در اینجا شیطانی خفتیده است که قلب عاشقان را با صدای نعره اش به ستایش وا می دارد شاید شیطان راست گفت باید او را می ستودیم آتشی که درون او شعله ور می شد خاک را به ویرانه ای تبدیل می کرد |
حکایت حکایت عاشقی است شیاطین از بهشت دور می شوند اما این پایان راه نیست ستاره ی خوشبختی بر آنان چشمک می زند آنها قرار است که بهشت را به جهنمی تبدیل کنند که هیزمش خاک را بسوزاند چگونه نیازی نیست آنها را دلباخته خود می کنیم بانوی پیری آنجاست که نمی گذارد به سادگی عبور کنیم شما هنوز حکایت عاشقی نخوانده اید
آتش توان مقاومت روبروی آب را ندارد شکست خوردیم او نامش لیپی است پادشاه است زیدان دلپیرو و ویری ما را طلسم کرده اند طلسم شفافیت جلوی خاموشی شش بر یک گدازه های سن سیرو در قلب هوادارانمان دیگر نمی سوزد شکست سنگینی خوردیم شش بر یک
سال 2001آغاز هزاره ای جدید او یک ویرانگر است قرار است که مشق نوشتن عشق را با قلم آتش به وسیله ی پایش در برق نگاهش بیفکند شوا شوا شوا گلللل او بوفون را به سجده وا می دارد دهانها را باز می گذارد و مغزها را حیران چه شوتی چه دفاع متزلزلی اما داستان ادامه دارد
اولدترافورد فقط شیاطین اجازه تاجگزاری دارند پس طلسم جادوگران لیپی را میشکنیم بار دیگر بوفون ناجی می شود اما سرانجام پنالتی حکم به تاجگزاری مب دهد صحنه آشنا بوفون شوچنکو یک قدم تا پیروزی یک قدم تا دود نبود ندود در چشمان لیپی برود پایش را جلو می برد قلب عاشقان را دوباره با شلاقهای آتشینت بر پیکره تنومند گورخر به ستایش وا دار گل و دوباره پیروز میلان است
آنها نباید پیروز شوند بگذار داور هم اینبار با ما وصلت کند وصلتی که شروع قدرتنمایی است حقه ای در راه است که قرار است ما را به بیراهه ببرد مونتاری گل می زند اما چشمان داور از دیدن واژه ی حقیقت نابیناست و نمی تواند که آتش را ببیند
پرده ی آخر فینال2018 چرا یونتوس نامش با موفقیت گره خورده آنهم گره ناجور بن عطیه اشتباهات دوناروما و صدای جواد خیابانی دیگر باورش سخت است شیطان دیگر قادر نیست که مرز میان عشق و شکوه را برود دیگر چه بگویم اهریمن قصه ما خوفناک نیست بیشتر شبیه یک مترسک است آری چون فقط هواداران را امیدوار زنده نگه می دارد امیدوار باشید کورسوارد شیطان دوباره دژ سن سیروی وجودتان را به آتش خواهد کشید