به نام انکه جان را فکرت اموخت
سلام ب همه دوستان گل اعم دختر وپسر خانوم واقایون از فیلماوه ای ها گرفته تا کافه فیلمی ها
خانوم ها و آقایون
به قسمت چهارم فیلم پلاس خوش آمدید
بازهم مجبورم به خاطر تاخیر این بار یک هفته ای از شما عذر بخام
بنا به دلایلی و مشکلات پیش اومده نتونستیم فیلم پلاس رو سر وقت آماده کنیم.
نکته دیگه که فیلم پلاس رو تو هفته های آینده تایمش ممکنه تغییر کنه و روز بخصوصی نباشه
دوستان با مشورتی که بین من و آقای رضالدینیو فوتبالیسم و مشورت های بقیه دوستان تصمیم گرفتیم که فیلم پلاس
مثل یه مجله سینمایی مصور عمل کنه و بخش های متنوعی رو تو این مجله داشته باشیم
ممنون میشم انتقادات و پیشنهادات خوبتون رو با ما در میان بگذارید
من در کنار رضالدینیو فوتبالیسم ازتون دعوت میکنیم مهمان فیلم پلاس امشبمون باشید
===============================================================
بخش اول
تاریخچه فیلم و سینما
یکی از نکاتی که عموم سینماگران جوان و اشخاص علاقهمند به هنر از آن غافل میشوند آشنایی با تاریخچه مدیوم مورد علاقهشان است. آفتی که در هنرمندان تازهکار بسیار شایع است و میتواند سبب بروز مشکلات بزرگتری در آینده شود. چگونه یک فیلمساز جوان میتواند بدون دیدن هیچکاک، تعلیق را درک کرده و از آن در فیلم خود استفاده کند؟ چگونه یک سینماگر تازهکار بدون دیدن مورنائو و شوستروم میتواند فرم بفهمد و در نتیجه اثری بسازد که فرم داشته باشد؟ از سویی دیگر تفکری خطرناک از سوی بسیاری از هنرمندان -خصوصا دوستان آلترناتیو و آوانگارد- در حال تزریق به جامعه جوان هنر ایران و مسموم کردن آن است، مبنی بر اینکه چه کسی گفته ما نیاز به خواندن تئوری و دانستن تاریخ سینما داریم؟ قوانین را به دور بریزید و الله بختکی فیلم بسازید. نتیجه این تفکر هم میشود خروار خروار فیلم تجربی که با کج و راست کردن بی دلیل دوربین و ادا درآوردن با آن به دنبال پوشاندن ضعف خود در فهم و درک اصول اولیه سینما و تاریخ این مدیوم عظیم هستند و فیلمسازانی که هنوز دوربین ساده و مستحکم جان فورد را درک نکرده، میخواهند با تکان دادن بیخود دوربین روی دست صحنه دلهرهآور خلق کنند. در سری مقالات تاریخ سینما سعی من بر این خواهد بود که نگاهی کلی و نسبتا مختصر به تاریخچه عظیم سینما داشته باشم تا خوانندگان و علاقهمندانی که زمان یا حوصله خواندن کتاب های قطور تاریخی مانند تاریخ سینمای دیوید بوردول و یا تاریخ سینمای کوک را ندارند با خواندن این مقالات آشنایی نسبی با تاریخ سینما پیدا کنند. امید است که شما خوانندگان عزیز با نظرات خود مرا هر چه بیشتر در نگارش این مقالات یاری فرمایید.
![](http://uupload.ir/files/dc8h_1940group.jpg)
تصویری به قدمت تمام تاریخ!
در قسمت پیشین سری مقالات سینما در گذر زمان با نحوه آغاز سینما در کشورهای مختلف آشنا شدیم و آثار سینماگران مهم دوران اولیه از جمله برادران لومیر، ژرژ ملی یس، لویی فویاد و گریفیث را برشمردیم. در این قسمت از مقاله به سراغ سینمای آلمان با محوریت یکی از مهمترین مکاتب سینمایی تاریخ یعنی مکتب اکسپرسیونیسم آلمان خواهیم رفت و آثار مهم و ویژگیهای آنها را بررسی میکنیم. اکسپرسیونیسم را جزو اولین و در عین حال یکی از جدیترین مکتبهای تاریخ سینما میدانند که برای اولین بار اصول و ویژگیهایی را به عنوان اصلی کلی تعریف کرد که تقریبا در اکثر آثار اکسپرسیونیستی وجود دارد. برای مثال صحنهآرایی و فضای حاکم بر بیشتر آثار اکسپرسیونیستی فضایی گوتیک مانند و وهم آلود و هراس آور است و بیشتر آنها فضاهای داخلی و استودیویی هستند. معمولا از بازیگران حرفهای در این آثار استفاده میشود و گریم به کار رفته روی صورت آنها گریمی اغراق شده و به شدت اگزجره است. در بحث نورپردازی نیز – که از ویژگیهای مهم و به شکلی نمادین این مکتب به حساب میآید – نورپردازیها به شدت سخت و پر کنتراست و سایهها تیز و خشن و شکسته هستند و معمولا از فرمهای مثلثی برای طراحی نور و صحنه به وفور استفاده میشود. از سوی دیگر بیشتر فیلمنامه نویسان اکسپرسیونیستی پایان فیلمنامهها را باز میگذاشتند و از داستانهای پیچیده و تو در تو استفاده میکردند. معمولا آثار این سبک نمایشگر دنیای ذهنی اشخاص دیوانه و روایتهای گذشته با مکانهای عجیب و غریب و اکثرا متاثر از ادبیات گوتیک بودند. شکل رسمی سینمای اکسپرسیونیسم پس از جنگ جهانی اول در سینمای آلمان پیدا شد یعنی زمانی که مردم آلمان در جنگ جهانی شکست خورده بودند و با پذیرفتن قرارداد ورسای احساس حقارت میکردند. نخستین فیلمی که ایده این مکتب را در سینمای آلمان کلید زد و به عنوان اولین فیلم مکتب اکسپرسیونیسم معرفی شد فیلم دانشجوی پراگ (۱۹۱۳) بود که توسط پل واگنر و استلا رای ساخته شد. زیگفرید کراکوئر نظریه پرداز مهم سینمای آلمان، رویکرد ترسناک افسانهای روانکاوانه فیلم را به عنوان پیشتاز اکسپرسیونیسم آلمان مطرح مینماید. پس از این فیلم نیز آثاری مثل گولم (۱۹۱۵) توسط پل واگنر ساخته شد که ته مایههای اکسپرسیونیستی داشتند.
