مگه غیر اینه؟
زندگی شروع شد
از هرجا پوست انداختم
دوسم داشت همونقدر که دوسش داشتم
روزمو ساختم با دو تا بیت
خیابون قولنامه، لبخند قلّابه
واقعیت هولناکه داش
یکی دو ساله رُخ خوابه
خیاله بافتنیام
سر رشتهی افکار گم
به زور همین ترفنداس باک پر
حال خوش
راه گم میکنه خدا اگه هم سر به ما میزنه
بیخیال
یه فیلم خوب بذار یکم پاپ کرن
عمر کوتاهه لاکپشت
میدونم این واست یه جوکه
فهمیدم زندگی همینه
قد دل دریات اشکات تو کمینه
گاهی قرینه میشه روحت
با یه غریبه
ولی واس همه چی باس عرقِ دراد
حتی عشق
دارم عادت بهش
نه که هوای شمال شرجیه
بهش گفتم
حق نیس انقدر تاریک باشه
بهنام تا اینجاشم لاتی ساخته
شبم که میشه خورشید
ردی از خودش رو تن ماه میذاره
دلم آلیاژه با ما راه بیا دِ
آدم آهنی شدن اینجا عادّیه ها
جام تو پوست قبلیم خالیه ها
شدم عجب ماری
نیشم کاری خودم خاکی
کف محل افق دارم آتی ساز
تو هم جفت پاهاتو حس نمیکردی
اگه اندازه ما با ایران راه بیای
شدم اون پسر جهنمی
که واسم بهشت از برزخ دراومددنه
از این حرفا کلی دارم
جوری که بخونم امون ندم بهت
عاشق خدافظیای تو اوج
عاشق رقص شکاریام رو نوک
گاهی عاشق مرگ
چون نداره قد زندگی بُلف
هنوزم عاشق چیزای عجیبم مامان
زنده ام، زنده ام
همونقد که با آینه غریبم مامان
میلولیدم، میلولیدم
مثل یه مار، مثل یه مار، مثل یه مار
پوست مینداختم، پوست مینداختم
مثل یه مار، مثل یه مار، مثل یه مار