احساسات عجیب
گاهی نفس های سنگینی را کنار گوش هایت احساس میکنی و این در حالیست که تو تنها هستی !
گاهی نگاه های خیره ای را از پشت پرده ها احساس میکنی و این در حالیست که هیچ کس آنجا نیست !
گاهی هر چه غذا میخوری سیر نمیشوی و این در حالیست که کسی همراه با تو غذا نمیخورد !
گاهی در حمام یا انبار یا زیر زمین خانه که هستی حضور فردی را کنار خود حس میکنی و این در حالیست که تو تنها آنجایی !
گاهی احساس میکنی گربه های کوچه عجیب تر از حیوان معمولی نگاهت میکنند !
گاهی صدای قدم هایی را در اطرافت میشنوی و این در حالیست که تو تنها قدم میزدی !
گاهی در حال گوش دادن به آهنگ هستی یا در حال تماشای تلویزیون که میشنوی شخصی نامت را صدا میزند ولی کمی که دقت میکنی میبینی کسی تو را صدا نزده است !
و خلاصه ذهن من نویسنده درگیر این احساسات عجیبم است و بدنبال جوابی منطقی برایشان هستم شما چه ؟ شما هم احساسات عجیب دارید ؟