تیم فوتبال عراق را در دهههای اخیر گربه سیاه تیم ملی ایران میخوانند. اما این "گربه سیاه" چگونه توانسته در برخی از نبردهایی که همواره یوزهای ایرانی یک سر و گردن از آنها بالاتر بودند، پیروز خارج شود؟
برای رسیدن به این پرسش باید کمی شرایط اجتماعی و حتی سیاسی این کشور را بررسی کنیم و گریزی بزنیم به فرهنگی که فوتبالیستهای عراقی در آن متولد میشود.
این کشور پس از آنکه از تسلط عثمانیها در اوایل سده 1900 میلادی خارج شد، تا امروز سر زمین بیثباتی از نظر سیاسی و اجتماعی بوده است. عراقیها درست در زمانی که پادشاهی تحت نظارت بریتانیا را به دست حزب بعث در نیمههای سده 1950 میلادی شکست دادند و میخواستند رویی از آرامش را تجربه کنند، با خودکامگیهای سران حزب بعث مواجه شدند. حسن البکر آمد و چندی بعد صدام حسین در سالهای 1978 میلادی قدرت را در دست گرفت و بر عقبگرد بزرگ این کشور نفتی با آب و خاکهای حاصلخیز دامن زد. صدام حسین ایران و برخی کشورهای همسایه خود یعنی کویت را تهدیدی برای نظام سکولار حاکم بر این کشور میدانست و با کینهای که از سر مناقشات مرزی و سیاسی با حکومت پهلوی در حزب بعث عراق داشت، به ایران حمله کرد و باقی ماجراها...
از سوی دیگر، عراق دارای فرهنگی محفلی است. فوتبال در این کشور تا همین سالها و دهههای قبل فقط در باشگاههای شبانه بغداد و کافهها و قهوهخانههای این کشور پخش میشد و مردم این کشور برای تماشای ایونتهای مهم فوتبالی، نظیر جام جهانی، مسابقات تیم ملی این کشور در بازیهای آسیایی و حتی بازیهای لیگ قهرمانان اروپا، باید از هفتهها قبل صندلی خود را در کافهها و قهوهها در شهرهای مختلف این کشور به نوعی رزرو میکردند.
فوتبالیستها در این کشور به معنای کامل کلمه از دل زمینهای خاکی مردمی بیرون میآیند و در شرایط آنها سه مقطع مهم را در فوتبال خود تجربه کردهاند. سالهایی که تیم ملی عراق تحت حکومت صدام حسین در قامت یک سرباز به میدان میرفتند و رئیس فدراسیون فوتبال آنها، "عدی" پسر صدام حسین بود. مقطع دوم و درخشانتر برای تیم ملی عراق، سالهای پس از فروپاشی حکومت صدام حسین بود. سالهایی که این تیم فوتبال به مقام چهارم المپیک ۲۰۰۴ آتن رسید و آسیاییها آن تیم را نسل طلایی فوتبال عراق با ستارههایی مانند یونس محمود و علا عبدالزهرا میخوانند. در این مقطع فوتبال برای عراقیها ماجراجویی برای خروج از هویتی بود که صدام به آنها تحمیل کرده بود. اما مقطع سوم شرایطی است که امروز عراقیها تجربه میکنند. کشوری با ذخایر نفتی غنی که ردپای فساد در این کشور آنها را معترض به شرایط موجود کرده و فوتبالیستهای این کشور، فوتبال را دریچهای برای ارتقای طبقه اجتماعی خود میدانند؛ با نگاهی به دلارهای نفتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس.
اما یک اتهام درباره تیم ملی فوتبال عراق همواره در میان آسیاییها خصوصا در دو دهه اخیر مطرح بوده. خیلیها فوتبال بازیکنان این تیم را فوتبالی چرک میدانند. تایید و رد این اتهام سوژه اصلی این نوشتار نیست. اینکه چرا این فوتبال که عصارهای است از زمینهای خاکی بغداد، بصره، نجف و... را چرک میخوانند مساله است.
در واقع عراقیها به واسطه همان فرهنگ محفلی خود، فوتبال را یک حیثیت میدانند. حیثیتی ریخته شود و کام پایگاههای اجتماعیشان را در کافههای بغداد و بصره را تلخ کند. همین میشود که یونس محمود ستاره فوتبال این کشور خیلی زود، کری بازی ۲۳ آبان را از هفتههای قبل در صفحه اجتماعی خود خواند.
دلایل اتهام وارد به فوتبال چرک این بازیکنان چند فرضیه همواره مطرح است. عراقیها در محوطه جریمه هر تیم توان بالایی در پنالتی گرفتن از داورها دارند. این مساله در بازی عراق و هنگکنگ در همین ماههای پیش نمود داشت و آنها توانستند دو پنالتی از داور مسابقه دشت کنند. آنها در نیمه زمین همواره تیمی جنگجو هستند و با دایوها، حرکات بدن، لجاجت در دریافت توپ و خطاهای خشن، حسابی بازیکنان هر تیمی را کلافه میکنند. نمونه روشن این حرکات را پیش از این در بازیهای کرار جاسم بازیکن سابق تیم استقلال تهران و تراکتور سازی تبریز دید. علاوه بر این، جنگ روانی را عراقیها به واسطه همان فرهنگ تماشای محفلی فوتبال و رشد در زمینهای خاکی به خوبی یاد گرفته اند.
رمز پیروزی در ورزشگاه امان، در مسابقه مهم تیم ملی ایران و عراق که فردا پنجشنبه 23 آبان ماه برگزار میشود، فوتبال بیامان، توجه به نبردهای برابر، هوشیاری مدافعان تیم ملی ایران و فوتبال با حوصله بالاست. یوزهای ایرانی نباید فرصتی به بازیکنان تیم عراق برای شگردهای سنتی خود بدهند. خصوصا اینکه عراق تیمی زهردار از کنارههای زمین است و بازیکنان تیم ملی ایران میتوانند با پرس از جلو و خلاقیت مهاجمان خود در کارهای ترکیبی دفاع عراق را به زحمت بیاندازد.
تیم فوتبال عراق، اگر مجالی برای عرض اندام شگردهای سنتی خود نداشته باشد، حریف سردارهای ایرانی نمیشود.