به بهانهی بازگشت دوبارهی لیدز یونایتد به لیگ برتر انگلستان؛ می پردازیم به تاریخچه و هماوردی های دیرینهی دو تیم منچستر یونایتد و لیدز یونایتد (مقایسهی عملکرد دو تیم با تمرکز بیشتر بر لیدز یونایتد)
وقتی من به عنوان مربی منچستر یونایتد انتخاب شدم، درباره دربی با سیتی و بازی های حساس مقابل حریفان مرسی سایدی، لیورپول و اورتون خبر داشتم. اما از خصومت موجود بین یونایتد و لیدز مطلع نبودم. در رقابت های دسته یک سابق، آرچی ناکس و من به تماشای دیدار کریستال پالاس و لیدز رفته بودیم. دیداری که لیدز در آن بازنده شد.
بازی در نیمه اول با نتیجه 0-0 به پایان رسید. اما نیمه دوم سراسر با برتری و موقعیت های لیدز همراه بود20. دقیقه مانده به پایان بازی، پنالتی واضح لیدز گرفته نشد و هواداران با فریادهایشان ورزشگاه را به لرزه درآورده بودند. یک هوادار لیدزی شروع به فریاد زدن بر سر من کرد":تو، آره با توام حروم زاده منچستری".
من به آرچی گفتم":آرچی، این خشم به خاطر چیست؟ "آرچی جواب داد که از مسئله اطلاعی ندارد. بنابراین متصدی حفاظت نزدیک تر را صدا زدم. جایگاه مدیران در ورزشگاه لیدز کوچک است و هواداران از همه سو شما را احاطه کرده اند. پالاس ضدحمله ای ترتیب داد و گلی به ثمر رساند. در این هنگام دیگر تماشاگران واقعا به خروش آمده بودند. آرچی از من خواست که ورزشگاه را ترک کنیم اما من اصرار کردم که بمانیم. پالاس گل دیگری به ثمر رساند. پس از آن گل، دوست جدید ما با ظرفی که در دست داشت مرا مورد اصابت قرار داد. میزان نفرت و آزار خارق العاده بود. به آرچی گفتم: " بیا از این جا بزنیم بیرون".
روز بعد، من از مسئول تدارکات مان در آن زمان، نورمن دیویس، در این مورد پرسیدم. او گفت" :من در مورد لیدز به تو گفته بودم: "تنها نفرت خالص بین ما حکم فرماست".
" - از کجا نشات می گیرد؟"
"+ دهه شصت
بخشی از کتاب زندگی نامهی سر الکس فرگوسن
سرالکس اکنون خود را میان جبههی نبردی سرشار از کینه و نفرت می یابد. او که سال ها بعد تبدیل به معشوقه و الههی یونایتدی ها شده بود، از همان ابتدا اما مانند دیگر منچستری ها مورد نفرت و کینهی هواداران لیدز قرار گرفت.
۱۹۱۹ - یورکشایر غربی
به دنبال انحلال اجباری لیدز سیتی به دلیل آنچه که پرداخت های غیرقانونی به بازیکنان در سال هایی که باشگاه های فوتبال درگیر جنگ جهانی اول بودند، عنوان شده بود. باشگاه لیدز یونایتد بنا نهاده شد تا مردم آن منطقه از داشتن تیمی برای رقابت با سایر مدعیان بریتانیایی محروم نباشند.
لیدز یونایتد پس از چندسال رقابت در سطح دوم فوتبال انگلستان سرانجام در فصل ۲۴-۱۹۲۳ با قهرمانی در آن رقابت ها مجوز حضور در لیگ سطح اول را بدست آورد. اما سه سال بعد دوباره با قرار گرفتن در رتبه ۲۱ در جدول ۲۲ تیمی مجبور به حضور دوباره در رقابت های سطح دوم انگلستان شد.
لیدز یونایتد در سالهای اولیهی تاسیس باشگاه عملکردی متناوب داشته بطوری که؛ تا قبل از تعطیلی مجدد رقابت های فوتبال به دلیل جنگ جهانی دوم، آنها بار دیگر سقوط به دستهی پایین تر را تجربه کردند.
در فصل ۴۷-۱۹۴۶ - پس از سال های سخت جنگ و در شروع مجدد تب و تاب فوتبال، در سالی که لیورپول توانست در رقابتی تنگاتنگ وتنها با یک امتیاز اختلاف نسبت به منچستر یونایتد قهرمان لیگ شود، لیدز یونایتد اما با ۳۰ باخت از ۴۲ بازی و تنها کسب ۱۸ امتیاز برای بار سوم محکوم به سقوط و رقابت در سطح دوم فوتبال انگلستان شد.
نام منچستر یونایتد به میان آمد، نامی آشنا برای لیدز یونایتدی ها، نامی نفرت انگیز مترادف با کینه و دشمنی!
در سال های پس از جنگ، در دوران بازسازی کشور، در دورهای که دشمن شماره یک لیدز یونایتد زیر دست سر مت بازبی درحال تجدید قوا برای فتح قله های افتخار بود، یونایتد نفرین شده اما در لیگ سطح دوم دست و پا میزد و برای بازگشت به جمع بزرگان تقلا میکرد.
با اینکه آنها در سال ۵۶ دوباره به جمع بزرگان انگلستان بازگشتند، اما این حضور تنها ۳ سال دوام آورد.
۱۹۷۴-۱۹۶۱ - دوران دون رِوی بازیکن سابق، مربی حال ... مردی همیشه نزدیک، اما فقط نزدیک
در سال ۱۹۶۱ و پس از استعفای جک تیلور، باشگاه بازیکن سابق دون روی را به عنوان سرمربی تیم منصوب کرد. لیدز یونایتد در آن سال ها دچار مشکلات بسیاری از جمله ناتوانی مالی شده بود. در انتهای فصل و در مصاف آخر تنها یک باخت لازم بود تا به سطح سوم رقابت های انگلستان سقوط کنند اما تیم دون روی با برد ۴ بر ۱ والسال از این نگون بختی نجات پیدا کرد. دون روی در ادامه با اعمال سیاست های مدنظر خود مانند تغییر رنگ لباس تیم به تماما سفید به تقلید از رئال مادرید و ارائه سبک هجومی و قدرتمند توانست در سال ۱۹۶۴ با اقتدار به سطح اول فوتبال انگلستان بازگردد.
