مرحوم حاج کیانوشپارسال رفتیم سمت غرب(برای مسافرت) که تصادف کردیم شدید داداشم از دره افتاد پایین که نسبتا عمیق بود.
هممون وقتی به خودمون اومدیم و اون صحنه رو دیدیم تقریبا مطمئن بودیم داداشم مرده. اما وقتی پایین رفتیم دیدیم پاشده و راه میره.
تا قبله این اتفاق داداشم تقریبا همه خلاف ها رو مرتکب شده بود اما از اون وقت انسان خوبی شده.
بعد از اون چن بار ازش پرسیدیم چی شد ولی جواب نمیداد.
یه شب رفتم تو اتاقش و خیلی بهش گیر دادام که چی شده بازم از جاب طفره میرفت. وقتی اصرار منو دید زد زیره گریه(خیلی تعجب کردم چون تا حالا ندیده بودم گریه کنه)
و گفت وقتی از دره افتادم دو نفر سیاه پوش من رو گرفتن و نصیحت هم کردن بعد غیب شدن.
من اول باور نکردم ولی الان تقریبا مطمئنم که درست گفته چون هنوز انسان خوبی هست