جمهوری چچن (به روسی: Чеченская Республика)، (به چچنی:Noxçiyn Respublika Noxçiyçö) یا چچنستان یا چچنیا یکی از جمهوریهای خودمختار روسیه است. جمعیت این جمهوری در سرشماری سال ۲۰۰۲ میلادی ۱٬۱۰۳٬۶۸۶ نفر بوده و پایتخت آن شهر گروزنی است.
در روزگار باستان دامنههای شمالی کوههای قفقاز محل زندگی اقوام چرکس در غرب و اقوام آوار در شرق بود. در بین این دو منطقه زیگیها نواحی زیگ را اشغال کرده بودند که تقریباً منطقهای است که امروزه در شمال آن اوستیا، بالکار، اینگوش و جمهوری چچن قرار دارد. چچن منطقهای در شمال قفقاز است که در درازای تاریخ دائماً در حال نبرد با کشورهای بیگانه بودهاست. این نبردها ابتدا با ترکهای عثمانی در سدهٔ ۱۵ آغاز گردید. در نهایت چچنها به اسلام روی آورده و تنش با ترکها را به کاهش گذاردند؛ بههرحال درگیریها با همسایگان مسیحی مانند گرجیها و قزاقها، همچنین با بودائیان کالمیک شدت یافت. در سال ۱۵۷۷، سپاه قزاق تِرِک روسی توسط قزاقهای آزاد ساکن مناطق ولگا بسوی رودخانه تِرک، در مناطق پَست چچن شکل گرفت. در سال ۱۷۸۳، روسیه و پادشاهی گرجی کارتل–کاختی (که در اثر تاخت و تاز ترکان ضعیف بود) پیمان گئورگیوسک را امضاء نمودند که بر طبق آن کارتل – کاختی تحت حفاظت روسیه قرار گرفت. به منظور حفاظت از کانالهای ارتباطی با گرجستان و دیگر مناطق فراقفقاز، امپراتوری روسیه آغاز به گسترش نفوذ خود بر کوههای قفقاز نمود. ریشههای مقاومت کنونی در مقابل حاکمیت روسیه در سدهٔ ۱۸ و سالهای (۱۷۹۱ – ۱۷۸۵) قرار دارد که نتیجه گسترش نفوذ روسیه بر مناطقی که قبلاً زیر نفوذ ترکیه و ایران بود، قلمداد میگردد. این مقاومت زیر رهبری منصور آشورما – یک شیخ نقشبندی (صوفی) – با حمایت متزلزل قبایل قزاق شمالی انجام میشد. منصور امید داشت که بتواند یک کشور اسلامی ماوراءقفقاز تحت قوانین شریعت اسلامی ایجاد نماید ولی سرانجام، هم به دلیل مقاومت روسی و هم مخالفت بسیاری از مردم چچن (که خیلی از آنها در آن زمان هنوز اسلام نیاورده بودند) موفق به انجام چنین هدفی نگردید. پرچم نهضت او پسانترها توسط امام شمیل از مردم آوار یعنی کسی که از سال ۱۸۳۴ تا ۱۸۵۹ علیه روسیه جنگید، برافراشته شد.
در هر زمانی که حکومت روسیه با بلاتکلیفی داخلی روبرو میشد، آتش شورش چچن بهعنوان صفتی مشخص، شعلهور میگشت. شورشهای چچن در دوران جنگ روسیه – ترکیه (۱۸۷۸ – ۱۸۷۷)، انقلاب سال ۱۹۰۵ روسیه، انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه، جنگ داخلی روسیه و اشتراکیسازی بالا گرفتند. در زمان حاکمیت شوروی و در اواخر دهه ۱۹۳۰، چچن با اینگوشیتیا متحد شده و جمهوری خود مختار چچن و اینگوش را تشکیل دادند. اگرچه چچن مجدد در دهه ۱۹۴۰ به تقابل با روسیه پرداخت، ولی نتیجه آن تبعید مردم چچن به قزاقستان شوروی و سیبری در زمان جنگ جهانی دوم بود.
