میدانم تا انتهای وجودتان از دیدن تیتر تعجب کرده اید و کنجکاوی و غلیان احساسات شما را فرا گرفته.بله درست است ، شما قرار است با زندگی فردی آشنا شوید که در پشت پرده لو رفتن زد و بند های کالچوپولی بوده و حالا در نقش ناجی ظاهر شده است. اگر قسمت قبل یعنی زندگینامه بورخا والرو را نخوانده اید دعوت میکنم آن را مطالعه بفرمایید چون پیش نیاز این واحد میباشد.
آندره آ آنیلی یا غلام آندره آ فرانچسکو دی آنتونیو آنیلی فرزند امبرتو آنیلی و ساجده مهلا روسیچکی و متولد 22 بهمن ماه سال 1957! میباشد.او در خانواده ای به شدت مذهبی و پولدار به دنیا آمد و کودکی بسیار خوبی را تجربه کرد. او زمانی که تنها 8 سال داشت زبان ایتالیایی را آموخته و تحسین همگان را برانگیخت. در دبستان همه بچه ها آندره آ را دوست داشتند زیرا او بیف استراگانوفی که مادرش به عنوان تغذیه به او میداد را با نان و پنیر دیگر بچه ها عوض میکرد.اوایل اینکار او را به عنوان لطف و مهربانی میدیدند اما بعد ها مشخص شد که او میپنداشته نان و پنیر بهتر است!علی ایحال او توانست با معدل 17 مقطع دبستان را در مدرسه اوزبیو دی فرانچسکو به اتمام برساند.پس از افت تحصیلی آندره آ تصمیم گرفته شد برای او یک مدرسه تاسیس شود.این مدرسه که J School نام داشت تنها شاگرد آن خود آندره آ بود.او توانست در پایان آن مقطع تحصیلی آندره آ شاگرد اول شده و با استفاده از تبصره به کالج راه پیدا کند.در کالج او با معلم ورزشی آشنا شد که زندگی اش را تغییر داد.آن معلم که ساندرو ماتزولا نام داشت تاثیری روی او گذاشت که به لحاظ ورزشی آندره آ از این رو به آن رو شود.آنیلی جوان دیگر روز های بازی یونتوس در خانه و در اتاق قفل شده اش باقی نمی ماند و به ورزشگاه میرفت. کسی که تا پیش از آن همیشه در اتاقش مشغول زل زدن به دستاپِ بی صدا و رفرش کردن پیاپی آن بود ؛ حالا به فوتبال علاقه پیدا کرده بود.البته 6 ماه طول کشید او تفاوت اودینزه و تیم خاندانش را تمییز دهد اما همین هم برای پدرش بسیار ذوق برانگیز بود.

در حال تشحصی دادن اینکه یوونتوس کدوم یکی بود؟
مشکل از آنجایی شروع شد که آندره آ جوان میخواست نظرات خود را در باشگاه اعمال کند.او میخواست زیدان را درون دروازه ببیند اما مربی مخالفت میکرد.حتی گریه های او هم جواب نداد و زیدان همچنان در خط هافبک بازی میکرد.آنیلی پدر به پسر قول داد تیمی برای او خواهد خرید اما مرغ آندره آ یک پا داشت. فلش بکی به گذشته بزنیم! در تمام طول زندگی آندره آ آنیلی یک خط قرمز در خانه وجود داشت و آن هم بردن نام شهید ادواردو آنیلی بود.هیچکس اسم او را تاب نمی آورد زیرا آن شهید نشان دهنده ماهیت خاندان آنیلی در خفه کردن حرف حق بود.همیشه برای آنیلی کوچک زندگی شهید ادواردو جای سوال بود.او در حالی که به پدر و مادرش گفته بود به انگلستان و شهر آرسنال خواهد رفت ، سفری مخفیانه به ایران و شهری بر وزن رم داشت.او میخواست بداند چه سلوکی بر عموزاده اش گذشته است و چه گلی مستش کرد که دامنش چنین از کف برفت؟ او در آن سفر چیز ها دید و چیز ها دید و در بازگشت شخص دیگری شده بود.
به محض بازگشت از سفر ، آندره آ مخفیانه با موراتی رئیس اینتر تماس گرفت و خواستار دیداری مخفیانه شد.پاپا موراتی که تقریبا مطمئن شده بود نقشه قتلش طراحی شده گفت ترجیح میدهم در خانه خودم بمیرم.آنیلی جوان قسم خورد نیت بدی ندارد و فقط میخواهد نوار هایی به او تحویل دهد.بله موراتی به همین راحتی نوار زد و بند موجی با داوران را به دست آورد و به دست قاضی داد. یوونتوس در بزرگترین مخصمصه خودش غرق شد و آنها نمیدانستند از کجا خوردند؟!همه چیز طبق میل آندره آ پیش رفت و دادگاه علی زغم میلش به دلیل وجود مدارک فراوان آنها را به سری بی فرستاد.موجی هم به زندان جنارو گتوزو فرستاده شد.

