مطلب ارسالی کاربران
داستان من و فوتبال
احتمالا با این عکس بود که من و فوتبال اولین بار چشم در چشم هم شدیم استایل آدریانو در این تصویر به قدری پر جذبه بود تا من رو که از فوتبال هیچ خوشم نمیاومد با این بازی ویدیویی به هم برسونه من حتی اسم این بازیکن رو هم نمی دونستم اما خیلی مجذوبش شده بودم.
خلاصه این که رابطه من و فوتبال فقط در یک بازی کامپیوتری خلاصه میشد و حتی خودمم از فوتبال بازی کردن خوشم نمیآمد اما به کشورها و پرچم هایشان علاقه داشتم و می خواستم بدانم چه کشوری از همه قویتر است جام جهانی جایی بود که میتوانست تا حدی به این سوال جواب دهد دیدار افتتاحیه جام جهانی 2010 شاید اولین باری بود که یک بازی فوتبال را به درستی میدیدم و گل شابالالا هم اولین گل که در یک عصر بهاری بود.
تنها کسانی را که در جام جهانی 2010 از قبل می شناختم مارادونا بود که عکس آن را روی کارتهایی که بازیکنان فوتبال رویش بودند دیدم و از هر لحاظ امتیازات بالایی داشت چه تکنیک چه وزن چه شوت... و کاسیاس که اسمش را بارها شنیده بودم فکر میکردم چون دروازه بان خوبی است و ازش تعریف میکنند هیچ وقت نباید گل بخورد یا خیلی کم و سخت گل بخورد بنابراین از گلهایی که سوئیس و شیلی بهش زدند متعجب شدم فکر میکردم مارادونا چون بازیکن بزرگی بوده آرژانتین را قهرمان خواهد کرد اما با 4 گلی که از آلمان خوردند فهمیدم در فوتبال هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست و فقط منتظر بودم اختاپوس پیشگو قبل بازیها چه می گوید.
جام نوزدهم با قهرمانی اسپانیا به پایان رسید در حالی که من خبر نداشتم به تیم قهرمان جام میدهند! و بعد سوت پایان تلویزیون را خاموش کردم.... به نظر میرسید من و فوتبال داستانمان تا 4 سال دیگر تمام شده اما گویا تازه با لیگ قهرمانان شروع شده بود برایم کمی جالب بود که همان بازیکنان را در تیمهای باشگاهی ببینم چون فکر میکردم بازیکنان یا باید فوتبال ملی را انتخاب کنند یا باشگاهی....