استدلال استالین و برخی دیگر آن بود که این عمل به منظور جلوگیری مردم چچن از کمک به آلمان، در زمان جنگ جهانی دوم لازم، بودهاست. اگرچه جبهه آلمان هیچگاه به مرزهای چچن نرسید، یک حرکت پارتیزان فعال تهدید به تجمیع قدرت دفاعی شوروی در قفقاز نمود. (والنتین پیکول نویسنده شاخص در نوشتار تاریخی خود با نام بربروسا اینگونه ادعا مینماید که در سال ۱۹۴۲ و در حالی که شهر گروزنی خود را برای محاصره آماده مینمود، کلیه هواپیماهای بمبافکن پایگاه جبهه قفقاز به جای رویاروئی با آلمان محاصره استالینگراد اجباراً جهت سرکوب شورشیان چچن اعزام گشتند. همچنین پرتاب محمولههای سری آلمان در چچن و استراق سمع تبادلات رادیوئی آلمان با شورشیان چچن امری عادی بحساب میآمد. پس از سال ۱۹۵۶ و در طی دوران استالین زدایی تحت حکومت نیکیتا خروشچف، به مردم چچن اجازه برگشت به سرزمین خود داده شد.
سیاستهای روسیه گرائی در چچن پس از سال ۱۹۵۶ و از طریق تخصص در زبان روسی که در بسیاری از زمینههای زندگی و پیشرفت در سیستم شوروی امری لازم بحساب میآمد، ادامه یافت. با فروپاشی قریبالوقوع اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۰، یک تحرک مستقل که در ابتدا با نام کنگره ملی چچن شناخته شد، شکل گرفت. این تحرک با مخالفت بسیار شدید بوریس یلتسین رئیس فدراسیون روسیه مواجه شد. دلایل او برای این مخالفت عبارت بودند از: (۱) چچن از هویت مستقلی در داخل اتحاد جماهیر شوروی برخوردار نیست -؛ هویتی که بالتیک، آسیای مرکزی و دیگر ایالات قفقازی از آن برخوردار بودند -؛ بلکه جزئی از جمهوری سوسیالیست فدرال جماهیر شوروی بوده و بر طبق قانون اساسی شوروی این کشور حق انتزاع ندارد؛ (۲) در صورت اعطای چنین حقی به چچن، امکان پیوستن سایر گروههای نژادی داخل روسیه، مانند تاتارها به چچنیها و درخواست انتزاع از فدراسیون روسیه متصور خواهد گردید؛ و (۳) چچن از لحاظ موقعیت استراتژیک بر ساختارهای نفتی مسلط بوده و از اینرو امکان در مخاطره قرار دادن اقتصاد کشور و کنترل آن بر منابع نفتی را دارا است.
جمهوری مسلماننشین چچن، از جمهوریهای خودمختار روسیه در منطقه قفقاز، از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ به تناوب دستخوش شورش استقلالطلبانه و درگیری نظامی شورشیان با نیروهای روسی بود در حالیکه حرکت جداییطلبانه این سرزمین که به تدریج تحت تأثیر گروههای اسلامگرای تندرو قرار گرفته بود. ناآرامی چچن در سالهای بعد باعث ناامنی در نقاط مختلف روسیه شد. جنگ داخلی چچن سرانجام به شدت توسط ارتش روسیه سرکوب شد اما در سالهای بعد، اقدامات خشونتآمیز گروههای چچنی در این جمهوری و سایر مناطق روسیه ادامه یافت که واکنش شدید دولت روسیه را در پی داشت. با اینهمه، طی چند سال اخیر، آرامش نسبی در چچن برقرار بودهاست.
