مکس پین ۳ (به انگلیسی: Max Payne 3)، یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی سوم شخص از مجموعه بازیهای مکس پین که توسط استودیوهای راکاستار ساخته و توسط شرکت راکاستار گیمز در مارس ۲۰۱۲ برای کنسولهای پلیاستیشن ۳،[۳] ایکسباکس ۳۶۰ و در ژوئن همان سال برای مایکروسافت ویندوز منتشر شدهاست. این اولین بازی از مجموعه مکس پین میباشد که توسط شرکت رمدی انترتینمنت ساخته نشده و همچنین توسط خالق این بازی یعنی سم لیک نیز نوشته نشدهاست. سرپرستی نویسندگان بازی بر عهدهٔ دن هوسر بودهاست؛ کسی که اکثر نسخههای مجموعه اتومبیلدزدی بزرگ را نوشتهاست.با اینکه اکثر طرفدارای مکس پین معتقد بودن که بازی از ریشه ها فاصله گرفته و ناامید شده بودن،ولی بازم راکستار اثر به یاد موندنی خلق کرده بود.
مقایسه فیس 3نسخه اخیر مکس پین
چند سال پس از کشتن ولادیمیر لم، مکس پین خود را از اداره پلیس نیویورک بازنشست کرد و به هوبوکن نیوجرسی مهاجرت کرد و در این مدت میزان مصرف الکل و مواد مخدرش را هم افزایش داد. همه چیز از جایی شروع شد که مکس در یک کافه تریا در یک درگیری با پسر آنتونی دی مارکو رئیس یک گروه مافیایی محلی با رائول پاسوس برزیلی آشنا شد. رائول از مکس درخواست کرد تا برای انجام یک مأموریت شخصی و حفاظتی با او به آمریکای جنوبی سفر کند، چون با شرایط ایجاد شده ماندن در نیوجرسی برای هر دوی آنها نا امن است؛ ولی مکس از این درخواست سرباز میزد ولی کشته شدن فرزند دی مارکو توسط مکس تنها چیزی بود که باعث شد مکس همراه با پاسوس به برزیل برود
تونی دی مارکو،فرزند آنتونی دی مارکو در حال جروبحث با مکس پین
مکس پین و رائول پاسوس
پس از مهاجرت به برزیل مکس و پاسوس برای حفاظت از خانواده برانکو که ساکن سائوپائولو بودند در قالب محافظ برای این خانواده مافیایی انجام مأموریت میکنند. سه برادری که متشکل از رودریگو (بیزینسمن) ویکتور (سیاستمدار) و مارسلو (عیاش و برگزارکننده پارتی) در یکی از پارتیها که در پنت هاوس رودریگو جریان داشت رودریگو و همسرش فابیانا توسط یک گروه گنگستر که معروف به کوماندو سومبرا هستند ربوده میشوند. اما مکس هر دوی آنها را نجات میدهد. یک بار دیگر فابینا و خواهرش جیوانا که عاشق رائول پاسوس است همراه با مارسلو در یک نایت کلاب توسط همان گروه گنگستری مورد هدف قرار میگیرند و این عملیات آدمربایی با به دام افتادن فابیانا همراه میشود؛ بنابراین چارهای جز پرداخت غنیمت برای آزادسازی آنان برای خانواده رودریگو باقی نمیماند، از طرفی جیوانا و رائول عاشق هم بودند و جیوانا از پاسوس انتظار داشت تا خواهرش را آزاد کند بنابراین مکس و پاسوس همراه با پول به قرارگاه که یک استادیوم فوتبال میباشد میروند؛ ولی این معامله توسط گروه یاغی شبه نظامی جناح راستی مشهور به کراچا پره تو مورد کمین قرار میگیرد و در لحظه تحویل دادن پول توسط آنان دزده میشوند.
ماکس و پاسوس تصمیم میگیرند به پایگاه کوماندو سومبرا حمله و گروگانها رو نجات داده و فرار کنند. اما در نهایت علیرغم نجات جیوانا و مارسلو گنگسترها همراه با فابینا فرار میکنند. جلسه ویژهای با حضور مکس پین٫ رائول پاسوس٫ رودیرگو و ویکتور برانکو و آرماندو بیکر که فرمانده واحد پلیس ویژه (در زبان پرتغالی: یونیداده فورچاس اسپسیاز: UFE) برزیل است برگزار میشود شبه نظامیان کراچا پره تو از دیوار امنیتی شرکت رودریگو عبور کرده و موفق به دخول میشوند و رودریگو را به قتل میرسانند. در بین درگیری شرکت به آتش کشیده میشود ولی مکس موفق به فرار از مهلکه میشود. مکس در راه خروج به یک شبه نظامی کراچای جانباز70درصدی برمیخورد و برای فهمیدن یه سری اطلاعات،اورا با خودش میبرد
برای چه رودریگو برانکو رو کشتید؟
ما فقط برای کشتن تو اومده بودیم
دیالگو بین مکس پین و شبه نظامی کراچا
|
|
مکس متوجه میشود که فابیانا در محله فاوه لا سائوپائولو نگهداری میشود و هدف اصلی گروه خود مکس پین است؛ و دلیل اصلی تمام حملهها به خانواده برانکو اوست.