فصل ۶۵-۱۹۶۴ - جنگ رز ها بالا می گیرد.
لیدز یونایتد در اولین سالی که به همراه دون روی درجمع بزرگان انگلستان حضور یافته بود با ترکیبی از بازیکنان به نامی چون ؛ جک چارلتون، بیلی برمنر، بابی کولینز، تری کوپر، جیمی گرینهولف، رولد بلفید، ویلی بل، پل مدلی، پل رینِی، نرمن هانتر، رود جانسن، آلبرت جانسن و ... توانست حضوری قدرتمند در همان سال اول داشته باشد.
آنها در انتهای فصل قهرمانی را به دشمن دیرینه خود، منچستر یونایتد باختند، آن هم تنها برحسب تفاضل گل. آنها با اینکه توانستند به فینال اف.ای کاپ صعود کنند اما در دیدار پایانی و در ورزشگاه ومبلی، لیورپولی ها کاپ قهرمانی را با برتری ۲ بر ۱ بالای سر بردند. تا اینگونه لیدز یونایتد فصل را با ناکامی به پایان رساند. تیم شایشتهی دون روی نتوانست عنوانی را فتح کنند و در مقابل هوادارن یونایتد سرمست از قهرمانی در لیگ به جشن و پایکوبی برخواستند، در حالیکه کمی آن طرفتر دشمن دیرینه غرور خود را شکسته می دید.
مردمان دوشهری که به فاصلهی تنها ۶۴ کیلومتر از هم ساکن هستند، اما همواره مستعد نفاق و دشمنی بودند. این بار رقابت های فوتبال ما بین دو تیم لیدز و منچستر بهانهای برای آن دست از افراد کینه توز شد که همواره غرق در صفحات تاریخ در جست و جوی انگیزهای برای شعله ور ساختن آتشی دیگر هستند. و چه چیزی بهتر از فوتبال؟
فوتبال شبیه ترین ورزش ها به جنگ است. سازماندهی شده مانند جنگ، حتی اصطلاح هایش استعاره ازجنگ دارد. توپ یا گلوله(و حتی خود توپ) خط حمله که گویی پیش قراولان میدان نبرد هستند، دروازه بانی که تن در راه توپ [گلوله] می دهد تا که شهر سقوط نکند، مربیان همان فرماندهانی ک پشت جبهه در امان وقت خود را صرف آنالیز چینش و تاکتیک میکنند، هواداران با پرچم و شال گردن بسان ملتی که چشم در انتظارند تا فرزندانشان فتح و ظفری دیگر حاصل کنند.
به گفتهی تاریخ نویسان ریشهی نفرت ودشمنی مردمان آن دو شهر به قرن ۱۵ میلادی برمیگردد به نزاع هایی که به نام جنگ رز ها شهرت یافته.
جنگ رز ها یا جنگ گل ها؛ نام سلسله نبرد هایی بود که اواخر قرن پانزدهم میلادی و ما بین دو خاندان قدرتمند لانکستر با نشان رز سرخ و خاندان یورک با نشان رز سفید و همچنین طرفداران آنها در گرفت. علت و انگیزهی این نبرد ها آن بود که هر یک از خاندان های لنکستر و یورک در پی به سلطنت رساندن یکی از اعضای خونوادهی خود بودند.
در طی این نبردها هر یک از دو طرف گاه پیروز میدان بود اما سرانجام هنری تئودور از خاندان لانکستر در ۱۴۸۵ موفق به شکست دادن ریچارد سوم از خاندان یورک شد و با عنوان هنری هفتم تاجگذاری کرد. او سپس با الیزابت یورک ازدواج نمود و موجب اتحاد دو خاندان و پایان یافتن جنگ شد.
در دهه ۱۹۶۰ اما، نه خبری از سطلنت خواهی است و نه صدای چکاچک شمشیری بگوش می رسد. حال هر چه هست فوتبال است و توپ گرد. بجای آنکه برای رسیدن به سلطنت انگلستان نزاع کنند، برای رسیدن به صدر جدول لیگ انگلستان رقابت می کنند.
لیدز یونایتد که تا پیش از آن سال هیچگاه مدعی جدی درمیان بزرگان فوتبال انگلستان بشمار نمی رفت در تمامی رقابت های خود در برابر منچستر یونایتد که از سال ۱۹۲۳ آغاز گردیده بود، آمار زیر را بجا گذاشته بود:
برد منچستر یونایتد |
۱۵ |
تساوی دو تیم |
۸ |
برد لیدز یونایتد |
۸ |
در سال ۶۵-۱۹۶۴ - دو تیم در مجموع در ۴ دیدار به مصاف هم رفتند که در رقابت های لیگ سهم هرکدام یک برد بود.(دو دیدار در جام حذفی که در بازی نخست دو تیم ب تساوی بدون گل رضایت دادند و در مصاف تکراری لیدز یونایتد با یک گل به برتری رسید)
در سال بعد لیدز یونایتد بار دیگر لیگ را در رتبه دوم به پایان رساند، اینبار قهرمان لیورپول بود. جام حذفی را اورتون دیگر تیم بندر مرسی ساید به خانه برد. لیدز یونایتد باز هم ناکام در کسب عنوان قهرمانی، تنها دلخوشی آنها در پایان فصل قرار گرفتن در رتبهای بالاتر از منچستر یونایتد چهارم جدولی بود.
دوسال بعدی هم برای هوادارن لیدز یونایتد نا امید کننده بود. آنها که تیم محبوب شان در هر دوسال لیگ را در رتبهی چهارم به پایان رسانده بود، شاهد قهرمانی پیاپی دو تیم شهر منچستر در سال ۶۷ و ۶۸ بودند. منچستر یونایتد که با قهرمانی لیگ در سال ۶۷ جواز حضور در جام باشگاه های اروپا را کسب کرده بود، سال بعد و درحالی که رقابت لیگ را به منچستر سیتی واگذار کرده بود، توانست برای اولین بار فاتح رقابت های اروپایی شود.
در آن سال ها منچستری ها هر آنچه که برای فخر فروختن به رقیب نیاز بود را داشتند و لیدزی ها نه. منچستر یکسال درمیان قهرمان انگلستان می شد و لیدز یونایتد نه. چارلتون منچستری فاتح توپ طلا شد و برادرش چارلتون لیدز یونایتدی نه.
