طرفداری- از این پس قصد داریم در سری روزی روزگاری در لیگ قهرمانان اروپا، به قهرمانان و مسیری که آنها طی کرده اند بپردازیم.
توضیحات:
اول از همه باید این مسئله را بدانیم که لیگ قهرمانان در آن فصلها کمی متفاوت با زمان حال برگزار میشد. تیمها ابتدا مانند الان در هشت گروه قرار میگرفتند و سپس دو تیم اول به مرحله بعدی صعود میکردند. ولی تفاوت آن جاست که مرحله بعدی درواقع حذفی نیست و بازهم به صورت گروهی است. این بار 16 تیم صعود کننده در قالب 4 گروه به رقابت به یکدیگر میپردازند و بازهم تیمهای اول و دوم راهی مرحله حذفی میشوند.
پرده اول؛ قهرمان بوندسلیگا و همگروهی با قهرمان نروژ و پاری سن ژرمن
بایرن در گروه F رقابتها قرار گرفت. گروهی که نه آسان به شمار میرفت و نه آنچنان سخت بود. روزنبرگ آن روزها شرایط خوبی را پشت سر میگذاشت. سرمست از قهرمانی در لیگ نروژ و به رویاپردازی در ابعاد اروپایی فکر میکرد. بازی اول هم آنها حریف پاریسی را له کردند تا نشان دهند شاید بزرگترین رقیب مونیخیها برای صدرنشینی در گروه باشند. اتفاقات اما همیشه مثل سرزمین رویاها نیست. درواقع این مهرهها و تفکرات مربی هستند که شانس پیروزی در هر نبردی را در فوتبال میتوانند افرایش دهند. بایرنیها بازی اول خود را با پیروزی 3 بر 1 برابر ضعیف ترین تیم گروه یعنی هلسینگبورگس سوئد شروع کردند. شش روز بعد در ورزشگاه خانگی روزنبرگ هم با نتیجه مشابه شکست دادند تا 6 امتیازی شوند. پاریسیها در خانه درنهایت ترمز بایرن را کشیدند. یک پیروزی با ارزش یک بر صفر معادلات گروه را بیش از پیش پیچیده کرد. هرچند بایرن در بازی برگشت انتقام بازی رفت را گرفت و با دو گل پاریسیها را دوباره به رده سوم گروه فرستاد. در نهایت هم دو تساوی در دو بازی آخر برابر هلسینگبورگس و روزنبرگ، سند صعود بایرن مونیخ به عنوان تیم صدرنیشین به مرحله بعدی را امضاء کرد.
پرده دوم؛ صعود به عنوان صدرنشین بالاتر از آرسنال
4 سال از اولین و آخرین قهرمانی اوتمار هیتسفلد با زنبورها در اروپا گذشته و همچنین سومین سال حضورش در مونیخ را پشت سر میگذارد. همه حالا قهرمانی میخواهند. این بار در انتظار تیمی در قامت یک مدعی هستند. مرحله نخست به اتمام رسیده و بایرن گاهی لغزیده و گاهی هم مقتدرانه خودش را در دل هواداران جا داده است. بازی اول مرحله دوم در ورزشگاه خانگی و جلوی لیون آماده آن روزها باید برگزار میشد. بازی نزدیک دوتیم درنهایت با ضربه سر ینس یرمیس به نفع قرمزها به پایان رسید. به نظر میآمد گام اول به محکمی برداشته شده است. 15 روز بعد اما باواراییها باید در لندن به مصاف آرسنال ونگر میرفتند. آرسنال به طرز عجیبی در بازی نخست با نتیجه 4 بر 1 مغلوب اسپارتاک مسکو شده بود و برای پیروزی پا به میدان میگذاشت. بازی برای لندنیها طوفانی شروع شد و تا دقیقه 55، با دو گل از حریف پیش بودند ولی بایرن مونیخ یک دقیقه بعد گل اول را توسط مایکل تارنات به ثمر رساند و ده دقیقه بعد به کلی بازی را برگردانده و به تساوی کشاند. در ادامه فشار شاگردان ونگر بازهم کارساز نبود تا مونیخیها با یک امتیاز از لندن بازگردند. بازی آخر دور رفت هم در خانه با برتری یک گله و حداقلی شاگردان هیتسفلد همراه بود تا صدرنشینی را برای آنها به ارمغان بیاورد.