بار دیگر ناراحتی و غم تمام وجود مکس را فرا میگیرد و خود را به خاطر تمام مشکلاتی که برای خانواده برانکو ایجاد شده سرزنش میکند. او بانی تمام مشکلات ایجاد شدهاست. بار دیگر مصرف زیاد الکل و داروهای مسکن ضد درد ذهن و بینایی او را تحت تأثیر قرار میدهد. مکس پین تنها کاری که باید انجام میداد جبران مشکلاتی بود که باعث آنها شده بود. مکس موهایش رو ته میتراشد و از خوردن زیاد مشروبات الکلی خودداری میکند و خود را برای یک تلاش دیگر برای نجات فابیانا آماده میکند.
مکس راهی فاولا میشود و در گذرش به یک پسری برمیخورد و ازش میخواهد که او را پیش فابیانا ببرد او هم مکس را به مکانی که کلی دختر در حال رقصیدن بودن برد و وسط کار یاغی های فاولا او را میگیرند و تمامی وسایل مکس را مال خود میکنند و به دره ای پرت میکنند
طوری که من انسان هارو میبینم دو نوع هستند
اولی کسانی هستند که زندگی خود را صرف ساختن آینده خود میکنند
دوم کسانی هستند که زندگی خود را صرف بازسازی گذشته شان میکنند
منم بین این دو مدت زیادیه گیر کردم
اما زمان میگذره و هیچ اتفاقی نمیوفته
دیالوگ مکس موقع پیدا کردن فابیانا
|
|
مکس در بین راه به یک کاباره میرود و در آنجا با شخصی به اسم ویلسون دا سیلوا آشنا میشود.ویلسون داسیلوا که یک مأمور کمیسر محلی است و به عنوان کارآگاه فعالیت میکند اسراری را برای مکس در مورد رودریگو برانکو فاش میکند. اسراری که حاکی از ارتباط مخفیانه رودریگو با شبه نظامیان یاغی کراچا پره تو است. طبق مدارک رودریگو آنان را اجیر کرده تا روستاهای زمینها اطراف سائوپائولو را پاک سازی کنند. تا به شکل زمینهایی در بیایند که رودریگو بتواند برای ساخت و ساز در آنها اقدام به کسب مجوز کند. داسیلوا به مکس توضیح میدهد که معتقد است UFE و ویکتور برانکو کاملاً با مخمصهای که مکس در آن افتاده در ارتباط هستند.
مکس در منطقه فاولای سائوپائولو به جستجوی مارسلو و فابینا و جیوانا میپردازد و موفق به یافتن آنها میشود ولی با صحنه دلخراش کشته شدن فابینا توسط سرانو سردسته گروه کوماندو سومبرا مواجه میشود قبل از اینکه مکس بتواند کاری را صورت دهد سرانو پس از تمام کردن کار فابیانا، مارسلو و جیوانا را برداشته و پا به فرار میگذارد. در این بین مکس متوجه میشود که مبلغ غنیمتی که برای آزادسازی گروگانها که در استادیوم فوتبال توسط شبه نظامیان کراچا از گروه سومبرا دزدیده شده بود طی یک معامله بین گنگسترهای کوماندو سومبرا و شبه نظامیان در ازای تحویل گروگانها به شبه نظامیان مبادله شد.
حالا مکس میداند که جیوانا و مارسلو در دست شبه نظامیان کراچا پره تو است و مأموریت نگهداری آنها به شخصی به نام میلو رگو سپرده شده که با قصاوت تمام مارسلو را در آتش میسوزاند و به صورت فجیعی به قتل میرساند تا یک سناریو فرمالیتو برای توجیه حمله کراچا باشد چراکه مارسلو برادر کوچک ویکتور سیاستمدار است که جزو سران شبه نظامیان است و با بیکر هم دست است. مکس میلو رگو را پیدا میکند و او را از بین میبرد و جیوانا را نجات میدهد رائول پاسوس به موقع با هلیکوپتر سر میرسد و همراه با جیوانا پرواز میکند ولی مکس از همراهی با آنان بازمیماند که البته توسط داسیلوا نجات داده میشود.