نخستین جنگ چچن زمانی رخ داد که نیروهای روسی برای جلوگیری از انتزاع چچن وارد یک جنگ دو ساله از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ گردیدند. علیرغم بهرهگیری از نیروی انسانی نظامی پر قدرت، تسلیحات و پشتیبانی هوائی، نیروهای روسی به دلیل حملات بیشمار رعد آسا و موفق رزمنده چچن، قادر به کنترل مؤثر مناطق کوهستانی نگردیدند. تضعیف روحیه گسترده نیروهای روسی در منطقه باعث شد که در سال ۱۹۹۶، بوریس یلتسین رئیسجمهور روسیه اعلام آتشبس نموده و در همان سال یک پیمان صلح را امضاء نماید.
جنگ یک شکست برای روسیه و علیرغم پیروزی، یک فاجعه برای چچنیها بود. تخمینهای محافظه کارانه تلفات نظامی روسیه را ۷۵۰۰ نفر بهعلاوه ۴۰۰۰ نفر جنگجوی چچنی و بیش از ۳۵۰۰۰ غیرنظامی برآورد میکنند – که در کل عدد ۴۶۵۰۰ کشته را رقم میزند. دیگر تخمینها این تعداد را بین ۸۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ نفر اعلام میکنند.
دومین جنگ چچن عبارت بود از یک عملیات نظامی که توسط روسها در سال ۱۹۹۹ آغاز و به تصرف مجدد چچن انجامید که بهدنبال اولین جنگ چچن، بهطور موجز استقلال غیررسمی خود را بهعنوان جمهوری چچن ایچکریا اعلام نموده بود. اگرچه نبردهای عملی تا به امروز ادامه یافتهاند، عملیات نظامی و سیاسی روسیه در استقرار رژیم هوادار مسکو و حذف اکثر رهبران تجزیه طلب شامل رئیسجمهور اسبق و رهبران نظامی شاخص، موفق بودهاند.
چچن از نظر تجزیه طلبان آن بهعنوان جمهوری مستقل و از نظر طرفداران دولت فدرال جمهوری فدرال است. قانون اساسی محلی این کشور در تاریخ ۲ آوریل سال ۲۰۰۳ و پس از برگزاری یک رفراندم کلی در این کشور که در مورخه ۲۳ مارس سال ۲۰۰۳ برگزار گردید، رسمیت یافت. برگزاری این رفراندم با استانداردهای بینالمللی بسیار تفاوت داشت. رسمیت اعلام شده بیشتر از حد واقعی بهنظر میرسد. کنترل تیپها یا اقوام محلی بروی برخی چچنیها علیرغم وجود ساختارهای له و علیه روسیه وجود داشته و دارد.
از سال ۱۹۹۰، جمهوری چچن شاهد درگیریهای قانونی، نظامی و مدنی بین جنبشهای تجزیه طلب و مقامات طرفدار روسیه بودهاست. انگیزههای روسها و چچنیها در این درگیریها بسیار پیچیدهاست. بهطور اصولی، مشکل روسیه در چچن مربوط به ترس آن از استقلال چچن و آن است که در این صورت مناطق بیشتری از جا شده و به از هم پاشیدگی روسیه انجامد. منافع اقتصادی نیز عامل دیگر این نگرانی است: همچنین خصومت دو جانبه دو ملت، دیگر عامل درگیریهای دراز مدت بین روسیه و چچن بحساب میآید.
در داخل چچن گروههای مختلفی وجود دارند که علت جنگ شان با روسیه به عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی و / یا انگیزههای عقیدتی برمی گردد. اساس برخی از این عوامل ناشی از نفرت و آرزوی گرفتن انتقام از اعمال نظامی و سیاسی گذشته روسیه در منطقهاست. بدترین اعمال از این دست، عمل تبعید اجباری کل مردم کشور به سیبری در دهه ۱۹۴۰ است که نتیجه آن مرگ یک چهارم جمعیت کشور بود. ترکیب این انگیزهها باعثی بر ایجاد دورههای خشونت و نفرت گردید که اغلب آتش درگیریهای محلی را شعلهور ساخته و فرهنگ نظامیگری که افراد کشور مایل به بسیج شدن تحت لوای یک رهبر مینماید را رواج دادهاست. از دیگر عوامل مؤثر در درگیریهای طولانی مدت میتوان از بیکاری و فقر نام برد.
