۱۲۸ سال پیش از همان روز که آنفیلد بدون تیم شد
از همان روز که زمین بود ، اما بازیکنی برای بازی نبود
از همان روز که سکو ها بودند ، اما هواداری برای حمایت نبود
آری از همان روز ، کودک خوش یمن مرسی سایدی ها بدنیا آمد.
براستی او کیست ؟ liverbrid فرزند liverpool
کودکی به دنیا آمد و پدر و مادر در شهر ماندند [اشاره به باور مردم مرسی ساید درباره پرندهی افسانهای لیوربرد]
لیوربرد پرنده افسانه ای شهر لیورپول میباشد . ایده بهره جستن از این نماد به قرون وسطی برمیگردد اما در کل پرنده لیور، موجودی اسطورهای است که ریشه آن در اسطورههای کهن بریتانیا به ویژه در منطقه مرسی ساید نهفته است.یک جفت از این نماد، در بالای ساختمان سلطنتی وجود دارد. نگاه پرندهی ماده به سمت رودخانه دوخته شده و منتظر بازگشت دریانوردان است و جفتش، به شهر نگاه میکند تا از رونق شهر مطمئن شود و مراقب خانوادههای دریانوردان باشد . به جز باشگاه لیورپول در دانشگاه لیورپول، دانشگاه جان مورز، دانشگاه اج هیل و لیورپول اکو(روزنامه محلی منطقه مرسی ساید) هم از این نماد استفاده میشود.
پرندهی پدر با نگاه تیز بین همواره مراقب فرند خود است .
[اولین قهرمانی لیورپول در سطح اول انگلستان درسال ۱۹۰۱ و دومین قهرمانی در سال ۱۹۰۶]
الکس ریزبک، اولین کاپیتان لیورپول که با این تیم قهرمان لیگ دسته اول شد (۱۹۰۰–۰۱)
کودک داستان ما نخستین گام هایش را برمیدارد ، درست ۵ سال بعد قدم دیگری برای رسیدن به آرزوهایش برداشت ، آری حالا او راه رفتن بلد است .
او از نگاه سرشار از احتیاط پدر میفهمد که باید آرام و آهسته به راهش ادامه دهد . به پیش میرود تا سرنوشت خود را بسازد...
اتفاقات عجیبی در راه است ، جنگ جهانی
پدر و مادر فرزند را در آغوش میگیرند.
لیورفرزند در آغوش پرمحبت پدری آرام آرام رشد و نمو میکند.
جنگ به پایان میرسد ؛ وقت تفریح دوباره است ...
[پس از سالهای جنگ جهانی لیورپول دوسال پیاپی ۱۹۲۲-۲۳ قهرمان دسته اول انگلستان شد]
گویا دنیا با تو سر ناسازگاری دارد ؛ جنگی دیگر
*درسال های جنگ فوتبال در انگلستان تعطیل بود.
آغاز دوباره فوتبال ، دوباره قهرمانی ، دوباره افتخار ...
عصر بیل شنکلی تا فاجعه هسیل
[این دوره را میتوان درخشان ترین دوره باشگاه دانست ؛ ۱۰ قهرمانی لیگ ، ۲ جام حذفی ؛ ۴ جام اتحادیه ، ۷ عنوان اروپایی از جمله دو یوروکاپ و یک سوپرکاپ و همچنین ۹ عنوان خیریه را شامل میشود]
مجسمهی بیل شنکلی در فضای بیرون آنفیلد
لیورفرزند میتازد ، به پیش می رود و هر آنچه بر سر راه است را برای خود می خواهد. آری عزیز دردانهی لیورپدر حالا مغرور گشته ، سرخوش از قهرمانی ها به خیال خام خود که خدای فوتبال است و هر چه می گوید همان است ، محبت پدری را از یاد برده ، طغیان می کند .
فاجعهی هیسل ؛ روی برگرداندن پدر از پسر
لیورفرزند حالا دیگر حمایت پدری راندارد ، اما چه باک ؟ مگر او خدای فوتبال نیست ؟ بدون ذرهای واهمه به کارش ادامه می دهد .
اما اکنون او تک و تنها در جامعهای جهانی با غروری سرشار ، چه بر سرش خواهد آمد ؟
[پاسخ : ۶ سال محرومیت از رقابت های اروپایی]
و این همان بود که شد لیورفرزند کم کم به انزوا می رفت ، دیگر لیور پدر از فرزند مغرورش ناامید گشته بود.
استیون جرارد جوانی از جنس بیل شنکلی
سال ها میگذرند ، لیورفرزند پشیمان از طغیان خود ، در تب و تاب کسب دوبارهی محبت پدری ، فاتح رقایت های اروپایی میشود ، گویی اما پدر هنوز دلچرکین از گذشتهی نچندان دور است.
میانسال و پرهیجان ، اما عاقل
یورگن کلوپ ، او همان شخصیتی را دارد که لیورپدر برای فرزند خود متصور بود ، آری liverbird دوباره نگاهش را به آنفیلد میدوزد . لیورفرزند دیگر آن جوان سرکش نیست . او اکنون راه و رسم مردانگی را یاد گرفته است .
۲ افتخار اروپایی که بدست آورده را پیشکش پدر میکند و حالا هم پس از ۳۰ سال فاتح لیگ انگلستان می شود .
براستی که از این پس لیورفرزند چه خواهد کرد؟
" کانون هواداران منچستر یونایتد "
عاشقان منچستر یونایتد دنبال کنند