Farshid b33ی خاطره بگم
یبار داییم با شماره موبایلش زنگ میزنع خونه ما
خب ما شمارش رو حفظ نبودیم و سیو نبود توی تلفن
با مادرم کار داشت ولی مادرم خونه نبود
این آدم یکم تِم فان داره
زنگ میزنه بار اول من ور میدارم میگم بله میبینم هیچی جواب نمیده دوباره میگم الو طرف فوت میکنع :)
قطع میکنم تلفنو دوباره زنگ میخوره پدرم بیدار میشه از صدای تلفن میگ کیه میگم بابا مزاحم. فوت میکنه
میگ عه؟
ولش کن خودم جواب میدم
تلفنو ور میداره با عصبانیت میگ الو داییم هیچی نمیگه
دوباره میگ مریضی مرتیکه؟
تو میدونی من کیم؟ :) شمارتو میدم فلان جا ( حالا بماند) پدرتو دربیارن
طرف فوت میکنه ک پدرم قاطی میکنع میبندتش ب فوش. حالا فوشای بدی هم میداد 😂
پدرم حلا ک فش میده اون فقط یک سره پشت تلفن میخنده
همینجوری پدرم فش میده اون میخنده پدرم بیشتر عصبی میشع ک بعد چند مین یک دفعه خندشو قطع میکنع فقط میگ " من رضام"
اینو گفت دیدم پدرم قرمز کرد گفت عه آقا رضا تویی؟ 😂 احوال شما؟ :))
خانوم خوبه بچه ها چطورن کوچوله ما چطوره؟ ::))
مرد حسابی این کارا چیع میکنی.
پدرم از خجالت آب شده بود