![](http://uupload.ir/files/r4m_algol_b.jpg)
راهرویی تماما اکسپرسیونیستی!
در حوالی سال ۱۹۱۷ حکومت برای پر و بال دادن به فیلمهای هوادار جنگ چندین موسسه سینمایی کوچک را در هم ادغام کرد و شرکت یوفا را به وجود آورد. یوفا از عظیمترین حمایتهای مالی بهرهمند بود و در آن زمان بعد از هالیوود بهترین تجهیزات و تکنسینهای جهان را در اختیار داشت به طوری که این دوره سینمای آلمان را عصر طلایی کلاسیک آلمان مینامند. حتی زیگفرید کراکوئر شرکت یوفا را عامل اصلی تولید سینمای آلمان میداند. در این میان شرکت کوچکی به نام دکلا نیز فعالیت میکرد که در سال ۱۹۱۹ وظیفه ساخت فیلمنامهای غیر معمول اثر دو نویسنده جوان و ناشناس به نامهای کارل مایر و هانس یانوویتس را بر عهده گرفت. برای طراحی فیلم سه نقاش سرشناس اکسپرسسیونیست یعنی هرمان وارم، والتر رایمان و والتر روهریک استخدام شدند که پیشنهاد دادند فیلم به سبک اکسپرسیونیستی ساخته شود. نتیجه فیلم موفقیتی عظیم در سرتاسر جهان بود. مطب دکتر کالیگاری تقریبا تمام ویژگیهای فیلمهای اکسپرسیونیستی از جمله گریم اغراق شده، فضاهای داخلی، فرمهای مثلثی و نورپردازی شدید و پرکنتراست را دارا بود و همچنین از داستانی تو در تو – داستان در داستان – بهره میبرد که آن را پیشگویی آلمان هیتلری دانستهاند. فیلم به حدی از سبکپردازی افراطی بهره میبرد که به گفته هرمان وارم یکی از طراحانش “تصویر فیلم به هنر گرافیک تبدیل شد”. موفقیت ساخت مطب دکتر کالیگاری باعث شد فیلمسازان آوانگارد به سمت این مکتب هجوم بیاورند و آن را بستر مناسبی برای ساخت آثار خود بیابند. در این زمان فیلمهای انتزاعی مثل سمفونی – دیاگونال اثر وایکینگ اگلینگ و حتی فیلمهای دادائیستی مانند ارواح قبل از صبحانه (۱۹۲۸) اثر هانس ریشتر ساخته شدند. در این سالها شرکتهایی مثل یوفا تماما بر روی ساخت فیلمهای اکسپرسیونیستی سرمایهگذاری کردند و طعم رقابت با سینمای هالیوود را چشیدند.
![](http://uupload.ir/files/q4ym_caligari-3.jpg)
نمایی کاملا اکسپرسیونیستی از مطب دکتر کالیگاری!