احمد قدیروف رهبر نظامی تجزیه طلب سابق که از نظر اکثر تجزیه طلبان یک خائن شناخته میشد، در تاریخ ۵ اکتبر سال ۲۰۰۳ با ۸۳٪ آرای یک انتخابات که توسط ناظران بینالمللی کنترل گردید، به ریاست جمهوری رسید. موارد تقلب در انتخابات و ارعاب رایدهندگان توسط سربازان روس و عدم شمول گروههای تجزیه طلب در انتخابات ازجمله تخلفات انتخاباتی بود که بعدها توسط ناظران او اس سی دی مطرح گردید. رودنیک دادایف رئیس شورای امنیت چچن و آناتولی پوپوف نخستوزیر است. در تاریخ ۹ می سال ۲۰۰۴، قدیروف در استادیوم فوتبال گروزنی و در اثر انفجار یک مین زمینی که در زیر قسمت افراد عالیرتبه کار گذاشته شده و در سکوی سان رژه یادبود جنگ جهانی دوم منفجر گردید، کشته شد. پس از این حادثه، سرگئی آبراموف بهعنوان سرپرست اجرائی نخستوزیری منصوب شد. بهر حال، در سال ۲۰۰۵ و بهدنبال یک سانحه رانندگی در مسکو، سرگئی آبراموف از ادامه عملکرد بهعنوان نخستوزیر ناتوان گردید. پس از این سانحه رمضان قدیرف (پسر احمد قدیروف) عهدهدار امور اجرائی نخستوزیری شده و در تاریخ ۱ مارس سال ۲۰۰۶ آبراموف از مقام خود بهعنوان نخستوزیر استعفاء نمود. آبراموف به خبرگزاری ایتار تاس گفت: «شرط من برای استعفاء آن بود که رمضان قدیروف رهبری دولت چچن را برعهده بگیرد. زیرا من صمیمانه اعتقاد دارم که این تصمیمی صحیح است.»
بسیاری اعتقاد دارند که رمضان قدیرف در صورت عدم منع، به ادامه راه پدر خود میپرداخت. بنا بر اظهار بسیاری از منتقدان، او ثروتمندترین و قدرتمندترین مرد جمهوری بحساب میآید که دلیل این امر نیز تسلط او بر گروه شبه نظامی خصوصی گسترده معروف به «قدیروفسکی» است. این گروه شبه نظامی-؛ که اصلیت آن در نیروهای امنیتی پدر وی بودهاست -؛ توسط سازمانهای حقوق بشر مانند ناظران حقوق بشر، متهم به کشتار و آدمربایی است.
در تاریخ ۲۹ اوت سال ۲۰۰۴ یک انتخابات ریاست جمهوری جدید برگزار شد. بنا به اظهار کمیسیون انتخاباتی چچن، الو الخان اف وزیر سابق کشور چچن توانست ۷۴٪ در صد آراء را بخود اختصاص دهد. میزان شرکت کنندگان ۲/۸۵٪ در صد بود. بسیاری از ناظران مانند وزارت امور خارجه آمریکا، فدراسیون بینالمللی حقوق بشر هلسینکی و همچنین گروههای مخالف با طرح مسائلی از جمله عدم صلاحیت رقیب مطرح یعنی مالک سعدولی اف از لحاظ فنی، صحت انتخابات را مورد سؤال قرار دادند. وضعیت رایگیری نیز از جمله موارد زیر سؤال بود، ولی هیچ شکایت رسمی واصل نشد. بر این انتخابات ناظران بینالمللی مانند کشورهای مستقل مشترکالمنافع و لیگ عرب نظارت کردند؛ علیرغم دعوت از ناظران غربی، این ناظران به نشان اعتراض به بی نظمیهای سابق از شرکت در امر نظارت انتخابات امتناع ورزیدند.
