اختصاصی طرفداری - در کنار لیورپول و لاتزیو به عنوان بزرگ ترین بازنده های توقف رقابت های مختلف فوتبال در اروپا، باید نام بایرن مونیخ را نیز اضافه کرد. البته نه به خاطر موقعیت ممتاز در راه فتح یک دو گانه داخلی دیگر (که بایرن همواره در این موقعیت ممتاز قرار داشته، دارد و خواهد داشت) که برای تغییرات مثبت فنی که هانس دیتر فلیک، سرمربی جدید این تیم، ایجاد کرده و از لحاظ فنی محصول جذابی را ساخته و پرداخته کرده است.
کمتر کسی تصور می کرد سرمربی نه چندان رزومه دار آلمانی، که به عنوان دستیار کواچ و یک سرمربی موقت کار را آغاز کرده بود، بتواند این قدر سریع تیم را در مسیر پیشرفت از لحاظ فنی قرار دهد. اما فلیک نشان داد که چرا همچنان آلمان یکی از بزرگ ترین کارخانه های مربی سازی دنیا محسوب می شود. حسرت بایرن مونیخی ها برای توقف رقابت های فوتبال بسیار جدی است چرا که با توجه به شرایطی که وجود داشت، این تیم با تغییرات فلیک می توانست در یک موقعیت ایده آل در راه فتح لیگ قهرمانان اروپا و طبیعتا یک سه گانه تاریخی دیگر قرار گیرد. در این یادداشت فنی به طور مفصل به مهم ترین تغییراتی می پردازیم که فلیک توانسته پس از روی کار آمدن به جای کواچ در بایرن مونیخ ایجاد کند.
مهم ترین ویژگی مربیگری فلیک تا به اینجا در بایرن مونیخ، هنر و توانایی تیم او در اجرای «High-pressing» با کیفیت و تاثیرگذار است. مسئله ای که نسبت به زمان نیکو کواچ، به شدت تغییر رویکرد در آن دیده می شود. در ابتدا با مطالعه داده های فنی و تحلیل آن ها به بررسی این تغییر رویکرد می پردازیم و در ادامه به بررسی مثال های عینی در زمین مسابقه خواهیم پرداخت.
همین طور که پیش از این در یادداشت های فنی مختلف توضیح داده ایم (اینجا) برای مطالعه کیفیت و شدت ارائه «High-pressing» توسط یک تیم، داده های فنی مختلف و پیچیده ای وجود دارد. یکی از این داده ها «Defensive distance» است. داده ای بسیار مهم برای مطالعه «High-pressing» در تیم های مختلف و تحلیل رویکرد این تیم ها. «Defensive distance» با اندازه گیری فاصله تمامی کنش های تدافعی انجام شده توسط یک تیم از دروازه خودی، میانگین آن را به ما ارائه می دهد. طبیعتا هر چه این عدد بیشتر باشد، رویکرد یک تیم در ارائه «High-pressing» جدی تر است. به این معنی که این تیم سعی می کند نزدیک تر به دروازه حریف و دور تر از دروازه خودی، روی حریفش فشار ایجاد کند.
به تصویر زیر دقت کنید که به مقایسه «Defensive distance» در بایرنِ فلیک و بایرنِ کواچ پرداخته است: 48.56 متر فاصله از دروازه خودی در برابر 46.86 متر. می بینیم که رویکرد فلیک ایجاد فشار روی حریف دورتر از دروازه خودی است و در عمل نیز این اتفاق درون زمین مسابقه رخ داده است. تاکید فلیک روی «High-pressing» و ایجاد فشار روی حریف در همان ابتدای بازیسازی آن ها، مهم ترین تغییری است که این سرمربی آلمانی از زمان ورودش به آلیانز آره نا ایجاد کرده است.
یک داده مهم فنی دیگر در مطالعه «High-pressing» را با یکدیگر مطالعه می کنیم. این داده بیشتر برای مطالعه شدت «High-pressing» کاربرد دارد: «PPDA» یا (Passes Allowed Per Defensive Action).
«PPDA» در واقع با تقسیم تعداد پاس های تیم شماره (1) در زمین خودش بر تعداد کنش تدافعی انجام شده توسط تیم شماره (2)، میانگین پاس های تیم شماره (1) تا پیش از رخ دادن اولین کنش تدافعی توسط تیم شماره (2) را در نیمه زمین تیم شماره (1) به ما ارائه می دهد. طبیعتا هر چه عدد به دست آمده کمتر باشد، میزان فشار و پرسینگ تیم شماره (2) با شدت بیشتری در زمین تیم شماره (1) جریان داشته است. تصویر زیر مقایسه بایرنِ فلیک و بایرنِ کواچ را در این پارامتر نشان می دهد: 6.5 در برابر 8.7. می بینیم که از لحاظ شدت «High-pressing» نیز تیم فلیک وضعیت بهتری نسبت به تیم کواچ داشته است (مجددا تاکید می کنیم که هر چه این عدد کمتر باشد، به معنای شدت بیشتر فشار یک تیم بر حریفش در زمین آن تیم است).