شاید تنها مرهم و دلخوشی هوادارن لیدز یونایتد بردن جام اتحادیه و جام اینتر سیتیز بود، دو عنوانی که در قیاس با دو رقابتِ سنتیِ داخلی انگستان و فتح جام قهرمانی اروپا کم ارزش جلوه می دهد.
۱۹۶۸-۶۹ - سکوتی شکسته می شود، با فریاد هایی به عمق تاریخ
گویی که صدای جنگ جویان یورکشایری از دل صفحات تاریخ به آسمان بلند می شود. بالاخره یورکی ها به سلطنت می رسند.
آنها که که از دو سال قبل و در دیداری که نهایت منجر به برد یک بر صفر منچستر یونایتد در التدترافورد شد، دیگر تا سال ۱۹۷۲ به رقیب دیرینه نباختند، دراین مدت و در ۱۳ مصاف رو در رو ۶ شکست را به منچستری ها متحمل کردند و ۷ دیدار دیگر را با تساوی به پایان رساندند.
لیدز یونایتد در پایان فصل توانست با ۶۷ امتیاز (به ازای هر برد ۲ امتیاز) و بالاتر از لیورپول برای نخستین بار در تاریخ خود قهرمان لیگ سطح اول انگلستان شود. یورکشایری ها این بار دیگر مردان نخست انگلستان شده بودند، آنها به آنچه که می خواستند رسیدند؛ سلطنت انگلستان.
برای هواداران لیدز یونایتد چه چیزی خوشایند تر از آنکه در سال قهرمانی رقیب شان را در ذلت و نا امیدی ببینند؟ منچستر یونایتد، قهرمان اروپا در آن سال اما لیگ را در رتبهی ۱۱ به پایان رساند، همشهری آبی پوش مدافع عنوان قهرمانی لیگ هم رتبهای بهتر از ۱۳ در پایان فصل بدست نمی آورد.
۱۹۶۹-۷۰ - از خواب شیرین بیدار شو - تو در میان بزرگان جایی نداری
شاید بشود دون روی را به کلدیو رانیری عصر خودمان تشبیه کرد، رانیری که ژوزه مورینو به کنایه او را nearly خطاب کرد از آنجا که همیشه به قهرمانی ها نزدیک بود اما دستش از فتح جام های پرتعداد کوتاه ماند. شاید هم بتوانیم او را به آرسن ونگر تشبیه کنیم ، ونگر که تاثیر گذاری ازش بر فوتبال انگلستان غالبا در سایهی افتخارات منچستر فرگوسن نادیده گرفته می شود، دون روی نیز در عصر درخشان یونایتد مت بازبی و لیورپول بیل شنکلی، تیمی ساخته بود از جنس فوتبال بریتانیا، قدرت قدرت قدرت.
تیم دون روی انگارهای بود از فوتبال ناب بریتانیا؛ سرسخت و پرتلاش در حمله، استوار و نفوذ ناپذیر در دفاع.
جکی چارلتون به همان اندازه که برادر منچستری اش گل زدن بلد بود، او هم دفاع کردن را. پل مدلی همه کاره، کافی بود سرت را بالا بگیری تا او را در بهترین موقعیت برای ارسال پاس پیدا کنی. تری کوپر؛ او ۲۵۰ بازی برای لیدز یونایتد به میدان رفت از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۵. پیتر لوریمر ماشین گلزنی اسکاتلندی لیدز یونایتدی ها او بیش از ۷۷۰ بازی و به ثمر رساندن ۲۵۰ گل را برای تیم محبوبش تجربه کرد.
دون روی باز هم نزدیک بود تا قهرمانی دیگری را تجربه کند، اما فقط نزدیک شد ...
رقابت لیگ را به اورتون واگذار کرد و فینال اف.ای کاپ را به چلسی باخت، آنهم در بازی تکراری و در الترافورد. آنها که آمده بودن نخستین عنوان اف.ای کاپ خود را در خانهی دشمن جشن بگیرند اما با تیمی چغر تر از خود روبرو شدند.
با چلسی گری دیو سکستون. در بازی نخست لیدزی ها هر چه می زدند در مقابل آبی های لندن پاسخ می دادند. دو گل از چارلتون و جونز با گل های هاوسمن و هاچینسن پاسخ داده شد. بازی تکراری؛ لیدز یونایتد باز هم با گل جونز پیش می افتد، در نیم ساعت اول بازی. ندای قهرمانی به گوش می رسد... اما پیتر اسگو گل تساوی را برای چلسی میزند، سیلی به گوش لیدز یونایتدی ها، از رویا برخیز....
در پایان، ۹۰ دقیقه تساوی. بازی به وقت های اضافه می رود. اضطراب و خشونت، عاقبت چه می شود؟ دقیقه ۱۱۲ ضربهی سر دیوید وب دروازهی لیدز یونایتد را گشود ... و بازم هم در یک قدمی افتخار، دون روی دستش از این عنوان کوتاه ماند.
۱۹۷۰-۷۱ - فرصت هایی که چون ابر میگذرند
در سال های افول منچستر یونایتد لیدزی ها همواره نزدیک به قهرمانی بودند اما جز معدود دفعاتی دیگر موفق به کسب افتخاری نشدند در این سال آنها لیگ را باز هم در رتبه دوم تنها با یک اختلاف امتیاز و این بار پشت سر آرسنال به پایان رساندند. توپچی ها در این سال توانستند هر دو عنوان قهرمانی لیگ و حذفی را تصاحب کنند. لیدز یونایتد توانست در آن سال برای دومین بار قهرمان اینتر سیتیز کاپ شود که دست آورد بزرگی برای جاه طلبی های آنها بحساب نمی آمد.(اینتر سیترز کاپ عنوان رقابت هایی بود بین باشگاه های منتخب لیگ های اروپایی که در سال های ۱۹۵۵ - ۱۹۷۱ برگزار میشد، جام یوفای سابق جایگزین این رقابت ها شد)
۱۹۷۱-۷۲ - فصل شگفتی ها!
در این سال هم لیدز یونایتد در رقابت های لیگ ترک عادت نکرد و پشت سر دربی کانتی شگفتی ساز دوم شد. البته که شگفتی برای توصیف کار برایان کلاف بزرگ، آن نابغهی دیوانه واژهی حقیری است اما دربی کانتی پیش از آن هرگز به چنین توفیقی دست نیافته بود.