یکی از مهمترین سینماگران مکتب اکسپرسیونیسم فریتز لانگ اتریشی – آلمانی بود. پیش از مهاجرتش به آلمان آثاری مانند دورگه (۱۹۱۹) ، عنکبوت (۱۹۱۹) و کشتی الماس (۱۹۲۰) را ساخت که فیلمنامه اکثر آنها را همسرش – تئافن هاربو – مینوشت. اما ساخت فیلمهای مهم و اکسپرسیونیستی او با فیلم مرگ خسته (۱۹۲۱) آغاز شد. در این فیلم معماری جای گرافیک مطب دکتر کالیگاری را میگیرد. به عقیده زیگفرید کراکوئر این فیلم نشانه ظهور عقیده کیفر در آلمان بود. بعد از آن او به سراغ ساخت فیلم دکتر مابوزه: قمارباز (۱۹۲۲) رفت که اولین فیلم از سری فیلمهای دکتر مابوزه بود و آن را پیشگویی لانگ از خطر نازیسم میدانند. فیلم بعدی او نیبلونگها (۱۹۲۴) بود که در دو قسمت به نمایش در آمد و آن را یکی از باشکوهترین آثار تاریخ سینمای آلمان میدانند. اما شاید بتوان مهمترین فیلم فریتز لانگ و یکی از مهمترین آثار مکتب اکسپرسیونیسم را فیلم مشهور متروپلیس (۱۹۲۷) دانست. فیلم یکی از نخستین اعتراضات هنری به زندگی شهری معاصر در جوامع غربی و صنعتی بود و با به تصویر کشیدن یک شهر به روابط و کشمکشهای کارگران و کارفرمایان میپردازند. عدهای این فیلم را به نزدیکی با عقاید نازیسم متهم کردند و حتی متروپلیس را فیلم محبوب هیتلر و گوبلز دانستهاند و این در حالیست که با وجود پیشنهاد هیتلر به لانگ برای ساخت فیلم در دفاع از حزب نازی، او هیچوقت حاضر به این کار نشد. نویسنده فیلمنامه این فیلم همسر خود لانگ بود. با ورود صدا به سینما و ناطق شدن صنعت سینما بار دیگر لانگ به کمک همسرش فیلمنامه ام (۱۹۳۱) را تهیه کرد و آن را جلوی دوربین برد. ام یکی تبدیل به یکی از محبوبترین آثار فریتز لانگ شد و خود او آن را بهترین فیلمش میداند. موتیف سوت زدن قاتل پیش از انجام قتل و سکانس سایه قاتل بر روی دیوار پشت سر یکی از قربانیانش – که صحنهای به شدت اکسپرسیونیستی را تشکیل میدهد – از معروفترین سکانسهای فیلم هستند. ام را کاربردی خلاقانه از استفاده از فضای خارج از قاب در سینمای میدانند. بعد از این فیلم لانگ آثار زیادی ساخت اما به نظر میرسد ام آخرین اثری از او است که بتوان آن را در دسته آثار اکسپرسیونیستی جای داد.
![](http://uupload.ir/files/t5rd_fritz-lang.png)
فریتز لانگ!
اما در همین زمان مکتب دیگری به نام مکتب کامرشپیل فیلم – فیلمهای تئاترگون مجلسی – به جریان افتاد که از دل سینمای اکسپرسیونیسم زاده شد اما تفاوتهایی با آن داشت. این فیلمها معمولا وجه فانتزی و ذهنگرای آثار اکسپرسیونیستی را نداشتند و به طور معمول پیرامون ملال آور را نشان میدادند. از سوی دیگر آثار کامرشپیل بر خلاف آثار اکسپرسیونیستی بر چند شخصیت تمرکز میکردند و روانشناسی آنها را در دستور کار خود قرار میدادند. اولین فیلم این جریان را پلکان پشتی (۱۹۲۱) ائو پولدیسنر میدانند. اما مهمترین کارگردان این جریان و خالق اصلی مکتب کامرپشیل فیلم فریدریش ویلهلم مورنائو است. در بررسی کارنامه کاری مورنائو نام کارل مایر به عنوان فیلمنامه نویس به دفعات زیاد به چشم میخورد. کارل مایر را میتوان مهمترین نویسنده سینمای اکسپرسیونیست آلمان دانست که اهمیت او را در حد چزاره زاواتینی برای نئورئالیسم ایتالیا دانستهاند. در واقع او را میتوانیم شخصی بدانیم که سینمای اکسپرسیونیست را از شکل ابتدایی آن – مطب دکتر کالیگاری – به شکل مجلس گونه آن – آخرین خنده – هدایت کرد. نخستین فیلم مهم – پیش از این فیلم نیز مورنائو چندین فیلم دارد – مورنائو فیلم نوسفراتو، سمفونی وحشت (۱۹۲۱) است که به گونهای آن را آغازگر ژانر وحشت در سینما میدانند و یکی از نخستین آثار در مورد دراکولا است. در سال ۱۹۲۴ مورنائو فیلمنامه کارل مایر را جلوی دوربین میبرد و فیلم آخرین خنده – حقیرترین مرد یا آخرین مرد نیز نامیده میشود – را میسازد. این فیلم را مهمترین نمونه کامرشپیل میدانند. فیلم از نظر طراحی صحنه، نورپردازی، دوربین و به طور کلی از هر نظر انقلابی در سینما پدید آورد. برای مثال برای نخستین بار حرکت دوربین به چپ، راست، جلو و عقب در این فیلم شکل گرفته است و به طور کلی فیلمی است مبتنی بر دوربین آزاد. کارل فروند فیلمبردار این اثر و اکثر آثار مورنائو چند سال پس از مرگ مورنائو دلیل اصلی این خلاقیتها را خودش دانست نه مورنائو. اما چه دلیل اصلی را مورنائو بدانیم چه کارل فروند آخرین خنده یکی از انقلابیترین آثار تاریخ سینمای آلمان بود. فیلم از هیچ میاننوشته ای بهره نمیبرد. آخرین مرد داستان یک تراژدی آلمانی است که قرار بود پایان تلخی داشته باشد. اما کمپانی سازنده به مورنائو فشار میآورد و او را مجبور میکند تا برای موفقیت و فروش بیشتر فیلم پایانی خوش را برای فیلم بسازد. بعد از ساخت این فیلم مورنائو بر اساس افسانه معروف و کتاب فاوست اثر گوته فیلم فاوست (۱۹۲۶) را میسازد که درباره مردی است که روح خود را به شیطان – لوسیفر – میفروشد. منتقدان این فیلم را از مهمترین آثار در بحث هنر سایه روشن دانستهاند. یک سال بعد از ساخت این فیلم کارل مایر فیلمنامهای بر مبنای رمان سفر به تیلست هرمان زودرمان مینویسد و مورنائو بر اساس آن فیلم شاهکار طلوع: آواز دو انسان را میسازد. فیلمی که از هر لحاظ یک شاهکار در کارنامه سینمایی مورنائو است و همواره از آن به عنوان یکی از بهترین عاشقانههای تاریخ یاد میشود. آخرین فیلمی که مورنائو میسازد تابو (۱۹۳۱) نام دارد که در میانه ساخت آن با رابرت فلاهرتی مستند ساز معروف که در ساخت این فیلم با او همکار بود به مشکل میخورد.
