مطلب ارسالی کاربران
غریبه _ سیاوش قمیشی
مسافر شهر غمی
غریبی مثل خودمی
تو صورتت پر از غمه
غصه داری یه عالمه
دوست داری درد و دل كنی
دلت گرفته از همه
غریبه توی غربت
نگی چی شد محبت
بگی میگن دیوونه است
حرفاش چه بچه گونه است
تقصیر آدما نیست
این همه درد دوا نیست
آب و نون و نفس
كجا اومدی تو قفس
تو هم مثل همه ما ها
سر دو راهی موندی و
دل رو به دریاها زدی
گفتی غریبی بهتره
واسه همه در به درا
این دیگه راه آخره
تو شك و توی تردید
چشمات كجا رو می دید