در حال حاضر علاوه بر دولت مورد نظر روسیه، یک دولت جدائی طلب دیگر که توسط هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشدهاست نیز وجود دارد (اگر چه به اعضای این دولت توسط کشورهای اروپائی، عرب و همچنین ایالات متحده پناهندگی سیاسی اعطاء شدهاست). این دولت جدائی طلب توسط گرجستان به رسمیت شناخته شد. (زمانیکه رئیسجمهور گرجستان زوییاد گامساخوردیا و رئیسجمهور چچن جوهر دودایف بودند. در سال ۱۹۹۹ دولت طالبان در افغانستان چچن مستقل را به رسمیت شناخته و در مورخه ۱۶ ژانویه سال ۲۰۰۰ سفارتخانه این کشور را در کابل افتتاح نمود. این بهرسمیتشناسی با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ متوقف شد. اصلان ماسخادوف رئیسجمهور این حکومت مستقل و الیاس اخمادوف که سخنگوی ماسخادوف بود، بهعنوان وزیر امور خارجه آن فعالیت مینمود. در حال حاضر، الیاس اخمادوف بهعنوان پناهنده سیاسی در ایالات متحده بسر میبرد. اصلان ماسخادوف در یک انتخابات که با نظارت بینالمللی و در سال ۱۹۹۷ انجام شد، برای یک دوره ۴ ساله به ریاست جمهوری برگزیده گردیده و پس از امضاء و توافق روسیه دوره کار خود را آغاز نمود. او در سال ۲۰۰۱ با صدور فرمانی دوره ریاست جمهوری خود را یکسال دیگر تمدید کرد؛ او به دلیل منع گروههای جدائی طلب از شرکت در انتخابات از سوی روسیه، از شرکت در انتخابات سال ۲۰۰۳ بازمانده و روسیه او را به شرکت در اقدامات تروریستی در داخل خاک خود متهم ساخت. ماسخادوف در آستانه آغاز جنگ دوم چچن، گروزنی را ترک و به سمت مناطق تحت کنترل جدائی طلبان در جنوب، عزیمت نمود. رئیسجمهور ماسخادوف در تأثیرگذاری برشماری از رهبران نظامی که کنترلی شایان بر مناطق چچن داشتند ناکام مانده و نتیجتاً قدرتش را از دست داد. او حمله نیروهای شورشی به بسلان را تقبیح نموده و در عین حال سعی داشت فاصله خود از شامیل باسایف رهبر اسلامی منطقه و شخصی که مسئولیت حملات را برعهده گرفته بود، حفظ نماید. او در تاریخ ۸ مارس سال ۲۰۰۵ توسط نیروهای روسی به قتل رسید. قتل ماسخادوف توسط نیروهای روسی بهطور گسترده مورد انتقاد قرار گرفت. زیرا دیگر هیچ رهبر «میانهرو» از گروههای جدائی طلب و به منظور ادامه مذاکره با روسیه باقی نمانده بود.
