• از دل تو در دل من نکتههاست
اَه! چه رَه است از دل تو تا دلم.
گر نکنی بر دل من رحمتی،
وای دلم! وایِ دلم! وا دلم...
- امروز دلم عشقست، فردای دلم معشوق
امروز دلم در دل، فردای دِگر دارد...
• چهدانستم که این سودا، مرا زینسان کند مجنون؟
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون؟
- رفت این دل سودایی... گم شد دل و هم سودا،
کو برتر از این سودا سودای دگر دارد؟
• چه دانمهای بسیار است! لیکن من نمیدانم،
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی اَفیون.
- دریای دو چشم او را میجست و تهی میشد،
آگاه نبود کان دُر، دریای دگر دارد
:: لینک ساندکلود ::
| تلگرام: t.me/RadioSolace |
|کاور: www.instagram.com/graphicoch... |