![](http://uupload.ir/files/429_f-w-murnau.jpg)
فردریش ویلهلم
گئورک ویلهلم پابست هم از کارگردانان مهم اکسپرسیونیستی است. مفاهیمی مانند صلح طلبی و عدالت اجتماعی دز اکثر آثار او به چشم میخورد. اولین فیلم او گنج (۱۹۲۳) نام دارد که یکی از آثار شاخص مکتب اکسپرسیونیسم نامیده میشود. سپس خیابان های غم زده – کوچه محزون – (۱۹۲۵) را ساخت که آن را مشهورترین اثر سینمای خیابانی که زیر ژانری از اکسپرسیونیسم است میدانند. یک سال بعد با فیلم اسرار یک روح (۱۹۲۶) که روایت گر مردی با ناتوانی جنسی است بار دیگر این رئالیسم نوین را تجربه میکند. عشق ژان نی (۱۹۲۷) مرز فاصله گیری گئورک ویلهلم پابست از سینمای اکسپرسیونیستی و نزدیک شدن هر چه بیشتر به رئالیسم است به طوری که حتی در این فیلم از دوربین روی دست استفاده میکند. در عرصه سینمای مستند نیز این والتر روتمان بود که تاثیر زیادی بر سینمای آلمان گذاشت. مهمترین فیلم او برلین، سمفونی یک شهر بزرگ (۱۹۲۷) نام دارد که بر اساس طرحی از کارل مایر ساخته شده است. فیلم از نظریه سینما – چشم ژیگاورتوف پیروی میکند و حتی بسیاری از صحنهها با دوربین مخفی گرفته شده است. دو سال بعد، فیلمی مشترک با الهام از همین فیلم به طور مشترک توسط بیلی وایلدر، فرد زینه مان، رابرت سیودماک و ادگار اولمر ساخته میشود که مردم روز یکشنبه (۱۹۲۹) نام دارد. این دو فیلم را فیلمهای مهمی از نوع مستند مونتاژی میدانند. علاوه بر پابست لنی ریفنشتال نیز جزو مهمترین مستندسازان تاریخ است. تسلط و دقت او بر صحنههای برخی آثارش از جمله مستند المپیا و پیروزی اراده حیرت آور است. وی چهرهای نزدیک به هیتلر و نازیها بود و در واقع به نوعی مبلغ آنها نیز محسوب میشد. آثار مهم او مانند پیروزی اراده سالها جزو داغترین مباحث جدل بین اندیشمندان مختلفی بودهاند که برخی فرم بی نقص آثار او را میستودند و برخی دیگر به دلیل تفکرات نازیسم از او انتقاد میکردند.
![](http://uupload.ir/files/b876_39822177_303.jpg)
لنی ریفنشتال در دهه ۴۰!
نوشتار فوق مختصری بود از تاریخ سینمای آلمان با تمرکز اساسی روی مکتب مهم اکسپرسیونیسم. در قسمت بعدی این مقاله به سینمای کلاسیک شوروی و مباحثی از جمله مونتاژ شوروی و فیلمسازانی مثل آیزنشتین، پودوفکین و داوژنکو خواهیم پرداخت.
بخش دوم : الفبای سینما - بازیگری
معرفی سبکهای بازیگری در سینما و تئاتر
آشنایی با متد بازیگری و علاقه هنرجویان به مطالعه روش بازیگران بزرگ برای اجرا روی صحنه و مقابل دوربین یکی از جذابترین و پرکششترین مباحث و موضوعات نظری در حوزه بازیگری است. هرکسی که وارد این حوزه میشود بهسرعت نام معلمها و اساتید اصلی جهان بازیگری به گوشش میخورد و کنجکاو میشود تا از دستاوردهای آنان باخبر شود. در بسیاری مواقع تعابیر نادرستی از روش و سبک آنان آموزش داده میشود؛ در نتیجه دانشی اشتباه از شیوه آنها ایجاد و نفر به نفر منتقل شده است. در این مقاله قصد داریم ۷ سبک بازیگری و اساتید و پیروان مشهور آن را به شما معرفی کنیم.
![](http://uupload.ir/files/sz4t_04mcgrath1-jumbo-768x744.jpg)
سبک های بازیگری دنیل دی لوئیس
۱- متد بازیگری استانیسلافسکی
کنستانتین استانیسلافسکی (Constantin Stanislavski) استاد افسانهای و بزرگ عرصه بازیگری است که در اواسط قرن بیستم با سبک بازیگری خود آغازگر فصل جدیدی در عرصه تئاتر و سینما بود. درسها و تکنیکهای بیبدیل او در آن زمان برای بسیاری از بازیگران و مکاتب مختلف الهامبخش بود و ممکن نیست حتی همین امروز هم بازیگری برای رسیدن به نقش، آگاهانه یا ناآگاهانه از روشهای او بهره نجوید. استانیسلافسکی جلوه بازیگری را در جهان متحول کرد. سالن نمایش هنر مسکو با مدیریت او در خط نخست جنبش طبیعیگرایی در دنیا قرار داشت.