بلافاصله پس از برگزاری انتخابات سال ۱۹۹۷، اخمد زاکایف معاون نخستوزیر و وزیر امور خارجه دولت ماسخادوف بهعنوان رئیسجمهور تعیین گردید. او هماکنون در انگلستان و تحت پناهندگی سیاسی این کشور زندگی میکند. او به همراه دیگر افراد نزدیک به عبدالخلیم سعدولی اف که بهدنبال مرگ ماسخادوف بهعنوان جانشینان او بقدرت رسیدند، باسایف را کنار گذاردند. بههرحال بر طبق گزارشهای واصله، باسایف مخالفت را کنار گذاشته و بهعنوان یکی از هواداران سعدولی اف درآمدهاست. سعدولی اف قبلاً یک قاضی نسبتاً ناشناس اسلامی بود که در یک برنامه اسلامی در تلویزیون چچن، مجریگری میکرد. نقش او بهعنوان یک شورشی نیز نامشخص بود که باعث شد روسیه و دیگران اینطور تصور کنند که انتخاب وی باعث ادامه نهضت باسایف خواهد گردید -؛ با وجود سعدولی اف بهعنوان فرد شاخص -؛ و قحط الرجال رهبران شاخص که در ترکیب نیروهای جدائی طلب چچن باقیمانده بودند. در تاریخ ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۶ گزارش شد که نیروهای مخصوص روسیه در طی یک تهاجم، عبدالخلیم سعدولی اف را در شهر آرگان به قتل رساندند. بگزارش نیویورک تایمز، کانالهای تلویزیون روسیه تصاویر مدهشی از یک جسد را نشان دادند که بهنظر میرسید متعلق به سعدولی اف باشد. همچنین یک وبگاه مرتبط با شورشیان چچن بنام کاوکاز سنتر نیز خبر مرگ وی را تأیید و از او بهعنوان یک شهید یاد نمود. پس از سعدولی اف، دوکا عمراف بهعنوان جانشین وی انتخاب شد. در تاریخ ۱۰ ژوئیه سال ۲۰۰۶، اف اس بی اعلام نمود که نیروهای امنیتی با انفجار یک کامیون بمبگذاری شده در نزدیکی کاروان حامل جدائی طلبان در شهر اینگاشتیا، باسایف و حدود ۱۲ جدائی طلب دیگر را به قتل رساندند. جدائی طلبان چچن این خبر را تکذیب و اعلام نمودند که باسایف در اثر یک سانحه انفجار کامیون حامل مواد منفجره که بهطور تصادفی اتفاق افتاده کشته شدهاست.
با قرار گرفتن در بخش شرقی شمال قفقاز، چچن تقریباً از همه سو به منطقه فدرال روسیه محدود میگردد. مرزهای این کشور در غرب به اوستیا و اینگاشتیا، در شمال به استاوروپل کاری، در شرق به داغستان و در جنوب به گرجستان ختم میگردد. پایتخت این منطقه خود مختار شهر گروزنی است.
در طی سالهای جنگ اقتصاد چچن سقوط نمود. تولید ناخالص داخلی، چنانچه مطمئن محاسبه شده باشد، تنها بمیزان کسری از سطح قبل از جنگ رسید. مشکلات اقتصاد چچن بر اقتصاد جمهوری فدرال روسیه نیز تأثیر داشت – در دهه ۱۹۹۰ شماری از تبهکاریهای مالی از طریق موسسات مالی چچن انجام گردیدند. از سوی دیگر چچن بیشترین نرخ عملیات انجام شده مالی در داخل فدراسیون روسیه به دلار آمریکا به جای روبل روسیه را داشتهاست. موارد زیادی از چاپ اسکناسهای دلار تقلبی نیز در این کشور بچشم خورد. در سال ۱۹۹۴، جدائی طلبان قصد معرفی ارزی تازه با نام ناهار را داشتند که این اقدام با اشغالگری مجدد چچن توسط سربازان روس در خلال جنگ اول چچن ناکام ماند.
در نتیجه جنگ، تقریباً ۸۰٪ پتانسیلهای اقتصادی چچن نابود گردید. تنها بخش اقتصادی که تا بحال بازسازی گردیده صنعت نفت است. تولید نفت این کشور در سال ۲۰۰۳ میلادی حدود سالیانه ۵/۱ میلیون تن متر (معادل سی هزار بشکه در روز) تخمین زده شد که از بالاترین سطح تولید یعنی ۴ میلیون تن متر دهه ۱۹۸۰ بسیار پایینتر بود. تولید سال ۲۰۰۳ چچن معادل ۶/۰٪ کل تولید نفت در روسیه برآورد گردید. سطح بیکاری در این کشور بالا بوده و بین ۶۰ و ۷۰ درصد در نوسان است. علیرغم پیشرفتهای اقتصادی، هنوز هم اموری مانند قاچاق و معامله تهاتری بخش قابل ملاحظهای از اقتصاد چچن را در بر میگیرد.