در نخستین بازی دور برگشت، 8 روز بعد از جدال اول برابر اسپارتاک مسکو، بایرنیها این بار با 3 گل در خانه حریف پیروز شدند. همه چیز به نظر خوب میرسد. کشتی روی آب هیتسفلد به نظر دریانوردان خود را پیدا کرده بود و در جستجوی گنج با ارزشی که مونیخیها سالها گم کرده بودند میگشت. در مسیر دریا و یافتن گنج اما باید مواظب طوفانهای در هم شکننده هم بود. اولین طوفان به نظر از راه رسیده بود. بایرن مونیخ در زمین لیون با سه گل زمین گیر شد. رسانههای آلمانی این بار از زنگ خطر حرف میزدند. نمایش عجیب و ضعیف قرمزها، حتی عملکرد خوب آنها را نیز زیر سوال برده بود. به نظر میآمد در بازی پایانی برابر آرسنال در خانه محکوم به پیروزی هستند. البر خیلی زود و در دقیقه دهم جواز صعود به مرحله حذفی به عنوان صدرنشین را برابر توپچیها امضاء کرد. فشار شاگردان ونگر در ادامه هم کارساز نبود تا بایرن با 13 امتیاز و به عنوان صدرنشین راهی مرحله حذفی شود.
پرده سوم؛ جذاب ترین بازی مرحله یک چهارم، بایرن مونیخ – منچستریونایتد
قهرمانی انگار برای آلمانیها قرار نبود به همین راحتیها به دست آید. سخت ترین حریف ممکن یعنی منچستریونایتد به بایرن مونیخ برخورد کرد. حس انتقام همیشه هم بد نیست. گاهی شما را قوی تر میکند و گاهی هم اجازه میدهد احساسات شما به جای مغز شما گیرنده تصمیمات باشند. فینال لیگ قهرمانان سال 1999 را به خاطر دارید؟ شاید شما فراموش کرده باشید ولی بایرنیها به خوبی میدانستند برای چه چیزی خواهند جنگید. فینالی که منچستریونایتد در دقایق پایانی دو گل زد و در نهایت با نتیجه دو بر یک قهرمان آن رقابتها شد. بازی رفت باید در اولدترافورد برگزار میشد. بازی نزدیک دنبال میشد و هرچقدر به دقایق پایانی نزدیک تر میشدیم، بیشتر بوی یک صفر-صفر تمام عیار به مشاممان میرسید. تصمیمات بزرگ در صدم ثانیه میتواند سرنوشت همه چیز را وارونه تعبیر کند. هیتسفلد پائولو سرجیو را در دقیقه 77 به بازی فرستاد و بازیکن برزیلی 9 دقیقه بعد در خانه شیاطین سرخ بازی را یک بر صفر به نفع مونیخیها کرد. در ادامه هم کان با چند سیو باعث شد تا قرمزها یک پیروزی با ارزش را به دست آورند. بازی برگشت هم خیلی طوفانی شروع شد. البر دقیقه 9 بازهم بایرن را پیش انداخت. در ادامه هم مهمت شول درحالی که پنج دقیقه تا پایان مسابقه مانده بود، تیر خلاص را بر پیکره شاگردان فرگوسن زد. فشار بی امان آنها در نیمه دوم هم فقط یک گل که توسط رایان گیگز به ثمر رسید را در پی داشت تا حذف قرمزها خیلی زودتر از آنچه فکر میکردند رخ دهد.
