طرفداری- فابیو کاپلو در مصاحبهای خواندنی، از برنامههای خود برای تیم ملی انگلیس در جام جهانی 2010، مشکلاتش برای انتخاب ترکیب تیم و گل نادیده گرفته شده معروف فرانک لمپارد صحبت کرده است.
گاردین گزارش میدهد: پای حرفهای مردی مینشینیم که 56 سال در دنیای فوتبال فعالیت کرد، به یک قهرمانی اروپایی، چهار قهرمانی در لیگ به عنوان بازیکن و نه قهرمانی در لیگ به عنوان یک سرمربی دست یافت و با سه کشور مختلف در جام جهانی شرکت کرد. یکی از آن کشورها انگلیس بود و با وجود گذشت 10 سال، هنوز هم هضم کردن مورد پذیرش قرار نگرفتن «گل روح» لمپارد برای او سخت است.
همه آن صحنه را دیدند. ضمنا وقتی توپ به دیرک افقی برخورد میکند، به زمین خشک برخورد میکند و تا آن حد بالا میرود، فقط میتواند به سمت دروازه حرکت کند؛ این یک مسئله مرتبط با فیزیک است.
اما آن گل قبول نشد تا انگلیس در مرحله یک هشتم نهایی به دست آلمان حذف شود.
در ماه فوریه یک کنفرانس در سالت لیک سیتی تدارک دیده شده بود: یک ساعت صرف صحبت کردن در مورد توپ و 45 دقیقه صرف حرف زدن درباره داوری شد. آنها میگفتند همه چیز به بهترین نحو مهیا شده است. من به رییس کمیته داوران گفتم: «چرا پشت دروازه از داور پنجم استفاده نکنیم؟» او گفت: «نه، ما تصمیممان را گرفتهایم...» گفته بودم چنین چیزی پیش میآید. ما دو سال تلاش کردیم و به خاطر اشتباه فردی دیگر، باید به خانه بر میگشتیم. فقط به خاطر این که کسی را پشت دروازه قرار ندادند. من در ماه فوریه نسبت به این مسئله هشدار داده بودم.
دون فابیو ادامه میدهد:
رونی مشکل داشت و حالش خوب نبود. بکام مصدوم شد، فردیناند هم مصدوم شد. بازیکنان مهم و کاریزماتیکی بودند که به آنها و قدرت رهبریشان نیاز داشتیم.
گذشته از اشتباه داوری، خیلیها در مورد دلیل ناکامی در آن مقطع، از خطای سیستمی میگویند. یک سوال ساده در این رابطه: چرا در طول 10 سال، انگلیس هرگز به تصمیم مناسبی در مورد فرانک لمپارد و استیون جرارد نرسید؟
چون آنها در پست مشابهی بازی میکردند. چرا یکی از آنها را کنار نگذاشتیم؟ به خاطر این که سایر بازیکنان بهتر نبودند (میخندد). در مورد جرارد باید بگویم که از او در سمت چپ خط میانی استفاده نکردم؛ در واقع فقط هنگام دفاع کردن باید در آنجا قرار میگرفت و زمانی که توپ را در اختیار داشتیم، آزاد بود. قبل از شروع تورنمنت، مسابقات دوستانهای داشتیم و من میتوانستم احساس کنم چیزی کم داریم. بعدا مردم گفتند فاصله زیادی داشتیم، بازیکنان روال کاری ما را دوست نداشتند، مسابقات خیلی طولانی و سخت بود و این حرفها. این حرفها مزخرف و احمقانه است. روند آماده سازی تیم بی نقص بود. ببینید، من در عمرم در یک جام جهانی بازی کردم. عادت داشتم منتظر اعلام ترکیب تیم بمانم. این طور نبود که قبل از حضور در آرژانتین در سال 78، در کل مسابقات انتخابی بازی کرده باشم. آیا حضور در جام جهانی از خود گذشتگی است؟ بیست روز از خود گذشتگی است؟ آنهایی که برای تیم زحمت میکشند و ساعت پنج صبح از خواب بیدار میشوند چه، آنها فداکاری میکنند؟ بله، این فداکاری است. بازی کردن که فداکاری نیست. مردم میگفتند بازیکنان به این شرایط عادت ندارند. خب بازیکن برای بازی کردن در تیم است. چهار سال بعد در ریو هم انگلیس زود حذف شد.