بنابر گزارش دولت روسیه، از سال ۲۰۰۰ میلادی، بیش از دو میلیارد دلار صرف بازسازی اقتصاد چچن گردیدهاست. بههرحال بنابر گزارش آژانس مرکزی کنترل اقتصاد روسیه (" شیوتنایا پالاتاً)، بیش از ۳۵۰ میلیون دلار صرف این امر نگردیدهاست. از سال ۲۰۰۶ شرکت مگافون (موبی کام – کاوکاز) با ۳۰۰۰۰۰ مشترک، تنها شرکت فعال در زمینه تلفن همراه در چچن است. این در حالی است که شرکتهای ام تی اس و ویمپل کام نیز مجوزهای لازم را اخذ کردهاند.
بر اساس تخمینهای سال ۲۰۰۴، چچن دارای جمعیتی بالغ بر ۱/۱ میلیون نفر است. بر اساس گزارشهای سال ۲۰۰۲ سرشماری، جمعیت چچنیها بالغ بر  ؛ ۱۰۳۱۶۴۷ نفر بوده و ۵/۹۳٪ جمعیت این جمهوری را تشکیل میدهند. گروههای دیگر شامل روسها (۴۰۶۴۵ نفر یا ۷/۳٪)، کامیکسها (۸۸۸۳ نفر یا ۸/۰٪)، و گروههای جمعیتی کوچکتر که هر کدام کمتر از ۵/۰٪ کل جمعیت را تشکیل میدهند، میگردد.
دین اکثر چچنیها اسلام و مذهب آنها سنی است. این کشور در دوره بین قرون ۱۶ تا ۱۹ به دین روی آورد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسهای نژادی حدود ۲۳٪ جمعیت (۲۶۹۰۰۰ نفر در سال ۱۹۸۹) را تشکیل میدادند. بخاطر وجود جنایات گسترده و تسویه نژادی انجام شده توسط دولت دزوخار دادایف، بخش عمده جمعیت غیر چچن (و همینطور بسیاری از چچنیها) در طول دهه ۱۹۹۰ از کشور فرار نمودند. زبانهای مورد استفاده در این جمهوری عبارتاند از چچنی و روسی. زبان چچن متعلق به وایناخ یا خانواده زبانشناسی قفقازی شمال – مرکزی بوده که در عین حال شامل اینگاش و بتسب نیز است. برخی از روشنفکران جایگاهی گستردهتر برای این خانواده زبانی در نظر گرفته و آن را در خانواده خانواده اصلی زبانی ایبریائی – قفقازی جای میدهند.
چچنیها بزرگترین گروه قومی - بومی در منطقه قفقاز شمالی محسوب میشوند، زبان مردم چچن به گروه زبانهای شمال خاوری قفقاز، گروه فرعی ناخچیو، تعلق دارد. این زبان به زبان اینگوشی بسیار نزدیک است. زبان چچنی چندگویش دارد که از میان آنها، گویش چچنیهای ساکن دشتها مبنای زبان ادبی چچن است و واژگان عربی ،فارسی، ترکی، گرجی و روسی بسیاری در آن وجود دارددر اوایل سده سیزدهم/ نوزدهم، از الفبای عربی/ فارسی استفاده میشد. پس از انقلاب اکتبر، زبان چچنی به زبان ادبی ارتقاء یافت. مردم چچن حنفیمذهبانددین اسلام پس از حمله تیمور و بهویژه در پی استقرار قزاقها در امتداد رود تِرِک در میان چچنها ریشه گرفت. نفوذ این دین به آهستگی و از مشرق کوههای چچن آغاز شد و ظاهراً آوارها و کومیکها اسلام را به میان آنان بردند اینک دو طریقت نقشبندیه و قادریه در این جمهوری فعالیت میکنند، گسترش طریقت نقشبندیه در چچن به دهه ۱۸۲۰ برمیگردد که نخستین مبلّغان آن از داغستان به این منطقه آمدند. آنان سهم عمدهای در گسترش اسلام در چچن داشتند. این طریقت در نیمه نخست سده سیزدهم/ نوزدهم، در مبارزه با سلطه روسها بر منطقه، سهم مهمی داشتطریقت قادریه را کونتاحاجی در ۱۲۷۸/۱۸۶۱ در چچن رواج داد. تعالیم وی در زمینه زهد و عدم خشونت و اجتناب از رویارویی با شر، با استقبال مردم روبهرو شد، بهویژه آنکه از جنگ سی ساله با روسها، که در ۱۲۷۶/ ۱۸۵۹ پایان یافت، خسته شده بودند.