خوشحال از سقوط یوونتوس به سری بی
بله حالا نوبت سلطه آنیلی جوان بر مسند باشگاه محبوبش بود.همه چیز طبق برنامه پیش میرفت تا اینکه مدعی جدیدی برای باشگاه پیدا شد.او کسی نبود چز ژنرال قذافی که مالک بخشی از سهام یوونتوس بود.آنیلی نمیخواست در آن اوضاع ناپایدار وارد جنگ جدیدی شود و با ژنرال سازش کرد و پسر قذافی را به یونتوس آورد.البته قذافی جوان فرقی با آندره آ ی قبل از متحول شدن نداشت و پس از 3 هفته او را به اودینزه فرستادند و او فکر میکرد همچنان در یوونتوس توپ میزند!این خبر به گوش معمر قذافی رسید و قصد عزیمت به شهر تورین و بازپسگیری باشگاهش کند.اینجا بود که آنیلی با یک پیش دستی به سفارت ایالات متحده رفت و بر علیه ژنرال توطئه چید. و اینگونه بود که لیبی وارد جنگ داخلی شد و گفته میشود قذافی هم کشته شده است.

در حال مشاهده حملات هوایی آمریکا
آنیلی در دورانی که برای ریاست باشگاه بی رقیب بود به فکر کسب اسکودتو افتاد.بنابراین شماره رایتل پلاتینی را از 118 گرفت و طرح فیرپلی مالی را برای او مطرح کرد.پلاتینی که نهایت معادله ای که دیده بود (به توان2 رسیدن 7 فاکتوریل بود) از این طرح سر در نیاورد و دستور داد اینتر و میلان را به زنجیر بکشند.مالکان من سیتی و بعد ها PSG خیلی از این طرح ترسیده و تکبر ادرار گرفتند اما دریافتند این طرح اصلا برای آنها نیست که. بالاخره آنیلی به خواسته ش رسید و قهرمان ایتالیا شد. حالا نوبت آن شده بود که کم کم باند مافیایی خود را راه بیندازد. برای تست کردن نهاد های امنیتی او در اول کار با SOLD OUT کردن بلیط های ورزشگاه تیمش و فروش آنها در بازار سیاه وارد عمل شد که در همان اول لو رفت و محروم شد.او از قاضی پرسید چگونه تشخیص دادید من پشت فروش بلیط ها بودم؟قاضی : آقا ما هم کاریت نداشتیم ولی ناموسا چرا خودت میری مستقیما میفروشی بلیط ها رو؟خیلی تابلو بود.

در حال فروش بلی ها در بازار سیاه ( خانومم بلیط بدم؟؟)

آنیلی به همراه نون و پنیرش

موجی در دادگاه ( یعنی از کجا خوردیم؟من که فکر همه جا رو کرده بودم)