اما شگفتی بزرگتر، قهرمان شدن لیدز یونایتد در جام حذفی بود!آنها توانستند در فینال جام حذفی عادت دوم شدن خود را فراموش - و به قهرمانی برسند.
منچستر یونایتد اما انگار که آه هواداران لیدز یونایتد دامن آنها را گرفته باشد، پس از سال ها افتخار آفرینی و کسب عنوانین داخلی و اروپایی که دست مایهی فخر فروشی به دشمن خود شده بود، آنها اما در آن مقطع حال و روزی خوبی نداشتند؛ پس از کسب رتبهی هشتم در فصل ۷۰–۱۹۶۹ و شروع ضعیف در فصل ۷۱–۱۹۷۰، بازبی پذیرفت تا به صورت موقت به تیم بازگردد و ویلف مک گینس نیز به عنوان کمک مربی در تیم مشغول شد. در ژوئن ۱۹۷۱، فرانک اوفارل، به عنوان سرمربی برگزیده شد. ولی ۱۸ ماه بعد و در دسامبر ۱۹۷۲ تامی دوچرتی جانشین وی شد. دوچرتی منچستر یونایتد را از سقوط به دستهٔ پایینتر نجات داد؛ ولی در سال ۱۹۷۴ آنها به سطح دوم سقوط کردند. مثلث خط حملهٔ یونایتد یعنی بست، لا و چارلتون باشگاه را ترک کردند. باشگاه سال بعد به جمع بزرگان انگلستان بازگشت و در سال ۱۹۷۶ به بازی نهایی جام حذفی رسید. اما در آنجا مغلوب ساوتهمپتون شد. منچستر یونایتد در سال ۱۹۷۷ باز هم به فینال رسید و این بار ۲ بر ۱ مقابل لیورپول به برتری رسید.
لیدز یونایتد فصل ۷۳-۱۹۷۲ را در رتبهی سوم به پایان رساند، فینال جام برندگان اروپا را به میلان بزرگ واگذار می کرد و در رقابت های حذفی باز هم در دیدار نهایی و این بار برابر ساندرلند شکست خوردند.(این آخرین حضور آنها در فینال اف.ای کاپ بود)
۱۹۷۳-۷۴ - جدایی نزدیک است
دون روی در آخرین سال حضور خود بر نیمکت کم اقبال لیدز یونایتد، برای بار دوم قهرمان لیگ سطح اول انگلستان شد و جواز حضور لیدز یونایتد در جام قهرمانان اروپا را برای بار دوم صادر کرد، آنها در این سال در جام حذفی و اتحادیه توفیقی کسب نکردند. (دون روی پس از جدایی از لیدز یونایتد هدایت تیم ملی انگلستان را برعهده گرفت)
از جمله ناکامی های دیگر دون روی می توان به شکست در فینال اینتر سیتیز کاپ سال ۶۷ در برابر دینامو زاگرب اشاره کرد، البته با فتح این عنوان در سال بعد و همچنین در سال ۷۱ که با شکست یوونتوس همراه بود، این امر را جبران کرد.
۱۹۷۴-۷۵ - شروع بد برای آیندهای بدتر
سرمربی گری برایان کلاف تنها برای ۴۴ روز - باخت به لیورپول در جام خیریه، درگیری کیگان - برمنر و اخراج ... کلاف به تیلور در ناتینگهام فارست پیوست و جیمی آرمفیلد قهرمان جهان (عضو تیم انگلستان ۱۹۶۶) بر نیمکت لیدز یونایتد تکیه زد.
شروع کار آنقدر ها هم بد نبود بود؛ با برد ۲ بر صفر دربرابر آرسنال اما هر چه لیگ ادامه یافت، تفاوت بود و نبود دون روی مشهودتر شد. در جام حذفی و لیگ کاپ هم ناکام ماندند. تنها یک جبهه مانده بود و آن هم قهرمانی اروپا. تمام توان خود را بر روی این هدف بزرگ متمرکز کرده بودن.(رتبه ۹ لیگ در پایان فصل)
دور اول؛ علی رغم شکست ۲ بر ۱ در بازی برگشت و در خانهی حریف سوییسی به لطف برد پرگل خانگی توانست با نتیجهی مجوع ۵ بر ۳ به دور بعد صعود کند.
دور دوم؛ در این مرحله به مصاف اویپشت (Újpesti) مجارستان رفتند و با دو برد ۲ بر ۱ و ۳ بر ۰ راهی دور سوم شدند.
دور سوم؛ مصاف این بار آنها با حریف سرشناس تر از بلژیک بود، اندرلخت بلژیک که در نهایت با دو برد و مجموعا ۴ بر صفر به مرحلهی نیمه نهایی و رویارویی بارسلونای کرایوف رفت.
در نیمه نهایی و در مصاف با یاران کرایوف، او که سال پیش قهرمانی جهان را از دست داده بود، نمیخواست تا ناکامی دیگری را تجربه کند. اما او در دو دیدار مقهور توانایی های ترور چری مدافع سمج لیدز یونایتد شد و نهایتا بازی فینال در برابر حریف آن روز هایش، فرانس بکن باور و فرصت گرفتن انتقام شکست جام جهانی را از دست داد.
فینال؛ پاریس بایرن مونیخ ، آن جام نقرهای و لیدز یونایتد.
دو تیم ، دو فرهنگ، دو سبک متفاوت. یکی منظم و با وقار و دیگری جنگجویی سرسخت. نتیجه؛ ۲ بر صفر به سود ژرمن ها با دو گل از روس و مولر. در دقایق ۷۰ و ۸۰ . هوادارن لیدز یونایتد که از تصمیمات داوری به خشم آمده بودند به زمین هجوم برده و باعث ناامنی و اغتشاش شدند. اما دیگر فایدهای نداشت آن جام نقرهای از کف رفت ... مانند بسیار قهرمانی هایی که نزدیک بود بدست بیاورند، ولی ... فقط نزدیک بود. (یوفا لیدز یونایتد را به دو سال محرومیت از همراهی هوادارانش پس از وقایع آن شب محکوم کرد)
در پایان فصل منچستر یونایتد پس از یک سال غیبت از جمع بزرگان انگلستان و بازی در دستهای پایین تر، با قرار گرفتن در ردهی برتر ، دوباره به سطح اول فوتبال انگلستان بازگشت.