او این طور ادامه میدهد:
پیراهن انگلیس بار مسئولیتی بالایی دارد. مدت زمان زیادی از آخرین قهرمانی این کشور گذشته است. سال 66 (قهرمانی انگلیس در جام جهانی) مشکلساز شده است چون با شروع هر جام جهانی یا یورو، فکر میکنند دوباره میتوانند آن افتخار را تکرار کنند. همیشه همین طور است. بازی کردن با آزادی عمل و بدون آن فشار اهمیت دارد. خیلی از جوانب به روانشناسی مربوط است ولی به عقیده من مشکل انگلیس این است که بازیکنان با خستگی راهی تورنمنتها میشوند. در ماههای سپتامبر، اکتبر و نوامبر ما هیچ مشکلی برای بازی کردن با بهترین تیمهای دنیا نداشتیم. مشکلات در مارس، آوریل و ژوئن پیش میآمدند. به نظرم این به فیزیکی بودن رقابتها بر میگردد. بازیکنان در سطح باشگاهی بازیهای زیادی انجام میدهند و فرهنگ رایج هم بر این اساس است که: بجنگ، بجنگ، بجنگ، حتی اگر چهار گل عقب هستی، دست از تلاش بر ندار. من این روحیه را دوست داشتم.
به گفته کاپلو این رویکرد، مضراتی هم دارد.
تیم من کمی سن بالا بود. ما بازیکنان جوان زیادی نداشتیم و تیم خسته بود. حالا آنها بازیکنان جوان خوبی دارند. هری کین و رحیم استرلینگ از ارکان مهم تیم هستند. کیفیت، سرعت، همه چیز دارند. اگر الان شکی وجود داشته باشد، در مورد مرکز خط دفاعی است ولی الان انگلیس بازیکنان جوانتر و سر حالتری دارد. همچنین به اعتماد به نفس نیاز است و حالا انگلیس از آن برخوردار است. ضمنا حالا یک دروازهبان هم دارند... من نداشتم. همیشه در عرصه ملی روی دروازهبانها بد شانس بودم. دروازهبان خیلی خیلی مهم است؛ دقیقا به اندازه مهاجم مرکزی. هر کسی که دنبال قهرمانی است، باید دروازهبان خوبی داشته باشد.
این مربی به درستی کار خودش ایمان دارد.
مردم گفتند بازیکنان متوجه انگلیسی حرف زدن من نمیشدند ولی کار ما فوتبال است؛ 20 کلمه هم برای انتقال منظور کافی است. هیچ مشکلی از لحاظ برقراری ارتباط نداشتیم. در روسیه و چین چرا ولی در انگلیس مشکلی نداشتم.
یک اشتباه مضحک از راب گرین مقابل امریکا کافی بود تا کاپلو سراغ جیمز فاجعه برود؛ بله، این همان اصطلاحی است که او برای اشاره به دیوید جیمز استفاده میکند.
نمیتوان حرفی زد. هر کسی اشتباه میکند. او (گرین) هم یک اشتباه کرد و بنابراین او را عوض کردم. جیمز فاجعه را به کار گرفتم. گرین و (جو) هارت جوان را داشتم. از بازیکنان سوال کردم: هارت یا فاجعه؟ گفتند فاجعه و به خاطر اعتماد آنها، او را در دروازه قرار دادم. جان تری و مدافعان تیم به جیمز بیشتر اعتماد داشتند. هارت قبلا فقط یکبار برای تیم بازی کرده بود.
کاپلو از پذیرش حقیقت فرار نمیکند و با گرین در مورد این که سه-چهارم اعضای تیم در سال 2010 اضافه وزن داشتند، موافق است.
با همان وضعیت به اردوی تیم آمدند. آنها بازیکنانی حرفهای بودند. مشکل اینجاست که در انتهای فصل به ما ملحق میشدند. میگفتند به خوردن فلان چیز عادت داریم، عادت داریم فلان کار را انجام بدهیم. تغییر دادن این وضعیت به ویژه اگر در میان بازیکنان رهبرانی نداشته باشید که آنها را هدایت کنند، دشوار است.
او صحبتهایش را این گونه به پایان میرساند:
آلمان تیم جوانی داشت؛ بسیار جوان. تیم جوانی که از 2-0 به 2-2 میرسد، یک مشکل روحی-روانی دارد. این وضعیت انگیزه بسیار زیادی به ما بخشید. ولی فقط به خاطر آن (گل لمپارد) نبود و من نمیتوانم این را از یاد ببرم. دوست داشتم نیمه دوم طور متفاوتی پیش برود. ما به تیر دروازه زدیم، فرصتهایی داشتیم و آنها در ادامه گلهای سوم و بعدا چهارم را زدند. میتوانستم ببینم در حال رشد کردن و بهتر شدن هستیم تا این که...
کاپلو حرفهایش را قطع میکند، دستهایش را به هم میزند و گفتگو به پایان میرسد.