طرفداری- به مناسبت سالروز تولد کاکا، نگاهی متفاوت به زندگی فوتبالی او داریم.
میگویند فوتبالیستها دوبار مرگ را تجربه میکنند. یک بار زمانی که به مرگ طبیعی میمیرند و بار دیگر که بسیاری آن را به مراتب تلخ تر میدانند، خداحافظی از دنیای فوتبال است. داستان زندگی ریکاردو ایزکسون دوس سانتوز لیته یا همان کاکا با تجربه رفتن تا یک قدمی مرگ آغاز شد. زمانی که فقط 18 سال داشت و در اول راه فوتبالی خود گام بر میداشت، سانحه ای در استخر باعث شکسته شدن ستون فقراتش شد. جایی که مرگ را دید و بسیاری از پزشکان ادامه فوتبال بازی کردنش را غیرممکن میدانستند.
راسل کرو در فیلم گلادیاتور درباره مرگ میگوید:
مرگ همیشه به تو لبخند میزند و تنها کاری که میتوانی انجام دهی این است که تو هم به آن لبخند بزنی...
کاکا اما نه تنها به مرگ بلکه به گفته خودش حتی به عیسی مسیح هم لبخند زد. مرد برزیلی بازگشت دوباره سلامتی خود را معجزه عیسی مسیح میدانست.
درخشش در قلب برزیل و تیم سائو پائولو، خیلی زود باعث شد باشگاههای بزرگ اروپایی برای جذب استعداد برزیلی دست به کار شوند. انتخاب کاکا در آن زمان عجیب و ترسناک بود. میلانی که پر از ستاره بود! اما سوال اصلی جایی مطرح میشد که آیا پسری جوان که تنها تجربه بازی اش به لیگ برزیل محدود میشود، میتواند بین ستارهها خودش را پیدا کند؟
جیم ران، نویسنده مشهور و کار آفرین آمریکایی همیشه در سخنرانیهای خود جمله ای معروف به کار میبرد:
افراد موفق کارهایی انجام میدهند که افراد ناموفق دوست ندارند انجام دهند. آرزو نکنید ای کاش آسانتر شود، آرزو کنید ای کاش من بهتر شوم.
کاکا نه تنها آرزو کرد که بهتر شود، بلکه عزمش را جزم کرد و نه تنها بهتر شد، بلکه پس از گذشت مدتی کوتاه به بهترین بازیکن تیمش تبدیل شد. راستش را بخواهید هیچ چیز کاکا عادی نبود. حتی مثل داستان هایی که همیشه از بازیکنان برزیلی میشنویم هم نبود. اکثر آنها غرق در فقر بوده و چاره ای جز جنگیدن نداشتند ولی کاکا در خانواده ای ثروتمند حضور داشت. با این حال نمیخواست از رویاهایش دست بکشد؛ هزاران کیلومتر از خانه دور و با پیراهن میلان افتخار آفرینی میکرد.
داستان زندگی کاکا گویی ملودرامی بود که تا چشم برهم زدیم دیوانه شخصیت اول فیلم شده بودیم. راستش را بخواهید اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از کودکان آن زمان، اینگونه عاشق فوتبال شدند. مگر میشود شب جادویی کاکا برابر منچستریونایتد در لیگ قهرمانان اروپا 2006/07 را دید و دیوانه فوتبال نشد؟
یادتان میآید کمی بالاتر درمورد اینکه آیا کاکا میتواند بین بهترینها در میلان خودش را پیدا کند یا نه سوالی مطرح کردیم؟ راستش را بخواهید بهتر است آن را فراموش کنید چرا که در سال 2007 پسر بچه رویا پرداز، دنیای فوتبال را به تعظیم خود در آورد. او بهترین بازیکن جهان شده بود و آخرین فردی بود که پیش از آغاز سلطنت دو قطبی مسی و رونالدو دستش به توپ طلا رسید.
همه چیز به سرعت میگذشت و همه منتظر آغاز فصل جدید کتاب عاشقانه میلان و کاکا بودند ولی ناگهان پسر برزیلی سر از مادرید در آورد و به بخشی از پروژه کهکشانی پرز تبدیل شد. احتمالا اگر کسی کاکا را نشناسد و این متن را بخواند، منتظر آن است که درباره درخشش او در رئال مادرید بگوییم ولی بگذارید دوران حضور او در مادرید را با یک جمله توصیف کنیم:
بعضی وقتا فکر میکنم همه احساساتی که لازمه را تجربه کرده ام و از اینجا به بعد دیگر احساس جدیدی نخواهم داشت. هر چی هست فقط یک نسخه ضعیف تر از احساساتیه که قبلا داشتم.
دیالوگ ماندگار از فیلم "او" که دقیقا وصف حال کاکا بود. انگار کاکا همه چیز را تجربه کرده بود و البته سریالی از اتفاقات هم دست به دست هم داده بودند تا دیگر جادوی کاکا را نبینیم. مصدومیتها، مربی و فشار رسانه ای کاکا را در مادرید له کردند و دیگر هرگز چوب جادویی مرد برزیلی کار نکرد. انگار همه چیز را تجربه کرده بود و دیگر انگیزه ای در او وجود نداشت.
حتی بازگشت به آغوش معشوقه خود، میلان هم باعث نشد ستاره برزیلی آن بازیکن سابق شود. در ادامه هم وی به اورلاندو سیتی و سائوپائولو رفت و در نهایت در 17 دسامبر 2017 در لیگ آمریکا کفش هایش را آویخت.
داستان درخشش کاکا هرچند کوتاه بود ولی آن خاطرات کوتاه آنقدر شیرین و زیبا بودند که عده ای را تا ابد عاشق فوتبال کردند. امروز، 22 آوریل، سالگرد تولد کاکایی است که 39 ساله میشود. باورتان میشود، 39 سال! شاید از دنیای فوتبال خداحافظی کرده باشد اما مگر میشود پسر مسیح که با یک توپ غیرممکنها را ممکن میکرد به باد فراموشی سپرد؟