والتر وایت تولید کننده خالص ترین مواد مخدر در آمریکای جنوبی است
والتر به اجبار در مدت زمان کوتاهی با یک فرد دیگه که او نیز شیمی دان است کار میکند و در این مدت همکار او روش و تکنیک درست کردن خالص ترین متامفتامین را از والتر یاد میگیرد
بعد از کشته شدن همکار والتر، پلیس ها یادداشت های او که در آن طرز تولید شیشه خالص را که از والتر وایت کپی کرده بود را میبینند و فکر میکنند شیشه خالصی که در بازار پخش شده است توسط این فرد تولید شده بود و او را نابغه میخوانند.
هنک (باجناق والتر) که در اداره مواد مخدر است قضیه را برای والتر میگوید و یادداشت ها را نشانش میدهد
والتر وایت در حالی که در کنار هنک و خانواده خود نشسته است درحالی که الکل می نوشد میگوید که فکر نمیکند این دستور العمل برای خود آن شخص باشد چون در آن نه استنتاجی وجود دارد و نه استدلالی، و میگوید احتمالا فرد مورد نظر شما (خودش) که آن شیشه خالص و معروف را درست میکند هنوز آن بیرون باشد.
تحت این شرایط، کار عاقلانه این بود که والتر هیچ واکنشی نسبت به این قضیه نشان ندهد و از اینکه هنک به اشتباه فرد دیگری را جای او پیدا کرده خوشحال باشد
اما چیزی باعث شد که والتر نتواند جلوی خودش را بگیرد
انگار میخواست بگوید که من این شیشه خالص را درست کردم
من این کاری را که تابحال هیچ کس دیگری نتوانسته انجام بدهد انجام دادم، من!