۱۹۷۴-۹۰ - خواب زمستانی یا مرگ حتمی
چکیدهی عملکرد دو تیم در این بازهی زمانی
( FD = لیگ سطح اول // SD = لیگ سطح دوم )
سال |
رتبهی منچستر |
رتبهی لیدز |
سال |
رتبهی منچستر |
رتبهی لیدز |
۱۹۷۴-۷۵ |
1SD |
4FD |
۱۹۸۲-۸۳ |
3FD |
8SD |
۱۹۷۵-۷۶ |
3FD |
5FD |
۱۹۸۳-۸۴ |
4FD |
10SD |
۱۹۷۶-۷۷ |
6FD |
10FD |
۱۹۸۴-۸۵ |
4FD |
7SD |
۱۹۷۷-۷۸ |
10FD |
9FD |
۱۹۸۵-۸۶ |
4FD |
14SD |
۱۹۷۸-۷۹ |
9FD |
5FD |
۱۹۸۶-۸۷ |
11FD |
4SD |
۱۹۷۹-۸۰ |
2FD |
11FD |
۱۹۸۷-۸۸ |
2FD |
7SD |
۱۹۸۰-۸۱ |
8FD |
9FD |
۱۹۸۸-۸۹ |
11FD |
10SD |
۱۹۸۱-۸۲ |
3FD |
20FD |
۱۹۸۹-۹۰ |
13FD |
1SD |
رقابت های رو در رو
برد منچستر یونایتد |
۸ |
تساوی دو تیم |
۴ |
برد لیدز یونایتد |
۴ |
عناوین کسب شده برای دو تیم در این بازهی زمانی
منچستر یونایتد |
اف.ای کاپ ۷۷ |
اف.ای کاپ ۸۳ |
اف.ای کاپ ۸۵ |
اف.ای کاپ ۹۰ |
لیدز یونایتد |
- |
- |
- |
قهرمانی لیگ سطح۲ |
۱۹۹۰-۱۹۹۱ - بزنید بر طبل جنگ، بدمید در شیپور نبرد
لیدز یونایتد برگشت تا دوباره در میان فریاد یورکی های الند رود خاطرات دوران دون روی را زنده کند. در این مدت منچستر یونایتد هم روز های تلخ و شیرین بسیاری را پشت سر گذشت. در دوران غیبت لیدز، آن لیورپول بود که توانست یکه تازی کند.
شروع کار امیدوار کننده بود، در سالی که آرسنال جرج گراهام با اقتدار به قهرمانی لیگ رسید، لیدز یونایتد در رتبهی چهارم و بالاتر از منچستر یونایتد ششم جدولی کارش را به پایان برد. (در این فصل هر دو تیم در دو مصاف لیگ به نتیجهی تساوی رضایت دادند)
بخوانید " منچستر یونایتد از سال ۸۶ تا ۹۱ "
منچستری ها از ۴ سال پیش سکان هدایت تیم خود را به مرد اسکاتلندی سپرده بودند، فرگوسن سال های ابتدایی حضورش در منچستر آنچنان دلخوش کننده نبود، او در بدو ورودش به منچستر با دادن وعدهی " آن لعنتی ها را از جایگاهشان به زیر می کشم " قلب خموش هوادارن بی شمار منچستر یونایتد را به تپش دوباره وا داشت. فرگوسن اما در سال های ابتدایی راه مربیان پیش از خود را از پی گرفت؛ در همان ابتدای کار، بازگشت مارک هیوز از بارسلونا. خرید های پر سر و صدا؛ گری پالیستر، پل اینس، دنیس اروین، مایک فیلان، نیل وب، دنی والاس، نا کار آمدی کاپیتان رابسون در تاکتیک های فرگسون. هیچ کدام نتیجه بخش نبود، چارهی کار کجا بود؟ فرگوسن به روی بازیکنان جوان قمار کرد.
قماری که جواب داد و فرگوسن با آن جوان های کم نام و نشان سال های سال بر فوتبال بریتانیا سلطه زد. استعداد یاب هایش را به سرتاسر بریتانیا و بعد ها اروپا و جهان فرستاد تا بهترین ها را برایش سوغات بیاورند.
از آنجا که متن یادداشت تا به اینجا هم بسیار طولانی شده و بیان عنوانین کسب شده توسط منچستریونایتد در دوران فرگوسن خارج از حوصلهی این متن هست بنابراین از این امر خودداری میکنم و تنها به ارائهی آمار تقابل دو تیم در تمام ادوار بسنده میکنم.
برد منچستر یونایتد |
۴۶ |
تساوی دو تیم |
۳۵ |
برد لیدز یونایتد |
۲۱
|
۱۹۹۱-۹۲ - آغازی بر یک پایان
لیدز یونایتد به سرمربی گری هاوارد ویلکینسون انگلیسی و ترکیب بازیکنانی از جنس لیدز یونایتد، بازیکنانی که در مقایسه با ستارگان تیم های منچستر یونایتد، لیورپول و آرسنال نامی کم آوزه تر داشتند، توانستند برای سومین و آخرین بار در لیگ سطح اول انگلستان قهرمان شوند، در آخرین دورهای که آن رقابت ها به عنوان بالاترین سطح فوتبال انگلستان برگزار می شد. همچنین هاوارد ویلینکسون آخرین مربی قهرمان انگلیسی بود و پس از او دیگر هیچ یک از مربیان انگلیسی از عهدهی قهرمان کردن تیم خود در بالاترین سطح فوتبال کشورشان برنیامدند.
هاوارد ویلینکسون با ترکیب بازیکنانی عمدتا بریتانیایی چون؛ دیوید بتی، سیمون گریسون، گری مک آلیستر و ستارهی فرانسوی آنها ، اریک کانتونا و ارائهی فوتبالی فیزیکی به سبک سنتی تیم های بریتانیا، علی رغم اینکه در جام حذفی (حذف در دور سوم) و جام اتحادیه (حذف در نیمه نهایی) توفیقی کسب نکردند اما در پایان سال توانستند قهرمانی لیگ را از چنگ منچستر یونایتد درآورد و بر حسرت و ناکامی دشمن خود یک سال دیگر افزودند.
از جمله اتفاقاتی که می توان به آن اشاره کرد؛ در رقابت های جام اتحادیهی آن سال و در تقابل دو تیم منچستر یونایتد و لیدز یونایتد، در بازی برگشت که در الند رود برگزار شد این چنین اتفاق افتاد:
" در نیمه نهایی لیگ کاپ در لیدز، آن ها در نیمه دوم حسابی ما را تحت فشار قرار داده بودند. اما تنها ۲ دقیقه مانده به پایان، لی شارپ با فرار خود نتیجه را به سود ما رقم زد. او ۹ متر در آفساید به نظر می رسید. من در زمین بودم، اریک هریسون در نزدیکی تونل ورزشگاه بود.
