نوشته ای که در ادامه مرور خواهید کرد مطلبی است که کمدین انگلیسی و طرفدار منچستر یونایتد، جرج لوئیس در روزنامه تایمز منتشر کرده و در آن با توجه به روزهای درخشان لیورپولِ کلوپ به تاثیر آن در زندگی خود پرداخته است. نمونه ای کمدی وار از تاثیر هواداری فوتبال بر سلامت روحی افراد!
وقتی لیورپول هر روز مرا دق می دهد
جرج لوئیس - تایمز
بعنوان یک هوادار منچستر یونایتد همیشه از لیورپول متنفر بوده ام. تیم های دیگری هم بوده که از آنها متنفر باشم (مثل منچستر سیتی، آرسنال یا جان تری) ولی لیورپولی ها همیشه در صدر لیستِ من بوده اند. شاید به این خاطر که این دو تیم همیشه به خوبی بلد بوده اند تا حال طرفداران همدگیر را بگیرند.خب، حالا شرایط به گونه ایست که به نظر می رسد آنها به خوبی همه چیز را کنار هم قرار داده اند تا یک حال اساسی از ما بگیرند. آن هم با یک مربی آلمانی که تیمش نه تنها فوتبال را به شیوه زیبایی بازی می کند و برنده جام ها می شود، بلکه غیر ممکن است که شما او را دوست نداشته باشید.
مثلا فرض کنید همکاری که از آن متنفر هستید دوست دختر جدیدی پیدا کرده و شما برای تسلای خاطر خودتان هم که شده سری به صفحه فیسبوک آن دختر می زنید تا شواهدی پیدا کنید که بتوانید پشت سر آنها کمی غیبت کنید! ولی هر چه می گردید بیشتر می فهمید که او چقدر فوق العاده است. یک انسان مهربان، فروتن، جذاب، شوخ و محبوب که به طرز عجیبی (واقعاً عجیب) دندان های بی نظیری هم دارد و به طرز حرص درآری هم با آن همکار روی مُختان خوش می گذراند.
خب،کلوپ (در لیورپول) خیلی آرام و راحت به نظر می رسد ولی ایجنتش همین چند وقت پیش افشا کرد که تنها دلیلی که ممکن است او آنجا را ترک کند آب و هوای همیشه بارانی شهر لیورپول است. برای همین بیشتر وقت من این روزها به تعقیب کردن وضع آب و هوای شهر لیورپول می گذرد. هر لحظه ای که خورشید در لیورپول می تابد قلب من تیر می کشد و زندگی من توسط این مرد بیشتر نابود می شود! از طرف دیگر امیدوار بودم که به زودی در تیم آنها نشانه های اختلاف و دعوا را ببینم. وقتی محمد صلاح و سادیو مانه در بازی برابر برنلی با همدیگر بحث و جدل می کردند با خودم گفتم یعنی شروع شد؟ ولی بعدش یورگن رو دیدم که با دیدن این صحنه ها داشت می خندید و همه چیز هم همان جا تمام شد.لعنتی!
در واقع در لیورپول، کلوپ تیم را با توجه به شخصیت ذاتی خود ساخته و پرداخته کرده است. مثل همان کاری که فرگی در منچستر یونایتد و ژوزه مورینیو (بار اول) در چلسی کرده بود، با این تفاوت که تیم های ساخته شده فرگی و ژوزه مورد تنفر دشمنانش در لیگ بودند ولی کلوپ تیمی ساخته که از دیدنش من یکی هم لذت می برم.
هر نکته جدیدی هم که از او کشف می کنم بر این محبوبیتش افزوده می شود.مثلا نام وسط او نوربرت است (می بینید تو رو خدا) و یا اینکه با یک مددکار اجتماعی ازدواج کرده است. هفته پیش هم وسط پیاده روی با سگش در لیورپول کنار زمین چمن محله شان ایستاده و در یک مسابقه جوانان بین دو تیم دختران از آنها حمایت کرده، باورتان می شود؟ شرط می بندم آن سگ هم زندگی فوق العاده ای دارد. پُر از ماساژ شکم و چانه و خوشگذرانی مداوم.می بینید حالا به زندگی سگ او هم حسادت می کنم، عالیه.
حتی برندان راجرز که تا حد زیادی حق دارد حرف های بدی در مورد کلوپ بگوید هم تا کنون یک چیز بد پشت سر او نگفته است.مثلا وقتی کلوپ با یک پنالتی بحث برانگیز مساوی او در آنفیلد با لستر را خراب کرد راجرز رفت سمت کلوپ و او را بغل کرد.یا وقتی سه سال پیش کلوپ به جای راجرز سرمربی لیورپول شد راجرز خانه خودش را به او داد تا آنجا مستقر شود.
یعنی شرط می بندم اگر کلوپ ماشین شما را هم بدزدد آن وقت با پرداخت قسط های بیمه خودرو سرقتی خودتان هم مشکلی نخواهید داشت، یا چه میدونم اگر با همسرتان روی هم بریزد احتمالا به او پیشنهاد خواهید کرد تا مراقب بچه ها باشید تا به این دوتا حسابی خوش بگذرد. یعنی وقتی پای کلوپ وسط باشد همه اینها منطقی به نظر می رسد و شما تنها وقتی او با تیمش به بردهای پیاپی خود ادامه می دهد می توانید پشت پنجره بایستید و دعا کنید که به صورت بی وقفه در لیورپول باران ببارد.