![](http://uupload.ir/files/4roe_an-actor-prepares-acting-book-review-1024x576.jpg)
جنبشی که خیلی زود اروپا و پس از آن آمریکا را درنوردید. با نزدیکشدن اندیشههای استانیسلافسکی به این جنبش نوظهور، متد بازیگری و دیدگاههای نظری او در جهان بازیگری دستخوش تحول شد. او الگوهایی برای دستیابی به نقش معرفی کرد که تا آن زمان توجهی به آن نشده بود. دستاوردهای نظری او به چندین سرفصل کلی تقسیمبندی میشود که شامل: واقعگرایی، حافظه احساسی، تحلیل رفتار شخصی و تمرینهای نظاممند میشود.
متد های بازیگری کنستانتین استانیسلافسکی
اهمیت تحقیق، بررسی و تمرین در سبک استانیسلافسکی
سبک های بازیگری استانیسلافسکی راههایی پیشنهاد میکند که برپایه تحقیق، بررسی و تمرین مداوم و شبانهروز است. بر این اساس بازیگر باید ضمن آگاهی از ظرفیتها فردی خود، جهان نقش را به عمیقترین شکل ممکن مطالعه کند. نویسنده یا کارگردان کمک زیادی میتوانند به بازیگر بدهند تا زمان کمتری برای دستیابی به این جزئیات سپری و سرانجام نقاط پنهان شخصیت برای بازیگر عیان شود. سرانجام با مجموعهای از مقدمات لازم برای دستیابی به شخصیت به دست آمد که از آن بهعنوان سبک یا سیستم استانیسلافسکی یاد میشود. در این شیوه آنچه بیش از هر چیز منع میشود غلو و بزرگنمایی است.
بازیگر در این سبک مطلقاً مجاز نیست نشانههای درشتنمایی را در بازیاش پیاده کند. بازیگری زندگی بر روی صحنه یا در برابر دوربین است. در نحوه بیان دیالوگ باید تمام نکات لهجه، ریتم کلام، تأکیدها و خطاهای زبانی رعایت شود و این تنها در نتیجه شنیدن و شنیدن و شنیدن حاصل میشود. بازیگر باید حافظه ذهنی خود را با گوش دادن در محیطهای عمومی تقویت کند و هر چیزی که فکر میکند روزی به دادش میرسد را در حافظه خود پنهان کند.
![](http://uupload.ir/files/foa4_james-dean-1-1024x346.jpg)
متد بازیگری جیمز دین
حالت فیزیکی
در بدن هم به همین شکل است. نحوه ایستادن، راه رفتن، استراحت، انتظار، دلهره یا پرخاش؛ همگی باید بهطور دقیق و اصولی در ذهن بازیگر ثبت باشد. در تمام طول این مسیر باید اصل واقعگرایی حفظ شود. تا حالا دقت کردید وقتی شما یا کسی دیگر که او را میشناسید وقتی در برابر یک جمع چندین نفره صحبت میکند صدایش تغییر میکند؟ فقط همین را دیده بودید؟ پس این بار بیشتر دقت کنید. به اینکه بدن افراد با نوعی انقباض پنهان درگیر میشود و صدایشان در گلو میافتد. زبان اندکی خشک میشود و نگاه گوینده آرامش کافی ندارد.
این همان چیزی است که در سبک استانیسلافسکی تدریس میشود و از آن به بعد دهها شیوه و روش دیگر با الهام از آن معرفی شد. بازیگران بزرگی در دنیا با استفاده از این سبک در تاریخ ماندگار شدند. از جمله این نامهای بزرگ باید به جیمز دین، آلپاچینو، الک بالدوین، مرلین مونرو، جولی هریس، پل نیومن و داستین هافمن اشاره کنیم.
![](http://uupload.ir/files/mpv_dustin-hoffman-1988-768x765.jpg)
متد بازیگری داستین هافمن
۲- متد بازیگری میخائیل چخوف
میخائیل چخوف از نخستین و مهمترین شاگردان کنستانتین استانیسلافسکی است که با وجود برخی مشابهتهای کلی اما اختلافنظرهایی هم با نگرش استاد خود مبنیبر روش بازیگری داشت. او پس از پایان دوران تحصیل نزد استانیسلافسکی در سالن نمایش هنر مسکو در شوروی برای مدتها بر روی تئوری خود کار کرد. سالهای پژوهش و تمرین بیوقفه به خلق سبکی نو ختم شد.
در سبک چخوف استفاده مداوم از حافظه احساسی، باعث آسیبهای روانی و روحی به بازیگر میشود و در این رابطه عنصر تخیل را برای بهبود کیفیت بازی پیشنهاد کرد. اغلب شیوههای آموزشی او بر دو اصل بدن و تخیل استوار است و نمود بیرونی بازی را بهعنوان نتیجه اصلی بر میشمرد. از شاگردان مشهور سبک بازیگری چخوف باید به کلینت ایستوود، هلن هانت و جک نیکلسون یاد کرد.