بسیاری از مردم فکر می کنند که اریک شباهت زیادی به من دارد. یک هوادار لیدزی قطعا چنین نظری داشت. زیرا او را به باد کتک گرفت. او فکر می کرد که در حال کتک زدن من است. هواداران به شدت تهییج شدن. غریوشان به آسمان بلند شده بود. اما جو خشن الند رود را می پسندم، الند رود وحشتانک ترین ورزشگاه جهان برای حریفان است "
" در سال ۱۹۹۲ ، آن ها با یکی از معمولی ترین تیم های تاریخ قهرمان لیگ شدند، اما تیم بسیار مصمم و با اراده ای داشتند. و به شکل ماهرانه ای توسط هوارد ویلکینسون هدایت می شدند "
گزیدهای از کتاب سرالکس فرگوسن و نظرش دربارهی قهرمانی لیدز یونایتد.
با ارائهی جدول ذیل؛ روند نتیجه گیری لیدز یونایتد در سال های پس از قهرمانی و در نهایت سقوط آن هارا بررسی میکنیم.
سال |
رتبهی لیدز |
سال |
رتبهی لیدز |
۱۹۹۲-۹۳ |
۱۷ |
۱۹۹۸-۹۹ |
۴ |
۱۹۹۳-۹۴ |
۵ |
۱۹۹۹-۰۰ |
۳ |
۱۹۹۴-۹۵ |
۵ |
۲۰۰۰-۰۱ |
۴ |
۱۹۹۵-۹۶ |
۱۳ |
۲۰۰۱-۰۲ |
۵ |
۱۹۹۶-۹۷ |
۱۱ |
۲۰۰۲-۰۳ |
۱۵ |
۱۹۹۷-۹۸ |
۵ |
۲۰۰۳-۰۴ |
۱۹ |
در سال های نخست دهه ۹۰ میلادی، فوتبال روز به روز اقتصادی تر می شد. هجوم میلیاردر ها به سمت سرمایه گذاری در صنعت فوتبال بیش از پیش شده بود. سهام تیم های بزرگ یک به یک در بازار بورس عرضه می شد. در آن سال ها و پس از فروپاشی بلوک شرقی در جبههی جنگ سرد که منجر به یکه تازی غربی ها و جبههی سرمایه داران در جهان شد. (جبههی شرقی با داشتن ایدئولوژی های ضدنظام سرمایه داری چون کمونیست به جبههی کارگری معروف بود) در سال هایی که کشور های غربی به تبعیت از آمریکا ادبیات جدیدی را در اقتصاد جهانی رقم می زدند و جوامع را به سمت مصرف گرایی سوق میدادند، فوتبال هم از این قاعده مستثنا نبود. آمریکایی ها که تجربهی مثبت اسطوره سازی در سینما و موسیقی را به چشم دیده بودند، این حربه را نیز در بسکتبال و ان.بی.ای بکار بردند؛ لری برد و مجیک جانسون در میانهی دهه ۸۰ تا میانهی دهه ۹۰ دو خدای بسکتبال، دو خدایی که همگان را برای تماشای خود فرا میخواندند. در فوتبال روند اسطوره سازی برای جذب مخاطب روز به روز بیشتر و بیشتر شد.
فوتبال ورزشی که مختص به قشر کارگری جوامع بود، مردانی که با لباس های کثیف به دنبال توپ میدوند و هم دیگر را به مشت و لگد به زمین میاندازند، اکنون اما تبدیل به ورزش شماره یک جعبهی جادویی شده بود. در سراسر جهان برای نشان دادن بازی بزرگانی چون مارادونا، باجو، اریک کانتونا و بیشمار اسطوره های دیگر، ده ها و صد ها شبکه تاسیس شده بود. (از چندین سال پیش شروع شده بود اما اوج گیری آن به دهه ۹۰ برمیگردد)
پس از بیان این پیش گفتار و بیان اهمیت جذب مخاطب در بحث اقتصادی ...
۷ سال از فاجعهی هیسل می گذشت و ۳ سال از کشتار هیلزبرو، باشگاه های انگلیسی از وضع موجود ناراضی بودند. لیگ انگلستان به نسبت سری آ و لالیگا از درآمد و هوادار کمتری برخوردار بود. وضعیت نامناسب مالی باشگاه های انگلیسی مانع از آن بود که ورزشگاه های فرسودهی خود را بازسازی کنند. چندسالی از تغییر قوانین و قرارداد های جدید حق پخش تلویزیونی می گذرد، اما جز معدود تیم های بالا نشین مابقی تیم ها درصد کمی از درآمد حاصل از پخش های تلویزیونی را کسب می کردند و این موجب اعتراض آنها می شد. تیم های کوچک با دیدن تجربهی موفق تهدید به کناره گیری، از سویِ تیم هایِ بزرگتر از خود؛ مانند منچستر یونایتد و آرسنال، آنها هم برآن شدند تا این راه را طی کنند. در این راه اما سایر تیم های حاظر هم با آنها همصدا شدند و نتیجه تشکیل فرمت جدیدی از رقابت های لیگ تحت عنوان لیگ برتر اتحادیه فوتبال انگلستان شد.
لیدز یونایتد علی رغم آنکه در بدو بازگشت به سطح اول فوتبال انگلستان توانستند نتایج خوبی رقم زنند، اما هر چه که گذشت شرایط برای آنها بدتر و بدتر شد. آنها بدلیل اشتباهات مدیریتی و عدم توانایی در جذب مخاطب در بازار جهانی (و یا حتی در خود انگلستان) رفته رفته از توان مالی شان برای رقابت با سایر مدعیان کاسته شد و شرایطی برای آنها حاکم شد که مجبور به فروش ستارگان خود بعضا حتی به دشمن شماره یک شد. (انتقال ریو فردیناند به منچستر یونایتد با رقم ۳۰ میلیون پوند که در آن دوره رکوردی برای مدافعان بحساب می آمد )
می خوانیم نظر سر الکس فرگوسن را در این باره:
در دوران پیتر ریدزدیل، که لیدز به گفته مالکش در دوران رویایی خود بود، من حس کردم که بنای باشگاه بر روی زمین محکمی بنا نشده است. وقتی شنیدم که آن ها چه دست مزدهایی به بازیکنان پرداخت می کنند، زنگ های خطر برای من به صدا در آمد. وقتی به آن ها لی شارپ را فروختیم، فکر کنم آن ها دستمزدش را دو برابر کردند، در حدود ۳۱۰۰۰ پوند.
