ترجمه از persia
Round like a circle in a spiral
Like a wheel within a wheel
Never ending on beginning
On an ever-spinning reel
Like a snowball down a mountain
Or a carnival balloon
Like a carousel that's turning
Running rings around the moon
.
دوار به سانِ گردشِ حلقه ای دُورادُورِ یک مارپیچ
چونان چرخی در حصار چرخۀ دوران
بدون هیچ گونه آغاز و پایان
به روی یک دوکِ نخ ریسیِ همیشه و پیوسته گَردان
به سانِ یک گلولۀ برفی به سوی پایینِ یک کوه
یا یک جشنواره و کارناوال از بادکنک ها و بالون ها (دُورانی گُذرا از عشرت و طرب که مانند بادکنک و بالون توخالی و فانی ست)
همچون یک چرخ و فلک که پیوسته پیرامون ماه را می پیماید (چرخ گردان و روزهایی که می گذردند)
.
Like a clock whose hands
Are sweeping
Past the minutes on its face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
.
به سانِ ساعتی که عقربه های آن
گذارِ دقایق را از چهر اش می زُدایند (زمانی که روی صفحۀ ساعت سپری می شود)
و عالم گیتی که همانند یک سیب
ساکت و آرام در عالم کیهان می چرخد (زمان که می گذرد و زندگی ادامه دارد)
همچون حلقه هایی که
در آسیاب های بادی ذهن، یاد و ضمیر خود می یابی (فکر و ذهن انسان نیز همانند گذر زمان و چرخ روزگار در جریان است و گهگاه در این سَیّالیَّت و رَوان بودن خاطراتی را به یاد می آوریم)
.
Like a tunnel that you follow
To a tunnel of its own
Down a hollow to a cavern
Where the sun has never shone
Like a door that keeps revolving
In a half-forgotten dream
Like a ripples from a pebble
Someone tosses in a stream
.
به سانِ نَقبی که دنبال-روی امتداد آن می شوی
نقبی که خود در نقب-راهِ دیگری ست
در ژرفای میان-تهیِ یک مَغاک (غار یا گودال)
که هرگز نور خورشید را به خود ندیده است!
همانند پاشنۀ دری که
در یک رؤیای نیمه-از-یاد-رفته می چرخد
همچون آب-چین ها و ریزموج هایی که
از بابت پرتاب یک سنگ ریزه اندر مَسیلِ یک نَهر متولد می شوند
.
Like a clock whose hands
Are sweeping
Past the minutes on its face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
.
به سانِ ساعتی که عقربه های آن
گذارِ دقایق را از چهره اش می زُدایند
و عالم گیتی که همانند یک سیب
ساکت و آرام در عالم کیهان می چرخد
همچون حلقه هایی که
در آسیاب های بادیِ ذهن، یاد و ضمیر خود می یابی
.
Keys that jingle in your pocket
Words that jangle in your head
Why did summer go so quickly?
Was it something that I said?
Lovers walk along a shore
And leave
Their footprints in the sand
Was the sound
Of distant drumming
Just the fingers of your hand?
.
صدای جرینگ جرینگِ کلیدهایی که در جیب تو طنین انداز می شود
قَرینِ قیل و قالِ واژگان که در درونِ سر تو ست
چرا تابستان این قدر زود و سریع سپری شد؟ (استعاره ای از ورود به خزانِ زندگی)
آیا این همان بود که من گفتم؟
عُشّاق در کرانه های دریا با هم قدم می زنند
و رد پاهایشان را بر روی شن و ماسه باقی می گذارند
آیا آوازِ طبل و دُهُل در دوردست
حاصل ضرب-آهنگِ انگشتان دست تو بود؟
.
Pictures hanging in a hallway
And the fragment of a song
Half-remembered names and faces
But to whom do they belong?
When you knew that it was over
Were you suddenly aware
That the autumn leaves
Were turning
To the color of her hair?
.
تصاویر و تمثال هایی در سَرسَرا معلق و آویزان شده اند
یا قطعه ای از یک خنیای متلاشی شده
نام ها و رخسارهایی که بصورت نصفه و نیمه به یاد و خاطره (ی ما) می آیند
به طور محض به چه کسانی تعلق دارند؟
آن هنگام که دریافتی همه چیز تمام شده است
ناگاه غافلگیر شدی، به خود آمدی و ملتفت شدی
که آیا فرو ریختن برگ های خزان
عطف به تغییر رنگ موهای او بودند؟
.
Round Like a circle in a spiral
Like a wheel within a wheel
Never ending or beginning
On an ever-spinning reel
As the images unwind
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
.
دَوار به سانِ گردشِ حلقه ای دُورادُورِ یک مارپیچ
چونان چرخی در حصار چرخۀ دوران
بدون هیچ گونه آغاز و پایان
به روی یک دوکِ نخ ریسیِ همیشه و پیوسته گَردان
همان سان که تصاویر پس از لف، نَشر می شوند و پس از پیچش، گسترش ...
همچون حلقه هایی که
در آسیاب های بادی ذهن، یاد و ضمیر خود می یابی