![](http://uupload.ir/files/1ft4_70f010ac9a3ec5d371f98545f6868e73-768x1000.jpg)
جک نیکلسون
۳- متد اکتینگ
متد اکتینگ از سوی لی استراسبرگ و با الهام از سبک استانیسلافسکی شکل گرفت و به دلیل توسعه رسانه و بهرهمندی از چهرهها شاخص خیلی سریع جهانی شد. متد اکتینگ تکنیکهای هوشمندانهای برای بازی در لحظه پیشنهاد کرد که به بازیگر کمک میکند تا نیازی به آماده شدن برای بازی نداشته باشد. همهچیز در اختیار اوست چون او حتی زمانی که روی صحنه نمایش یا در برابر دوربین نبوده است نیز در جهان شخصیت زیست داشته است. برای بازیگر مفهوم کنار رفتن پرده نمایش یا تصویربرداری دوربین با خانه و خلوتش یکی است. هیچچیز میان او و شخصیتی که آن را بازی میکند قرار نمیگیرد.
![](http://uupload.ir/files/p4dw_download-1024x682.jpg)
آل پاچینو
کاربرد متد اکتینگ در شرایط غیرقابل پیشبینی
متد اکتینگ قصد ندارد تا اوضاعی جهنمی برای بازیگر خلق کند. پس تکنیکهایی جالب در این سبک پیشنهاد میشود که در شرایط غیرقابلپیشبینی به کار میآید. بهعنوان مثال فرض کنید در یکی از روزهای فیلمبرداری نتوانستهاید به قدر کافی روی کار متمرکز باشید و در نتیجه از وضعیت لازم خارج شدید. پس تکنیک متد به شما کمک میکند تا از قائله عقب نمانید و استاندارد بازی خود را تا حد ممکن حفظ کنید. فرض کنید در این روز قرار است پلانهایی از صورت شما گرفته شود و شما قرار است خود را مشغول فکر نشان دهید.
هر چیزی که در برابرتان قرار دارد را در تصور خود تجزیه کنید. در مقابل خود چندین خانه میبینید؟ در ذهن خود تصور کنید که این خانهها به چندین و چندتکه تقسیم میشوند. حالا تصور کنید که این خانه چه اجزائی دارد. تصویر بیرونی که بیننده از ظاهر شما میبینید فردی فکور با دهها دلمشغولی است که در نقطهای خیره مانده و نمیتواند از آنها دست بکشد. راحت بود؟ سختتر هم میشود.
![](http://uupload.ir/files/86e1_heat-3-1024x655.jpg)
رابرت دنیرو در فیلم هیت
فراخوانی احساسات
همیشه کار به این راحتی نیست ممکن است شما درست در روزی که خیلی هم آماده نیستید قرار باشد صحنهای پراحساس و غمگین بازی کنید. از شخصیت دور شدهاید؟ پس از داشتههای خود بهره ببرید. از رویدادهای تلخی که از سر گذراندهاید تصاویر جدید بسازید. اگر عزیز را از دست دادهاید به آخرین دیدارتان با او بیندیشید یا به زمانی که با رفتار تند خود او را رنجاندهاید. همچنین میتوانید برای احساس خود سناریو بنویسید. به این شکل که چه میشود اگر وقتی به خانه بازمیگردید باخبر ناگوار مواجه شوید؟ واکنش شما به مشاهده این لحظه تلخ باید در عمیقترین بخش نهادتان قرار گیرد.
باید باور کنید که این سرنوشت در انتظار شماست تا در چهرهتان نمود بیرونی داشته باشد. سخت شد؟ بازیگری دشوار است دوست عزیز. بازیگران مشهوری در این سبک بازی کردند؛ از جمله: مارلون براندو، رابرت دنیرو، آلپاچینو، مریل استریپ، دنیل دیلوئیس، جک نیکلسون و آنتونی هاپکینز.
![](http://uupload.ir/files/oqc5_gty-meryl-streep-young-01-jef-170124_4x5_1600-600x750.jpg)
مریل استریپ
متد اکتینگ (Method Acting) چیست ؟
قبل از اینکه دقیقا تعریف متد اکتینگ را برای شما باز کنیم ، باید بدانیم که اصلا Acting چیست ؟ Acting به معنی بازیگری است و وقتی صحبت از Method Acting می شود یعنی ما به یک تکنیک ، متد یا روش آموزش و تربیت بازیگر برای سینما ، تاتر و ... اشاره می کنیم . بنابراین متد اکتینگ یک روش آموزش هنر بازیگری است که بر اساس آن شما از طریق یک سری آموزش ها و تکنیک های خاص آموزشی تبدیل به یک بازیگر می شوید. بنابراین تا اینجای کار باید درک کرده باشید که متد اکتینگ تنها روش و سیستم آموزش بازیگری در دنیا نیست اما می توانیم از آن به عنوان روش جذاب آموزش بازیگری یاد کنیم که تاثیرش را در زندگی بازیگران هم قطعا می گذارد.
متد اکتینگ بر خلاف سایر تکنیک ها و روش های بازیگری که بازی مصنوعی و بعضا تقلید کردن را برای بازیگری توصیه می کنند ، هنرمند یا بازیگر را به خود بودن ترغیب می کنند. خود بودن یعنی چه ؟ یعنی اینکه بازیگر قرار نیست بازی کند ! بلکه باید خودش را به گونه ای تغییر دهد که در نقش فرو برود و واقعا خودش را در جای شخصیتی که به جای آن بازی می کند قرار بدهد . شما در متد اکتینگ بازی نمی کنید ! بلکه در نقشی که در آن قرار است بازی کنید زندگی می کنید ...
