دختر بچه ایی 10 سالِ , بعد از از دست دادن مادرش دچار بحران روحی شدیدی گشته که باعث گوشه گیریش شده خانواده ی دختر شامل دو خواهر وی پدر نظامی او و مادربزرگ پیر و ویلچر نشینش هستند فیلم در ابتدا به آلبوم خاطرات دخترک سرکی می کشد و سپس به اتاق پذیرایی خانه شان که بسیار تاریک و خالیست می رود دخترک که انا نام دارد از خواب بلند شده و به پایین می رود و صدای معاشقه پدرش با زنی را می شنود که بعدتر متوجه می شویم دوست خانوادگی شان است پدر در این معاشقه به دلیل مشکل قلبی فوت می کند و زن سراسیمه و با ترس از اتاق به بیرون می گریزد او انا را می بینید که پشت در است با تعجب او را نگاه می کند و می رود انا با خونسردی پس از رفتن زن به اتاق پدرش می رود لیوان شیر را برمی دارد می شورد و به راحتی می رود تا سر جایش بخوابد حال پس از فوت پدر , خاله این سه دختر مسئول نگهداری آن هاست...

فیلم "کلاغ های سیاه" به اسپانیایی Cria Cuervos که یاداور ضرب المثل اسپانیایی با این مضمون که کلاغ های سیاه را پرورش بده تا چشمانت را در بیاورند است که به ترتیت ناصحیح کودکان اشاره دارد این تعریف کلی فیلم و محتوای اثر است.باز برگردیم به داستان اصلی دختری 10 ساله که مادرش را به تازگی از دست داده و دچار بحران روحی بزرگی شده در تخیل خود(ناخوداگاهش) مادرش را همانند یک روح تصور می کند(تصویر1تا4) بعدتر ما به کمک فلش بک متوجه می شویم مادر او با بازی جرالدین چاپلین (دختر چارلی چاپلین بزرگ) به دلیل خیانت های شوهرش دست به خودکشی با خوردن سم می زند و انا که در لحظه های پایانی بر بالین مادرش ایستاده شاهد این واقعه است انا که مرگ مادرش را به چشم دیده و می داند مسبب این واقعه کیست گوشه گیر می شود فیلمساز این گوشه گیری را به کرات به تصویر کشیده است : بازی کردن با عروسک در استخر خالی خانه – صحبت کردن با مادربزرگش که قادر به حرف زدن نیست و...(تصویر8) اما انا این گوشه گیری را کافی نمی داند و سعی در گرفتن انتقام دارد اما روایت فیلم به همین سادگی ها هم نیست بلکه کارگردان با در هم تنیدن خیال و واقعیت در یک صحنه و فلش بک های گوناگون سعی در هر چه پیچیده در کردن اثر دارد به تصویر 3 بنگیرید در این نما کارگردان واقعیت و خیال انا را در یک لحظه قرار می دهد مادر او در این زمان فوت کرده اما در تصور انا او زنده است پس بیننده هم مادرش را می بینید چون فیلم از نگاه انا روایت می گردد اما بلافاصله به شکلی هوشمندانه در ادامه این سکانس به فلش بکی از گذشته پیوند می خورد که روند کلی داستان و خیانت پدر نزد انا را روشن می کند پس حین دیدن فیلم باید بسیار مواظب باشیم که آیا با خیالات انا طرف هستیم یا فلش بک های کارگردان اما پیچیدگی روایت در همین نکته خلاصه نمی شود چرا که فلش فوروارد هم در فیلم وجود دارد فلش فوروارد هایی که با مونولوگ های بزرگسالی انا با بازی جرالدین چاپلین(تصویر4) است تشخیص این که ما الان در حال دیدن مادر انا هستیم یا خود انا را سخت تر هم می کند این نحوه ی روایت در فیلم آیینه تارکوفسکی نیز قبل تر انجام شده.