استقرار قبایل ناخ در این منطقه به اواخر هزاره اول پیش از میلاد و راندن طوایف ایرانی برمیگردد. در ۱۱۴ میلادی، امپراتوری روم سیطره خود را بر منطقه تثبیت کرد. در اواخر سده سوم میلادی، ایرانیان توانستند به سیطره روم بر منطقه پایان دهند. در سده چهارم میلادی، هونها چچن را تصرف کردند. در اواسط سده ششم آوارها هونها را شکست دادند و چچن را تصرف کردند. در سده هفتم میلادی، امپراتوری خزر بر منطقه سیطره یافت. در نیمه نخست سده اول هجری مسلمانان، وارد منطقه شدند، اما تلاش آنان برای سیطره بر قفقاز شمالی، به نتیجهای نرسید. نبردهای آنان تا اواخر سده دوم ادامه یافت. در سده ششم تحت سیطره آلانها، قبایل ناخ از خودمختاری برخوردار بودند. در دهه ۶۲۷/۱۲۳۰، مغولها وارد منطقه شدند و آلانها را به غرب چچن محدود ساختند. در ۷۹۲/۱۳۹۰، تیمورلنگ به منطقه حمله کرد و بخشی از منطقه، تحت سیطره تاتارهای سپاه تیمور قرار گرفت. در سده دهم، این منطقه محل کشمکش دولتهای روسیه و عثمانی و ایران شد. در همان سده، چچنها به دشتها و درههای ترک و ریزابههای جنوبی آن سونجا و آرگون سرازیر شدند. در ۹۸۶/۱۵۷۸، تزار روسیه، فئودور اول، به تِرِک و سرزمینهای پست قفقاز رسید و در ۹۹۹ پیشروی خود را به سوی جنوب تا سونجا ادامه داد. در ۱۰۱۳/ ۱۶۰۴، لشکرکشی وسیع بوریس گادونوف به قفقاز به شکست انجامید و قلعههایی که در ۱۰۰۲/۱۵۹۴ فئودور اول در ساحل رودهای ترک و سونجا ساخته بود، بر اثر حملات جنگجویان داغستانی و سپاهیان ایران در ۱۰۶۲/۱۶۵۲ (دوره شاهعباس دوم) ویران شدند. در این زمان، حکومت موروثی چچن در نواحی معروفی چون آرگون، شالی و نشاق، با خاندان آوار بود. این خاندان پس از سالها مبارزه با شمخالزادگان داغستانی، که در نواحی اِندِری و یخسای داغستان صاحب حکومتی موروثی بودند، منقرض شد و این نواحی به تصرف شمخالزادگان درآمد. با این حال، طرلاو، از بازماندگان آوارها، به مبارزه با شمخالزادگان پرداخت و آنان را از چچن راند. حکومت خاندان او، که به طرلاو اوغلو شهرت داشت، تا سالهای الحاق چچن به روسیه تزاری ادامه یافت.
.........................................
شناخت کشورها
شناخت مناطق مختلف