![](http://uupload.ir/files/rqy1_screenshot_2020-08-05_%D9%85%D8%AA%D8%AF_%D8%A7%DA%A9%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF_%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA_%D8%9F_%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C_method_acting_%D8%A8%D9%87_%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87(3).png)
در متد اکتینگ بازیگر در واقع باید خودش را بازی کند نه نقشی که به او داده می شود . یعنی اگر قرار است شما نقش یک راننده را بازی کنید ، شما باید خودتان را یک راننده بدانید ، برای بهتر بازی کردن این نقش ممکن است مجبور شوید با خودروی شخصی خودتان مسافرکشی کنید و کارهایی از این قبیل انجام بدهید که دقیقا متوجه شوید که یک راننده چگونه زندگی می کند ؟ مردم چه برخوردی با او دارند و در نهایت وقتی قرار هست شما نقش اون را بازی کنید شما کاملا خودتان را می توانید درون نقش فرو ببرید چون با این نقش زندگی کرده اید .
این نوع بازی کردن به سبک متد اکتینگ باعث می شود تماشاچی خودش را به جای بازیگر بگذارد . وقتی شما خودتان را بازی می کنید ، تماشاچی خودش را جایگزین نقش شما می کند و در لحظه به این فکر می کند که اگر جای شما بود در این لحظه چه کاری انجام می داد ؟ این همذات پندازی که بین تماشاچی و بازیگر سبک متد اکتینگ به وجود می آید باعث جذابیت بیشتر بازی برای تماشاچی می شود و این دقیقا همان چیزی است که یک بازیگر برای موفقیت به آن نیاز دارد.
![](http://uupload.ir/files/mtwa_screenshot_2020-08-05_%D9%85%D8%AA%D8%AF_%D8%A7%DA%A9%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF_%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA_%D8%9F_%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C_method_acting_%D8%A8%D9%87_%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87(5).png)
۴- استلا آدلر
استلا آدلر تنها بازیگر آمریکایی است که شخصاً در کلاسهای استانیسلافسکی تحصیل کرده است و بهنوعی شعبه آمریکایی استانیسلافسکی را در آمریکا تأسیس کرد؛ البته در جایی که لی استراسبرگ هم بود. حضور این دو چهره صاحبنام در نوک پیکان تئوریهای سینمایی، هالیوود را وارد مرحله جدیدی در تولید و مضمون کرد. تأثیری که تا امروز هم شاهد نتایج درخشان و خیرهکننده آن باشیم. آنچه متد بازیگری استلا آدلر را از استانیسلافسکی متمایز میکند تأکید او برای قوه تخیل و خیالپردازی در مقایسه با ارجاع به احساسات درونی است.
عبارت مشهوری از زبان او نقل میشود که میگوید: «بازیگری، ترسیم خطوط نو بر احساساتی است که در نهاد ما نقش بستهاند. پس به یادآوردن مجدد و مداوم خاطره دست دادن مادرم برای بازی کردن نقش یک بیمار اسکیزوفرنی بازیگری نیست.» مارلون براندو با وجود اینکه بهعنوان شاگرد لی استراسبرگ شناخته میشود اما همواره از علاقهاش به استلا آدلر و مباحث تئوریک او گفته است. از شاگردان مشهور این سبک باید به رابرت دنیرو، بنیسیو دلتورو و مارک روفالو اشاره کنیم.
![](http://uupload.ir/files/nsz2_6a86724e245c549e42f2af7edc437ea8-600x775.jpg)
استلا آدلر
۵- سنفورد مایزنر
سنفورد مایزنر در مواجهه با تکنیکها و شیوههای استلا آدلر و لی استراسبرگ راههای جدیدی اتخاذ کرد که بهنوعی رجوع به نگرش بنیادین یعنی استانیسلافسکی بود.
![](http://uupload.ir/files/mfyb_851f311ebc5024f034b71c4ed26efa45-768x1001.jpg)
سنفورد مایزنر
استلا آدلر بر این باور بود که بازیگر برای دستیابی به نقش باید از حافظه حسی خود بهره جوید و برای این کار باید خاطراتی مشابه را در ذهن خود بازسازی میکرد یا بهنوعی سناریویی نو مینوشت. به نظر مایزنر این روش کاستیهایی دارد. در بسیاری موارد بازیگر نمیتوانست تجربه مشابهی با شخصیتی که آن را بازی میکند داشته باشد و برخی فیلمنامهها اصولاً در فضایی غیرقابل تجربه روی میدهند.
در متد بازیگری ای که دیده اید چند بازیگر میشناسید که از دست یک دایناسور تیرکس و غولپیکر گریخته باشد؟ آیا برای بازی در نقش یک فضانورد که در سفینه متلاشیشدهاش گرفتار شده و با مرگ و زندگی دستوپنجه نرم میکند باید با یک فضانورد بااستعداد بازیگری مذاکره کرد؟ حقیقتاً اگر کسی برای بازی در نقش جوکر اعلام آمادگی کند نباید بابت حافظه حسی مشترک و جنایات مشابهش با یکی از بیرحمترین شخصیتهای تاریخ دستگیر و محاکمه شود؟
![](http://uupload.ir/files/yecs_diane-keaton-9361481-3-raw-768x1015.jpg)
دایان کیتون بازیگر
کاربرد کشف احساسات در روش مایزنر
بنابراین مایزنر روشی جدید معرفی میکند. مایزنر معتقد بود که بازیگران نباید از تجربه حسی خود بهره ببرند؛ بلکه باید برپایه مقتضیات متن و شرایط قصه به کشف و دریافت احساسات نو بپردازند. در متد بازیگری گوناگون روش تکرار نامی است که بر سبک مایزنر میگذارند. روشی که بازیگر با تکرار صحنه و سلوک در قصه و شخصیت نقش را از آن خود میکند و لزوماً هر بار با بازی در نقشهای مختلف دچار بحران شخصیت نمیشود. شاگردانی که در مکتب مایزنر تحصیل کردند شامل گریگوری پک، رابرت دوال، گریس کلی و دایان کیتون میشود. الیا کازان کارگردان اسطورهای دنیا در خصوص سبک مایزنر میگوید: «اگر بازیگری که از سوی مایزنر تربیت شده است را سر صحنه دارید به رستگاری رسیدهاید.»