از نحوه ی روایت که بگذریم فیلم تا حدود بسیاری نماد گرا نیز هست در واقع در کنار خط داستانی زندگی یک دختر بچه و خانواده ی او دارای معانی دیگری نیز می باشد بیایید دقیق تر و موشکافانه تر به این خانواده بنگریم پدر انا یک نظامی بلند مرتبه و ثروتمند است که این از نوع طراحی دکوراسیون داخلی خانه مشخص است این فیلم درست در زمان مرگ ژنرال فرانکو ساخته شده پس در واقع پدرخانواده نماد اوست برای همین هم است که خاله انا بعد از آمدن به خانه پس از مرگ شوهر خواهر پس از چندی می گویید "خانه شبیه به یک کشتارگاه است"در واقع فرانکو در زمان سلطنت 40 ساله اش در اسپانیا مسبب بسیاری از جنایت ها شده بود اما مادر در این خانواده چه قشری را نمایندگی می کند او نماد مبارزان علیه رژیم دیکتاتوری فرانکوست برای همین هم است که توسط خیانت های شوهر دست به خودکشی می زند او در حقیقت توسط شوهرش کشته می شود.(تصویر6)مادربزرگ نیز نماد اسپانیا قبل از فرانکوست قبل از جنگ جهانی , او دیگر از قدرت ساقط شده و تنها مرور خاطرات گذشته برایش اهمیت دارد کودکان نیز نماد نسل جدید هستند اما خاله ی انا که به منظور تربیت فرزندان به خانه وارد می شود حکومت بعد از فرانکو را معنی می دهد او علاوه بر سخت گیری با بچه ها سعی در ارتباط برقرار کردن و حتی محبت به انها دارد ولی او نیز تا حدودی ناکام است.
درکنار خانواده اشیا نیز دارای معانی سمبلیک هستند شیر(تصویر 5) که عنصر معصومیت است نقش بسیار بزرگی را بازی می کند که به دلیل لو نرفتن داستان به آن نمی پردازیم یا پای مرغ که چندین مرتبه کارگردان آن را نشان می دهد که از دید نگارنده معنیش افرادی هستند که در این انقلاب کشته شده اند.طبق این تعاریف ما با فیلم ساده ایی طرف نیستم "کلاغ های سیاه" فیلمی پیچیده است که دیدن دوباره و چند باره آن خالی از لطف نیست اما این زیرکی کارگردان است که داستان سیاسی خود را در بستری کودکانه روایت می کند طوری که بیننده شاید متوجه بخش سیاسی آن نشود اما همچنان از فیلم لذت ببرد.

با این حال در کنار تمامی این تعاریف فیلم در مورد چیست و چه پیام کلی دارد؟روشن است که فیلم تنها در مورد یک دختر بچه خاص بحث نمی کند انا نماد جوانان مدرن اسپانیا است او و خواهرانش به دنبال آزادی بیشتر و رها شدن هستند حال این ازادی با موزیک و رقص میسر شود یا پرواز بر فراز بام یک خانه , فیلمساز نشان می دهد این نسل جوان آینده برای دستیابی به آزادی دست به هر کاری خواهد زد بحثی که در گیومه قرار گرفته باعث لو رفتن شدید داستان می شود "شما در فیلم متوجه می شوید که مسبب مرگ پدر انا است و در ادامه نیز انا سعی در مسموم کردن خاله خود دارد که در کمال تعجب این واقعه رخ نمی دهد چرا؟چون که اصلا سمی در کار نبوده و انا در تصورات خود و دروغی که مادرش به او گفته بود فکر می کرده در جعبه فلزی سم وجود دارد غافل از این که مرگ پدر هم به دلیل سم نبوده پس ما با نسلی طرف هستیم که ناآگاه هستند"ادامه متن قابل خواندن است برای همین است که فیلمساز راه رشد کشورش را تحصیل پیشنهاد می کند و ترغیب جوانان به علم و دانش برای شکوفایی بیشتر (به تصویر 7 دقت کنید که جوانان برای رفتن به مدرسه در حال صعود از یک شیب هستند ) البته می شود برداشت ترسناک تری نیز همانند فیلم روبان سفید هانکه را هم داشت نسل آینده ایی که ممکن است پیام آور مرگ باشند نسلی که کودکی بدی را پشت سرگذاشته اند و آماده ی دریدن و در آوردن هر چشمی در سیستمی پرورش یافته از مذهب همانند هیتلرو موسلینی هستند.(تصویر 9)