مکس دوباره به گذشته برمیگردد این بار او در قبرستان و در قبر زنش و دخترش است و دسته گلی برایشان آورده در همان موقع آدمای دی مارکو سر و کله شان پیدا میشود مکس و پاسوس با آنها درگیر میشوند ولی آخرش شکست میخورند و دی مارکو آنها را مجبور به کندن قبرشان میکند و در آن موقع قلب آنتونی دی مارکو میگیرد و اورا به بیمارستان میبرند و مکس و پاسوس نگهیان هارو گول زده و به کلیسایی در نزدیکی قبرستان میروند و پاسوس به دوستش زنگ میزند تا بتواند از این مخمصه رهایی یابد
نجوای مکس با همسر مقتوله اش
فلش بک به گذشته:
مکس و پاسوس در پاناما کانال در یک پارتی که در کرجی تفرجی برگزار میشود در حال محافظت از مارسلو هستند که توسط دزدان دریایی موسوم به پارتیزان مورد حمله قرار گرفتهاست؛ و در واقع هدف آنان دسترسی به محتویات جعبهای است که احتمالاً حاوی محتویات مهمی است که پارتیزانها برای به دست آوردن آن به کرجی تفریحی مارسلو حمله کردهاند. مکس نمیداند که این جعبه حاوی چه چیز مهمی است اما تنها چیزی که متوجه شد این بود که دیگر جعبه در کرجی نیست. پس از درگیری مکس متوجه میشود پاسوس همراه مارسلو توسط یک قایق همراه با محتویاتی که پارتیزانها به دنبال آن بودند در حال دور شدن میباشند. در این لحظه مکس متوجه شد که او و رائول پاسوس به عنوان سپر بلای برانکوها استخدام شدند و در واقع برانکوها دست در عملیات قاچاقی دارند که به صورت مافیایی مدیریت میشود.
داسیلوا مکس پین را از وجود یک هتل که کراچا پره تو و کوماندو سومبرا در حال ورود به آن رویت شده بودند آگاه کرد. مکس پس از بررسی هتل متوجه شد که در واقع اینجا پایگاه اصلی اعضای مافیای قاچاقچی و افسران فاسد UFE است که با همدستی آنها ترتیب انتقال محمولهها برای سوءاستفاده قاچاقچیان داده و راه برای آنها هموار میشود. مکس متوجه میشود که سرانو یکی از قربانیان این دسیسه است که فقط جنبه سوپاپ اطمینان برای گروه مافیایی دارد و بزودی هم توسط ارگان خلافکار حذف خواهد گردید. مکس تصمیم میگیرد که ساختمان را منفجر و نابود کند و پاسوس هم قبل از اینکه آلوارو نوس سردسته کراچا پره تو به سمت مکس شلیک کند ترتیب کشتن نوس را بدهد. مکس متوجه محموله موجود در کشتی میشود. همینطور متوجه میشود که پاسوس از نقشهاش بیخبر است. البته مکس پاسوس را به خاطر این مسئله سرزنش نکرد و او را بخشید چرا که پاسوس کسی بود که به کمکش توانست از مخمصهای که در آن گرفتار شده بود بگریزد و به برزیل بیاید.
داسیلوا با داشتن مدارک کافی به این نتیجه میرسد که پشت همه مسائل بیکر و ویکتور هستند؛ بنابراین از مکس خواست تا جریان را طوری پیش ببرد که راه را برای به دام انداختنشان به صورت قانونی هموار کند. مکس با با نبرد وارد ساختمان UFE میشود تا از مجرم بودن گروه زیر دست بیکر و مزدور بودنشان برای شرکت رودریگو پرده بردارد… پس از مواجهه با ویکتور او به مکس توضیح میدهد که از برادرش پول بیشتری را برای تحقق مبارزات سیاسی اش طلب کرده و همینطور او بود که از کراچا پره تو خواسته بود که در استادیوم کمین کنند تا پول را از چنگ مکس و پاسوس در بیاورند تا به اهدافش که با نیت مبارزه بود برسد. پس از درگیری ویکتور و بیکر پا به فرار میگذارند ولی مکس آنها را تعقیب میکند و در درگیری بیکر به شدت در آتش میسوزد و مرگ تلخی تجربه میکند. در همین حین ویکتور سوار بر هواپیمای جت در حال گریز میباشد که با کمک داسیلوا مکس موفق به متوقف کردنش میشود. داسیلوا در حالیکه افتادن تحقیر آمیز ویکتور را دید مکس را متقاعد میکند که ویکتور میتواند به زندگی فرومایه و پست خود ادامه دهد بنابراین از کشتنش صرف نظر میکنند.
مرگ دردناک افسر بکر توسط مکس پین
هفته بعد:
مکس در یک ساحل آرام در باهیا در حال تماشای خبر میباشد… طبق اخبار UFE به دلیل دست داشتن در کارهای غیرقانونی و قاچاق و چند جرم دیگر به صورت نامحدود منحل شده و ویکتور در پی این رسواییها دست به خود کشی زده… مکس حالا از تعطیلاتی که در باهیای مکزیکو میگذراند لذت میبرد و آماده ادامه زندگی آرامی میشود که در پیش رویش است.
خب دوستان اینم از مقاله نسخه سوم امیدوارم خوشتون بیاد و بزودی از سه گانه مافیا هم مقاله مینویسم