پرده چهارم؛ این بار قهرمان اسپانیا، راه آسانی وجود ندارد
هیتسفلد و تیمش حالا در قامت یک مدعی هستند. مدعی ای که هواداران و رسانههای آلمانی را امیدوار کرده اند. منچستریونایتدی که در انگلیس بالاتر از آرسنال صدرنشین بود را شکست دادند تا همه چیز شدنی تر به نظر برسد. تا اینجای تورنومنت آنها راه دشواری را سپری کرده اند ولی وقتی قرعه رئال مادرید به آنها افتاد، متوجه این موضوع شدند که حالا حتی کار سخت تری هم پیش رو دارند. سناریو تکراری بازهم رقم خورد. پیروزی یک بر صفر در سانتیاگو برنابئو با گل دقیقه 55 البر به دست آمد. بازی برگشت هرچند همه از یک بازگشت توسط غول اسپانیایی حرف میزدند اما درست مثل بازی برابر منچستریونایتد، بایرن مونیخ در همان دقایق ابتدایی با گل البر پیش افتاد. فیگو 13 دقیقه بعد امید را به اردوی سفیدها دوباره اضافه کرد درحالی که چیزی حدود 11 دقیقه تا پایان نیمه نخست مانده بود، ینس یرمیس تیر خلاص را به حریف زد. فشار نیمه دوم کهکشانیها هم نتیجه ای در پی نداشت. جو مونیخ فوق العاده بود. این بار واقعا همه چیز شدنی تر به نظر میرسد. جام پر زرق و برق لیگ قهرمانان اروپا در یک قدمی آنها قرار داشت.
پرده آخر؛ سلام دوباره به تاج و تخت اروپا پس از 25 سال
والنسیا مثل شگفتی ای عجیب به فینال آمده بود. آنها لیدزیونایتد را هم در مرحله نیمه نهایی با نتیجه سه بر صفر شکست دادند تا آنقدرها هم حریف آسانی به نظر نرسند. هرچند آنها در لالیگا آنچنان درخشان ظاهر نشده بودند ولی در اروپا ترسناک به نظر میرسیدند. همانند دو روح در یک بدن بودند. یک روح ضعیف در لالیگا و یک روح قدرتمند در لیگ قهرمانان اروپا که همین موضوع مثل هشداری برای تیم هیتسفلد میماند. ماندیتا خیلی زود اولین شوک را به قرمزها داد. گل دقیقه 3 در فینال که باعث شد باواراییها بیش از پیش از دست کم گرفتن حریف پرهیز کنند. وقتی به فینال میرسید، لغزیدن را باید فراموش کنید. فینال بازی ثانیهها است. اولین لغزش بایرنیها خیلی زود و در دقیقه 7 رخ داد. جایی که این بار مهمت شول پنالتی را از دست داد و یک سیو عالی از کانیزارس تمام معادلات را بهم ریخت. بایرن سر انجام در دقیقه 50 و با گلزنی اشتفان افنبرگ به بازی برگشت. بازی در طول 120 دقیقه به پنالتی رفت. همه استرس زیادی داشتند. حالا همه چیز به ذهنیت بازیکنان بر میگشت. سرجیو اولین پنالتی بایرن را خراب کرد تا ترس به اردوی قرمزها منتقل شود. آیا دومین لغزش یک رویا را از بین خواهد برد؟ همه پنالتیها تا پنالتی چهارم اسپانیاییها گل شد تا اینکه سر انجام زلاتکو زاهوویچ پنالتی خود را از دست داد. بایرن مونیخ اما انگار قصد بردن نداشت. پاتریک اندرسون درست بعد از زاهوویچ، پنالتی خود را از دست داد. ترس در چهره هواداران دیده میشد. ترسی به معنای خراب شدن تمام پلی که تا فینال به سختی ساخته بودند. آخرین سنگر به نظر اولیور کان بود. فردی که هنوز میشد خونسری و اعتماد به نفس را در چهره اش دید. انگار برای همچین موقعیتهایی به دنیا آمده بود. آمدو کاربونی در برابر چهره مصمم اولیور کان شانسی نداشت و بازهم بایرن در لبه پرتگاه گام برداشت اما به درون آن پرت نشد. دوئل پنالتی تا ضربه هفتم به طول انجامید تا در نهایت پلگرینو پنالتی خود را از دست داد. بله همه چیز واقعی بود. بایرن دوباره تاج و تخت اروپا را به آغوش میکشید. تیمی که سر مست از سومین قهرمانی متوالی خود در بوندسلیگا، این بار با هیتسفلد پادشاه اروپا شده بود. اگر بخواهیم از این قهرمانی بگوییم شاید گفتنیهای زیادی مانده باشد ولی فقط کافی است به مسیری که سربازان هیتسفلد طی کردند نگاهی بکنیم. آن وقت قطعا با لبخندی شیرین به تمجید از تیمی خواهیم پرداخت که بارها به زمین خورد ولی محکم تر بلند شد و حالا باید در اروپا تاج گذاری میکرد.