ایران و آمریکا روز ۲۱ ژوئن ۱۹۹۸ دو نام در تب و تاب مقالههای سیاسی نبود، دو نام برای یادآوری چند دهه جدل سیاستمداران نبود، دو نامی نبود که در خبرهای حاوی زشتی و نفرت بخوانیم.
اینبار دو نام ساده بود از کشور دو ملت، نه کشور سیاستمداران؛ اینبار دو نام بود برای اعلام برنامه یک بازی در جام جهانی. یک بازی ساده برای آن که شاید یادآور جریان زندگی شهروندان دو کشور باشد که دوست دارند فارغ از کینهورزیهای سیاسی با هم کری بخوانند، بر سر هم فریاد هم بزنند، اما مسئله بین آنها چیزی مثل فوتبال باشد، چیزی جز جلوههایی از زندگی نباشد.
شاید خوشبین بودید که یک بازی فوتبال در جام جهانی را بهانه پیوند و صلح میدانستید، اما ۲۲ سال گذشت است و آتش، افروختهتر شده است. کارکرد صلحطلبانه فوتبال یارای ایستادن مقابل خشمهای سیاست را ندارد.
ورزشگاه ژرلان در لیون که یکی از سیاسیترین بازیهای تاریخ جام جهانی در آن برگزار شد، برای فوتبال ایران و آمریکا همیشه در یادها زنده است. گریزی از این واژهها نیست و فوتبال گاهی راهی نمییابد که از عنوان «بازی سیاسی» فرار کند. واقعیتها به همه جا هجوم میبرند، از جمله به فوتبال.
بازی ایران - آمریکا برای هر یک از ملتها مفهوم متفاوتی داشت. فوتبال برای ایرانیها و آمریکاییها میزان هیجان و تعلق خاطر هماندازهای ندارد و تاثیر روابط سیاسی دو کشور بر زندگی، برای شهروندان ایرانی و آمریکایی، بیشباهت به هم است.
جلال طالبی، سرمربی تیم ملی ایران در جام جهانی ۹۸ که پس از انقلاب ایران سالها همراه با خانوادهاش در آمریکا زندگی کرده است، بهترین تعریف از این تفاوت نگاه را به زبان میآورد: «باورتان میشود که در آمریکا خیلیها به بازیهای جام جهانی توجهی ندارند؟ شما روزنامههای آمریکایی را ببینید، متوجه میشوید. ته صفحه دو خط درباره نتیجه بازی مینویسند و تازه عکس هم نمیگذارند. هنگام جام جهانی کشتی، اصلا روزنامهها در آمریکا دربارهاش نمینوشتند. نمیتوانیم بگوییم در جام جهانی ۹۸ آنها نگاه ویژهای به بازی با ایران داشتند. شاید خیلی از مردمشان اصلا نمیدانستند تیمشان با ایران بازی دارد.»
هیجانی که تیم ایران در بازی با آمریکا در جام جهانی ۹۸ داشت، برای بازیکنان ایران که تجربههای بینالمللی بزرگی نداشتند، شکننده بود. ایران مقابل آمریکا توسط حمید استیلی و مهدی مهدویکیا ۲ گل زد و آمریکا با برایان مکبراید با یک گل پاسخ داد و این نتیجه ۲-۱ اولین پیروزی ایران در جام جهانی بود.
اما جام جهانی ۹۸ با همین پیروزی برای ایران تمام شد. این تحلیل جلال طالبی، سرمربی وقت تیم ملی است: «نمیشود با حرف، یک تیم را فینالیست جام جهانی کرد. نمیشد بگوییم ما باید آلمان را در ۹۸ میزدیم و مرحله بعد هم که سوئیس را میزدیم و کم کم به فینال میرسیدیم. فراموش نکنید که ایران و آمریکا در شرایطی در جام جهانی به هم رسیدند که جنگ نمیکردند، ولی برخوردهای سیاسی داشتند و تنشهایی وجود داشت. یک سری از سران نظام برای بازی ایران و آمریکا به فرانسه آمدند که الان هم در مملکت پست و مقامی دارند. بعد از بازی همه خوشحال به رختکن آمدند و با من روبوسی کردند. البته میپذیرم که گویا ماموریت ما در جام جهانی فقط بازی با آمریکا بود و بعد از آن انگار ماموریت ما تمام شده بود. این حرف را قبول دارم که اگر آن شرایط پیش نمیآمد، ما جدیتر مقابل آلمان بازی میکردیم. نباید بازیکنان فکر میکردند ماموریت ما همان یک بازی است.»
تنشهای سیاسی و جو ملتهب پیش از بازی، برای بازیکنان ایران سنگین بود. حتی جلال طالبی، سرمربی تیم ملی، تحت فشار بود و حق دارد که از موقعیت دشوار در روز بازی با آمریکا آزردهخاطر باشد: «میخواستند تیتر بزنند که ایران را به آمریکا فروختهام. متاسفم که بعد از سالها بگویم شب شکست آمریکا، بعضیها منتظر بودند تیم ملی ببازد. هدف آنها این بود که بریزند سر من. مشکلشان من بودم. دوست نداشتند سرمربی تیم ملی باشم. ولی نمیدانستند آن بازی برای حیثیت یک ملت است. درست یا نادرست، من آنجا بودم و حالا حریفمان آمریکا بود. آنها میخواستند من و زن و بچهام را نابود کنند. چیزهای شرمآوری بود که نمیتوانم دربارهشان حرف بزنم.»
طالبی به دلیل مهاجرت از ایران و زندگی در آمریکا با این هجمهها علیه شخصیت حرفهای خود مواجه شده بود و این تهمتها از زشتیهای روز آن بازی بزرگ در تاریخ فوتبال ایران است. شاید پیروزی ایران مقابل آمریکا از این منظر نیز برای فوتبال ایران پندآموز باشد که بدانیم ورزش ایران، ورزشکارانی از تبار جلال طالبی هم دارد که میتوانند تمام شایعات مضحک را پوچ کنند و به جایگاه سرمربی تیم ملی اعتبار ببخشند.
آنها که هیجان بازی ایران - آمریکا را به سال ۱۹۹۸ در دوران جوانی تجربه کردند، امروز میانسالی را میگذرانند. نسلها آمدند و رفتند، اما دو نام ایران و آمریکا بیش از آن که یادآور یک مسابقه فوتبال باشد، همچنان یادآور تنشها در سیاست جهانی است و یادآور نسلهایی که میان این تنشها روزگار و عمرشان گذشت و بیش از حظ یک زندگی ساده مثل تماشای فوتبال، تماشاگران صحنههایی خشن بودند که سیاستمداران ساختند. کاش زندگی به زیبایی سانتر جواد زرینچه و ضربه سر حمید استیلی بود، یا به زیبایی فرار مهدی مهدویکیا یا گل برایان مکبراید در ورزشگاه ژرلان؛ اما زشتیها بر زیبایی فوتبال -زندگی- چیرهاند.