دو داده فنی بسیار مهم در مطالعه «High-pressing» به ما می گوید که تیم فلیک رویکرد قوی تری نسبت به کواچ داشته است. چه از لحاظ شدت «High-pressing» و چه از لحاظ ماهیت آن. رویکرد بایرنِ فلیک بازی مبتنی بر پرس و ایجاد فشار بر حریف در همان آغاز کار است. اما فلیک از چه روش هایی برای ایجاد این فشار استفاده می کند؟ بایرن مونیخ زیر نظر فلیک غالبا از دو روش استفاده می کند. به طور مفصل این روش ها را با یکدیگر مورد بررسی قرار می دهیم.
روش اول از همان ابتدا در بازی های بایرن مونیخ خودش را نشان داد. این سرعت عمل اثبات می کند که «High-pressing» تا چه اندازه در تفکرات فلیک جایگاه بالایی داشته است. در این روش مطابق تصویر زیر بایرن مونیخ با 6 بازیکن فعال در زمین تیم حریف از همان ابتدایِ بازیسازی آن ها، اقدام به پرس می کند. مهاجم نوک بایرن در این روش میان دو مدافع میانی حریف جایگیری می کند تا هم بتواند در صورت لزوم روی دروازه بان فشار بیاورد و هم اگر یکی از هافبک ها خودش را در بین مدافعان میانی جهت بازیسازی از عقب زمین جای داد، او را نیز تحت نظر داشته باشد. هافبک تهاجمی روی مدافع میانیِ صاحب توپ فشار می آورد و همزمان یکی از بازیکنان حاضر در نقش «Double pivot» (توضیح مفصل فنی پیرامون این نقش) جلوتر می آید تا فشار بیشتری از بالا بر تیم حریف وارد شود. بازیکنان کناری خط جلو تیم نیز (در این تصوبر گنابری و کومان) همزمان روی مدافعان کناری حریف فشار می آورند. به این ترتیب 6 بازیکن از 11 بازیکن بایرن به طور فعال از بالا به تیمی که از محوطه جریمه خودش قصد بازیسازی دارد، فشار شدیدی را وارد می کنند.
به دو تصویر زیر دقت کنید که اجرای این روش را در زمین مسابقه نشان می دهد. هوفنهایم قصد بازیسازی از عقب زمین را دارد و بازیکنان بایرن مونیخ نیز آرایش خود را برای پرس از بالا طراحی کرده اند. می بینیم که مطابق توضیحات داده شده، زیرکزی به عنوان مهاجم نوک میان دو مدافع جایگیری کرده، هافبک تهاجمی (گورتسکا) در حال نزدیک شدن به بازیکن صاحب توپ است و دو بازیکن کناری خط جلو نیز، بازیکنان کناری حریف را تحت نظر دارند. در تصویر می بینیم که یکی از بازیکنان حاضر در نقش «Double pivot» به جلو می آید تا فشار از بالا با شدت بیشتری بر حریف وارد شود.
نتیجه این آرایش تهاجمی چیست؟ در تصویر زیر می بینیم که مدافع میانی صاحب توپ هیچ راهی جز پاس بلند، ریسکی و با طول زیاد آن هم در شرایط سخت ندارد چرا که تیم برای خارج شدن از زیر پرس توانا نیست و در عین حال خطر از دست دادن توپ در فضاهای حساس نیز بسیار جدی است. نمونه مشخص از اجرای درست «High-pressing» طبق روش گفته شده از سوی بازیکنان بایرن مونیخ به رهبری فلیک.
روش دوم اما از روش اول نیز از لحاظ شدت پرسینگ، جذاب تر است. در این روش فلیک از بازیکنانش می خواهد با 7 بازیکن فعال در زمین حریف از بالا پرس کنند. مطابق تصویر زیر در این روش یکی از مدافعان کناری نیز بالا می آید. این مدافع کناری (در این نمونه مدافع چپ) آزادانه اجازه دارد تا مدافع کناری حریف را تحت فشار قرار دهد. این بار بازیکن کناری خط جلو (در این نمونه گنابری) وظیفه پرس مدافع میانی صاحب توپ را به عهده دارد. هافبک تهاجمی (مولر)، دو بازیکن حاضر در نقش «Double pivot» (کیمیش و تیاگو) به همراه دیگر بازیکن کناری خط جلو (کومان) و مهاجم نوک (لواندوفسکی)، در زمین حریف فعالانه حریف را تحت فشار قرار می دهند. می بینیم که 7 بازیکن بایرن به طور فعال در زمین حریف در حال ایجاد فشار مستقیم هستند. در این روش البته بعضی مواقع جای یکی از بازیکن حاضر در نقش «Double pivot» و یکی از مدافعان میانی عوض می شود. به این معنی که گاهی مدافع میانی جهت ایجاد فشار به زمین حریف می رود و یکی از هافبک ها به خط دفاعی اضافه می شود.