اما آن ها در سال ۹۲ تیم خوبی ساخته بودند. آلن اسمیت، هری کیول، دیوید بتی، یکی از معمولی ترین تیم های قهرمان انگلیس. یک دهه بعد، جوانی از دربی به آن ها پیوست، ست جانسن، و خبرهایی که به گوش می رسید حاکی از آن بود که او و مدیر برنامه هایش پیشنهادی ۲۱۰۰۰ پوندی برای دستمزد ارائه داده بودند. پیشنهاد لیدز اما حدود ۳۱۰۰۰ پوند بود، که تا ۴۰۰۰-۴۱۰۰۰ پوند قابل افزایش بود.
باشگاه ها از اشتباهات شان درس نمی گیرند. احساسات بازی شما را در دام می اندازد. من یک تاجر منچستری را به خاطر می آورم که روزی نزد من آمد و از من پرسید: "من در فکر خریدن باشگاه بیرمنگام سیتی هستم، نظرت چیست؟"
من گفتم: "اگر صد میلیون پوند برای ریسک کردن داری، برو جلو و بخرش".او پاسخ داد: "نه، نه. آن ها فقط ۸۸ میلیون پوند بدهی دارند".
"- اما تو استادیوم شان را دیده ای؟ تو به یک استادیوم جدید احتیاج داری، با شصت میلیون و به چهل میلیون احتیاج داری که آن ها را به لیگ برتر بیاوری".
افراد سعی می کنند که اصول معمول تجارت را بر فوتبال اعمال کنند.اما فوتبال چوب یا آهن نیست که به آن شکل دهید، مجموعهای از عوامل انسانی است، تفاوت در این جاست.
بعنوان یک فوتبال دوست شاید تا بحال برای شما این سوال پیش آمده باشد که چه بر سر تیم های ناتینگهام فارست ، هامبورگ و همین لیدز یونایتد آمد. چرا نتوانستند اقتدار گذشتهی خود را حفظ کنند. جواب سوال از نظرم در مدیریت اقتصادی باشگاه ها نهفته است. هم نسل های من چقدر با این قبیل تیم ها آشنایی دارند؟ عموما اندک. درمقابل اما اگر به گویم ریز به ریز آمار و ارقام مربوط به بازیکن هایی چون رونالدو و مسی را ازبر هستیم، بلوف نزدهام. این همان جذب مخاطب است. شاید برای شما فوتبال تنها در مستطیل سبز خلاصه شود، اما واقعیت آن است؛ بهمان اندازهای که مربی و بازیکنان در موفقیت های تیم نقش دارند، مدیران و کارمندان نیز در سرنوشت تیم سهیم هستند.
در عصری که با کلیک کردن خبری زمینهی کسب پول را برای دیگری و شاید خود حتی فراهم می کنیم، باشگاه هایی موفق می شوند، که در زمینهی جذب مخاطب توانا هستند. یوونتوس برای رونالدوی ۳۳ ساله ۱۲۰ میلیون یورو هزینه کرد درمقابل، دنبال کننده های آنها در شبکه های اجتماعی چندین برابر شد و نتیجه قرارداد های اسپانسرینگ جدید با سود های دو و سه برابری بود.
منچستر یونایتد که در این زمینه در زمرهی بهترین های جهان است، آنها علی رغم ناکامی در قهرمانی در سال های پسا فرگوسن اما همچنان جزو ۳ باشگاه پردرآمد فوتبال جهان هستند. برای درک بهتر موضوع منچستر سالیانه بالغ بر ۲۰۰ میلیون پوند از حامیان خود دریافت میکند. (ای.اُ.ان - شورولت - آدیداس - کوهلر) حال بنظر شما اگر همین شرکت ها با تیمی در لیگ نچندان مطرح یونان همکاری کنند، سالیانه حداکثر چه مبلغی را برای حمایت صرف آن تیم میکنند؟ قطعا بسیار کمتر از ۲۰۰ میلیون پوند. (صرفا جهت اطلاع و مقایسه؛ در سال ۱۹۹۱ تاتنهام با ۱۹ میلیون پوند بیشترین درآمد سالیانه در بین تیم های لیگ برتری را دارا بود)
گوران اریکسون درباره نقش پول در فوتبال در سالهایی که به عنوان سرمربی لاتزیو در اواخر دهه ۹۰ فعالیت میکرد، خاطره جالبی تعریف میکند. اریکسون میگوید: "مدیر خیلی خوبی داشتم. اگر یک بازیکن را میخواستم سعی میکرد آن را حتماً جذب کند. یک روز با او تماس گرفتم و فقط گفتم “ویری”. پس از آن بود که اریکسون و کرانیوتی رئیس باشگاه لاتزیو به اسپانیا رفتند تا مهاجم اتلتیکومادرید را استخدام کنند.
لیدز یونایتد، ناتینگهام فارست، استون ویلا، مارسی، گلاسکو رنجرز، لاتزیو، هامبورگ و حتی آژاکس و بسیاری دیگر، در زمینهی جذب مخاطب جهانی از غافلهی بزرگان عقب ماندند.
در لیدز یونایتد پیتر ریدزدِیل تاجر اهل این شهر سال ۱۹۹۷ به عنوان رئیس باشگاه انتخاب شد و مدعی شد دستورالعملهایی برای رشد نام تجاری باشگاه دارد. او یک وام ۶۰ میلیون پوندی گرفت که در آن زمان توسط یک باشگاه فوتبال بی سابقه بود، روی بازیکن ها سرمایهگذاری کرد و حتی هواپیمای اختصاصی برای باشگاه خرید. سال ۲۰۰۱ لیدزیونایتد به نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کرد. با این حال حق پخش اختصاصی به آنها تعلق نگرفت. لیدز یونایتد حمایت جهانی مانند منچستریونایتد، بارسلونا یا رئالمادرید را نداشت و این باشگاه ها با همین پشتوانه توانستند بازیکن های بزرگ را به خدمت گیرند.
