهن/ فکر کنم به خاطر همین موضوع بالاست که بازیکنان فوتبالی که همیشه با لباس یک تیم به میدان رفتهاند برایم محترم و محبوب هستند. اگر بازیکنی هم این کار را انجام نداد قطعا دلیلی بر بد بودن او نیست. از توتی با رم، گیگز با یونایتد و مالدینی با میلان تا همین ابراهیم صادقی خودمان با لباس سایپا. بحث یکی دوسال هم نیست. صحبت از دو سه دهه حضور با یک پیراهن، اصلا شوخی نیست. به این لیست فعلا میتوان به شکل موقت لیونل مسی را نیز اضافه کرد. عاشقانهی مسی و بارسلونا که ۱۶ سال پیش شروع شد، حداقل برای یکسال دیگر ادامه پیدا خواهد کرد.
برای درک بهتر/ اگر ۱۶ سال عدد زیادی به چشمتان نمیآید، کافی است به ۱۶ سال پیش برگردید و نگاهی به آلبوم عکستان بیاندازید. عدهایی تازه متولد شده بودند و الان حق رأی دارند، عدهایی در مدرسه مشغول یادگیری جدول ضرب بودند و الان در دانشگاه جزوه رد و بدل میکنند، عدهایی در دانشگاه ستاره میگرفتند و الان در زندگی تاریکشان دنبال ستارهی بخت خود هستند. عدهایی هم دنبال سقفی برای خود و خانوادهشان بودند و الان به دنبال راهی برای زندهماندن زیر همان سقف.
فراتر از یک خبر/ جدایی مسی بالاتر از خبر بود. میلیونها بار توئیت شد. چندین برابر بیشتر از اخبار مربوط به جدایی رونالدو از مادرید. تاثیر این خبر بر سرخیو راموس، کاپیتانِ سنگرِ دشمن نیز آنقدر زیاد بود که در مصاحبهایی اعلام کرد به خاطر فوتبال هم که شده بهتر است مسی بماند.
آتشبس موقت/ رفتن مسی از بارسلونا بالاتر از شایعه بود. رفتنش قطعی، تیم مقصدش معلوم و شمارهی ۱۰ باشگاه جدیدش هم کنار گذاشته شده بود. اما در نهایت در بارسلون ماندگار شد. اما چرا؟ اجتناب از یک کشمکش قانونی در دادگاه با باشگاه بارسلونا؟ قطعا جواب بله است اما این اجتناب ناشی از ترسِ شکست خوردن در دادگاه بوده است یا ناشی از حس احترام به باشگاهی که عاشقانه آن را دوست داشته است؟ با توجه به مصاحبهی اخیر مسی و شناختمان از او، احتمالِ حالت دوم قطعی است.
داستان یک جدایی/ اما مگر در یک دادگاه حقوقی بین مسی و باشگاه محبوبش چه میتوانست بگذرد که مسی را از رفتن پشیمان کرد؟ شاید بیربط به نظر برسد اما فکر میکنم این سوال را با این دیالوگ از فیلم «داستان ازدواج» میتوان پاسخ داد: کار وکیلهای جنایی، یافتن مثبتترین جنبههای یک فردِ به ظاهر مجرم است و کار وکیلهای طلاق، یافتن منفیترین جنبههای آدمهای مثبت.
راجع به جلد/ امید به ماندن مسی آنقدر کم شده بود که طرفداران بارسلونا با کشیدن نقاشی مسی البته با شمایل چگوارا، از فرماندهی خود خداحافظی کرده بودند. عکس این نقاشی را در جلد این شماره ملاحظه کردید.
چگوارای بارسا/ ارنستو چگوارا، فرماندهی انقلابهای چریکی آمریکای لاتین که همچون مسی متولد شهر روساریوی آرژانتین بود. چگوارا و فرماندهی انقلابی بارسلونای نوین نیز مسی است. درست است که باشگاه بارسلونا، باشگاه ریشهدار و پرقدمتی است اما نقش مسی در انقلاب بارسلونا لاینفک است. بارسلونا قبل از مسی در اروپا یکبار و بعد از مسی ۴ قهرمانی در اروپا داشته است.
صدور انقلاب/ البته مسی یک تفاوت بزرگ با فرماندهان انقلابی داشته و دارد. یک فرماندهی انقلابی یک جا بند نمیشود و میخواهد انقلاب خود را به دیگر نقاط دنیا صادر کند اما مسی، برای ۱۶ سال در بارسلون ماند. به قول خودِ چگوارا، یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت میکند که به او احتیاج دارند.
خداحافظ فرمانده؟/ حالا اگر سال بعد، شرایط مدیریتی باشگاه اینگونه باقی بماند، طرفداران بارسلونا تنها برای یک سال دیگر میزبان فرماندهی خود خواهند بود. شاید جدایی ناگهانی مسی، برای چند روز طرفداران بارسلونا را عذاب میداد اما حالا با آگاهی از جدایی او در سال بعد، تکتک روزهای این سال برای آنها جهنم خواهد بود.