αℓι вℓαи¢σ از کتاب آندره پیرلو:
"من به رئال مادرید تعلق داشتم نه میلان، من در ذهن و قلب و روحم بازیکن رئال مادرید بودم"
"خودم را در آن پیراهن سفید تصویر میکردم بکر ، در عین حال پرخاشگر؛ که از میان رگه ای از خلوص عبور می کردم، افکار من به سانتیاگو برنابئو ، معبد سرگردان تعلق داشت ، زمینی که باعث ترس حریفان میشد و برندگان نبرد در ضیافت پادشاه حضور پیدا میکردند"
"در حالی که نماینده من در حال انجام کار های انتقالم بود من به تیم ملی رفتم ، برای چند روز چیزی نشنیدم. من فکر کردم که این کار تمام شده است: من به زبان اسپانیایی فکر می کردم ، رویای اسپانیا را می دیدم. تصورات من از دست رفت ، پرواز به مادرید و فرود آمدن در جایی بین شهردار پلازا و پورتا دل سول به پایان رسید"
"سپس مجبور می شوید دروغای زیادی را به رسانه ها بگویید. وظیفتون پاسخ دادن به پنهان کاری های پشت پرده فرسوده و حقایق نیمه تمام است. [شما به رئال مادرید میرید؟ نه ، من کاملاً در میلان خوشحالم] همه خفه شید شما فیلمنامه بی روح کسل کننده ای را می نویسید که توسط مطبوعات و بدون هیچ خلاقیتی نوشته شده است"
"حیف شد من می خواستم با تمام قلبم با رئال قرارداد امضا کنم، آنها یک باشگاه با زرق و برق بیشتر هستند. چشم اندازهای بیشتر ، جذابیت بیشتر ، همه چیز آنجا بیشتر است، در پایان فصل برای قهرمانی در UCL خودم رو دلداری دادم، اما این می تونست خیلی بدتر بشه."
@RealMadridNewsir