در سال ۱۹۹۵ قانون بوسمن پایهریزی شد و فوتبالیستها موفق شدند به طور آزادانه پس از اتمام قرارداد شان باشگاه شان را تغییر دهند، قانونی که به ضرر باشگاه های کوچک تر شد، چرا که براحتی ستاره های خود را بدون آنکه از فروششان سودی بدست آورند از دست می دادند. سال ۲۰۰۳ ریدزدیل اعلام کرد باشگاه لیدزیونایتد ۱۰۰ میلیون پوند بدهی دارد و چهار سال پس از آم بود که برای نخستین مرتبه در تاریخ، این تیم به سطح سوم فوتبال انگلستان سقوط کرد.
باشگاههای بزرگ فوتبال متوجه شدند تنها راه موفقیت یا داشتن پایگاههای هواداری در سرتاسر جهان است، مانند منچستریونایتد یا پشتوانه یک میلیاردر مانند منچسترسیتی و چلسی که تاریخی مشابه با لیدزیونایتد دارند و یا این که در شهری مانند لندن باشند، جایی که گرانترین بلیتهای روی زمین به فروش میرود، توسط باشگاههای آرسنال، چلسی و تاتنهام!
بدون شک شاید یک فصل اتفاق بیافتد که باشگاهی با درآمد کم بتواند بزرگان را شکست دهد. لسترسیتی در فصل ۲۰۱۶-۲۰۱۵ با تنها ۱۰۴ میلیون پوند بودجه موفق شد قهرمان لیگ برتر انگلیس شود در حالی که منچستریونایتد فصل پیش از آن ۳۹۵ میلیون پوند برای کسب دوباره این افتخار هزینه کرد و چیزی بدست نیاورد. در لیگ قهرمانان اروپا هم به طور رندوم شاید هر ۱۰ فصل یک بار یک باشگاه با درآمد کم بتواند خودی نشان دهد.
مشکل باشگاههایی مانند لیدز یونایتد این است که هواداران شان نمیتوانند به راحتی خودشان را با واقعیتهای جدید تطبیق دهند. آنتونی کلاوان نویسنده انگلیسی که هوادار لیدزیونایتد است درباره تیم محبوبش میگوید: "من بخشی از مشکل هستم. به محض این که لیدز شروع به گرفتن نتایج خوب میکند، هستم نه به خاطر بزرگی آن." در میدان برمنر ۱۰ مجسمه از اسطورههای لیدزیونایتد را قرار دادند. هواداران هنوز به لیدز حس خوبی دارند و اتحادشان را وقتی از لوگوی جدید باشگاه ناراضی بودند به خوبی نشان دادند. کلاوان ادعا میکند آنها همانند یک فرقه مذهبی هستند.
و در نهایت عملکرد باشگاه لیدز یونایتد تا به امسال که مارچلو بیلسا توانست پس از ۱۶ سال بار دیگر لیدز را به سطح اول فوتبال انگلستان بازگرند.
(عدد در پرانتز بیانگر سطح لیگ است)
سال |
رتبهی لیدز |
سال |
رتبهی لیدز |
۲۰۰۴-۰۵ |
(۲) ۱۴ |
۲۰۱۲-۱۳ |
(۲) ۱۳ |
۲۰۰۵-۰۶ |
(۲) ۵ |
۲۰۱۳-۱۴ |
(۲) ۱۵ |
۲۰۰۶-۰۷ |
(۳) ۲۴ |
۲۰۱۴-۱۵ |
(۲) ۱۵ |
۲۰۰۷-۰۸ |
(۳) ۵ |
۲۰۱۵-۱۶ |
(۲) ۱۳ |
۲۰۰-۸۰۹ |
(۳) ۴ |
۲۰۱۶-۱۷ |
(۲) ۷ |
۲۰۰۹-۱۰ |
(۳) ۲ |
۲۰۱۷-۱۸ |
(۲) ۱۳ |
۲۰۱۰-۱۱ |
(۲) ۷ |
۲۰۱۸-۱۹ |
(۲) ۳ |
۲۰۱۱-۱۲ |
(۲) ۱۴ |
۲۰۱۹-۲۰ |
(۲) ۱ |
برای آنان که به تقدیر و سرنوشت اعتقاد دارند؛ در فصل ۶۴-۱۹۶۳ لیدز یونایتد با قهرمانی در دستهی دوم رقابت ها به سطح اول صعود کرد، در همان سال لیورپول فاتح رقابت های دسته اول انگلستان شده بود. در سال ۹۰-۱۹۸۹ لیدز یونایتد بار دیگر با قهرمانی در دستهی دوم رقابت های انگلستان جواز حضور در سطح اول رقابت ها را بدست آورد و در همان سال باز هم این لیورپول بود که قهرمان دسته اول شده بود. این اتفاق برای بار سوم در این فصل رخ داد. در نوبت اول و پس از صعود و اوج گیری لیدز، آن تیم منچستر یونایتد سر مت بازبی بود که رفته رفته تضعیف و به حاشیه رفت، بطوری که پس از قهرمانی سال ۱۹۶۷ بیست و شش سال طول کشید تا منچستری ها قهرمانی دیگر را جشن بگیرند. در نوبت دوم و پس از اوج گیری لیدز این بار لیورپول بود که به زوال رفت، بطوریکه برای قهرمانی دیگرشان ۳۰ سال چشم به انتظار ماندند. ماجرا را جور دیگر هم میشود بررسی کرد؛ تیم سر مت بازبی در اوج بود و با افزایش قدرت دو رقیب دیگر به حاشیه رفت، همین اتفاق در انتهای دهه ۸۰ پیش آمد و با قدرت گرفتن منچستر یونایتد تحت هدایت سر الکس فرگوسن و نیز ورود لیدز یونایتد به رقابت، لیورپول قدرتمند به ضعف کشیده شد. حال و در شرایطی که لیورپول در موضع قدرت قرار دارد و وجود بارقه های امید در تیم تحت هدایت سولشایر، آیا ممکن است تاریخ دوباره با اوج گرفتن لیدز یونایتد برای لیورپول تکرار شود؟ یا که اینها تنها خرافاتی پوچ و بی ارزش است؟ باید به انتظار بشینیم و سرنوشتی که هر یک از این باشگاه ها برای خود رقم می زنند را تماشا کنیم.
" عاشقان یونایتد دنبال کنند "