![](http://uupload.ir/files/d3jf_105bbe1a63a8b923243806fe5bc69f87-768x951.jpg)
بازیگران تام هنکس و پل نیومن
۶- متد بازیگری یوتا هیگن
یوتا هیگن بازیگر سینما و تئاتر اهل کشور آلمان بود که با تکیهبر دستاوردهای استانیسلافسکی از حافظه حسی برای رسیدن به شخصیت یاد میکرد. او واقعگرایی در بازی و حقیقت را در بالاترین جایگاه ممکن متصور میشد. تا جایی که هر اتفاقی در برابر دوربین یا بر روی صحنه روی دهد باید بخشی از بازی شما شود و شما به صادقانهترین شکل ممکن آن را بازی کنید. واکنش شما به هر چیزی باید صریح و ساده باشد. برای هیچ لحظهای نباید فکر کنید و تنها در نقش و قصه رها باشید. سیگورنی ویور و جک لمون از شاگردان شاخص این استاد بازیگری بودند. که از سبک های بازیگری یوتا پیروی میکردند.
![](http://uupload.ir/files/qcbu_71qfzr-s7l._sl1350_-768x960.jpg)
سبک بازیگری یوتا هیگن
۷- بازیهای تئاتری
بازیهای تئاتری شیوهای باهدف آمادهسازی و تمرین بازیگران محسوب میشود که از سوی خانم وایولا اسپولین معرفی و آموزش داده شد. روش و نحوه ورود او به مباحث تئوریک بسیار ویژه بود و مستلزم دخالت و پذیرش تیم کارگردان نیز هست. سبک او در عبارت زندگی در لحظه تعبیر میشود؛ یعنی هر صحنه و هر تمرین باید بستر خلق باشد و هر تکرار سبب از بین رفتن احساس صادقانه بازیگر میشود. پس در این متد بازیگری باید از عنصر روزمرگی در بازی دوری جست.
بازیهای تئاتری بهمرور تحت عنوان تمرینهای آمادهسازی بازیگران تئاتر و حتی سینما استفاده شد. چیزی شبیه به گرم کردن برای فیلمبرداری یا اجرا که البته در گذر زمان تنوع زیادی پیدا کرد. بداهه یکی از مهمترین دستاوردهای این سبک است که در تاریخ بازیگری لحظاتی درخشان و بدیع خلق کرد. آلن آرکین و دان آیکرود از شاعران شناختهشده این سبک از بازی در سینما و تئاتر هستند.
![](http://uupload.ir/files/tr1k_methode_sundaytimes_prod_web_bin_61eeace0-6037-11e8-944f-627fac6f8256-768x512.jpg)
آنتونی هاپکینز در فوتوشوت فیلم شاه لیر گویای سبک بازیگری اوست
بخش سوم:
5 فرانچایز و فیلم ادامه دار دنیای هالیوود.
5-Pirates of the Caribbean
تعداد فیلم:5
توزیع کننده:Walt Disney Pictures
شروع تولید:2003
![](https://mgnews.ir/wp-content/uploads/2019/01/piratesofthecaribbeandeadmentellnotales.jpg)
4-fast and furious
تعداد فیلم:8
توزیع کننده:Universal Pictures
شروع تولید:2001
![](https://www.comicon.ir/wp-content/uploads/2020/01/fast-and-furious-9-1155x720.jpg)
3-harry potter
تعداد فیلم:8
توزیع کننده:Warner Bros
شروع تولید:1999
![](https://doostihaa.com/img/uploads/2014/10/Harry-Potter-and-the-Deathly-Hallows-Part-2-2011.jpg)
2-lord of the rings
تعداد فیلم:6
توزیع کننده:New Line Film Productions Inc
شروع تولید:2001
![](https://cinemodern.ir/wp-content/uploads/2014/11/the-lord-of-the-rings-the-return-of-the-king.jpg)
1-star wars
تعداد فیلم:11
توزیع کننده:20th Century Studios
شروع تولید:1977
![](https://www.film2serial.ir/wp-content/uploads/2019/12/MV5BMDljNTQ5ODItZmQwMy00M2ExLTljOTQtZTVjNGE2NTg0NGIxXkEyXkFqcGdeQXVyODkzNTgxMDg@._V1_SY1000_CR006751000_AL_.jpg)
*** اساس رده بندی بر اساس تایم فیلم ها معین شده نه تعداد فیلم ها
منابع:
تاریخ سینمای بوردول
تاریخ سینمای دیوید کوک
بررسی و نقد آثار سینمایی تالیف دکتر امیررضا نوری پرتو
بررسی و نقد آثار سینمایی تالیف عباس ملک محمدی
سینما گیمفا
www.backstage.com
جزیره سینما و تاتر وب سایت توسینسو
پیج اینستاگرامی اینتر مووی
====================================
ب کوشش و جمع اوری:
فرناز : فیلماوه
رضا : کافه فیلم