حالا به یک نمونه عینی از این روش در زمین مسابقه دقت کنید. دیدار بایرن مونیخ در برابر کلن. در تصویر اول می بینیم که بازیکنان کلن بازیسازی خود را از عقب زمین آغاز می کنند. نکته کلیدی حضور آلفونسو دیویس در یک سوم تهاجمی خودی است. مدافع چپ بایرن آزادانه بالا آمده تا بازیسازی حریف را در همان ابتدا خنثی کند. در تصاویر بعد نیز می بینیم که چگونه 7 بازیکن بایرن مونیخ در زمین کلن حضور دارند و عرصه را بر آنان تنگ کرده اند. نتیجه چیست؟ در گوشه سمت چپ با حضور فعال دیویس (مدافع چپ) و آلابا (مدافع میانی) حریف به دام افتاده و مجبور به ارسال پاس بلندِ تحت فشار می شود. پاس بلندی که خیلی راحت در مدت چند ثانیه مالکیت توپ را به بایرن باز می گرداند. معنای واقعی «High-pressing» با 7 بازیکن در زمین حریف.
هانسی فلیک علاوه بر «High-pressing» برای «counter-pressing» (توضیح مفصل فنی پیرامون این روش) نیز برنامه ویژه ای دارد. برنامه ای که باز هم در همان نخستین بازی های بایرن زیر نظر فلیک از آن رونمایی شد. به تصویر زیر دقت کنید که طرحی از «counter-pressing» بایرن مونیخ زیر نظر فلیک است. مدافع چپ تیم قصد دارد توپ را به باکس ارسال کند اما سانتر او توسط حریف بلاک می شود و مالکیت به حریف می رسد. در این شرایط بایرن مونیخ مطابق آن چیزی که در فلسفه فوتبال آلمان وجود دارد به «counter-pressing» روی می آورد. به این معنی که سه بازیکنِ نزدیک به محدوده از دست رفتن توپ، به فضا، توپ و بازیکن فشار می آورند و هر سه پارامتر را تحت کنترل دقیق خود قرار می دهند. معنای واقعی در شرایط سخت قرار دادن که یکی از روش های چهار گانه «counter-pressing» تحت عنوان «leeway-oriented» است. سه بازیکن بایرن مونیخ با زیر نظر قرار دادن فضا، توپ و بازیکن خیلی سریع خود را به موقعیت نزدیک می کنند و عرصه را بر حریف تنگ و تنگ تر می کنند. چیزی شبیه به یک مثلث که هر لحظه کوچک و کوچک تر می شود تا حریف را وادار به اشتباه کند.
یک نمونه عینی از «counter-pressing» که فلیک آن را در بایرن مونیخ اجرا می کند. دیدار مقابل شالکه در زمین حریف. پاوارد از سمت راست در تلاش برای ارسال توپ است که توپ او توسط بازیکن شالکه بلاک می شود و مالکیت بایرن از دست می رود. در تصاویر به ترتیب می بینید که چگونه سه بازیکن بایرن مونیخ شامل پاوارد (بازیکن که مالکیت را از دست داده)، تولیسو و گورتسکا، در زمانی کوتاه تشکیل یک مثلث می دهند و خیلی سریع با تنگ کردن عرصه بر حریف در فضایی مشخص، باعث می شوند تا حریف اقدام به ارسال پاس بلندِ تحت فشار کند. پاسی که مطابق انتظار مستقیما چند متر آن طرف تر به بیرون می رود تا مالکیت خیلی سریع به بایرن مونیخ باز گردد.
«فلیکی فلاکا» اصطلاحی است که تاکتیک نویسان در آلمان به رویکرد هانسی فلیک در ارائه «High-pressing» و «Counterpressing» نسبت می دهند. رویکردی خاص و منحصر به فرد که باعث شده بایرن مونیخ ناگهان به یکی از مدعیان اصلی فتح لیگ قهرمانان در فصل جاری تبدیل شود. از بخت بد اما ویروس کرونا همه چیز را به حالت تعلیق درآورد تا این بایرن مونیخ جذاب نتواند به پیش روی اش در فصل جاری و علی الخصوص لیگ قهرمانان ادامه دهد. بایرن مونیخ با رویکرد جذاب فلیک اگر فصل به حالت عادی پیش می رفت، می توانست یکی از مدعیان جدی عنوان قهرمانی در لیگ قهرمانان باشد. آن ها این توانایی را داشتند تا در همه بازی های خود در دور حذفی لیگ قهرمانان همین رویکرد را پیاده کنند. البته که در لیگ قهرمانان اروپا لزوما قوی ترین تیم ها نمی توانند قهرمان شوند (نقطه مقابل لیگ های داخلی)، اما بایرن مونیخ می توانست دست کم قوی ترین تیم لیگ قهرمانان فصل جاری باشد. به این امید که در کنار قدرتمند بودن، بتواند جام قهرمانی را نیز بالا ببرد.