طرفداری- پاتریس اورا از جیمز میلنر بالاتر از لیونل مسی و آرون لنون به عنوان سختترین حریف خود یاد کرد.
به گزارش سایت گل، اورا هشت سال در منچستریونایتد حضور داشت و در این مدت علاوه بر کسب پنج عنوان قهرمانی در لیگ برتر، یک قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، یک جام باشگاههای جهان، سه لیگ کاپ و چهار کامونیتی شیلد، با رقبای سرسختی هم رو به رو شد. موناکو، وست هم و یوونتوس دیگر تیمهای دوران حرفهای اورا بودند و او همچنین ۸۱ بار برای تیم ملی فرانسه بازی کرد ولی هرگز کسی به اندازه میلنر برای او دردسرساز نبود.
من بارها زمانی که مسی در کنارهها بازی میکرد با او رو به رو شدم و نمیگویم یارگیری او راحت است اما میتوانستم با او کنار بیایم. او وقتی به وسط زمین میرود خطرناک میشود چون میتواند به چپ و راست برود. میگویم جیمز میلنر، چون مرا دلسرد میکرد؛ من مدافعی نفوذی بودم که هر جا میرفتم، او هم همراهم بود و در نبردهای هوایی با من درگیر میشد و گاها ناامید میشدم که: «برو و حمله کن؛ بیخیال من شو!» زمانی که در دربی مقابل منچسترسیتی بازی میکردیم، او را مقابل خودم داشتم و بعد که به لیورپول رفت باز هم مقابلم بود. پس جیمز میلنر کسی بود که بیش از همه باعث شد احساس خوبی نداشته باشم. البته آرون لنون هم از آن دست بازیکنانی بود که اگر آمادگی صد درصدی نداشتم، به پشتم فرار میکرد و مدافعان از بازیکنانی که پشت سر آنها فرار کنند بیزارند. مقابله با سرعت بالای لنون دشوار بود ولی جیمز میلنر حریف سخت من بود.
اورا همچنین فاش کرد تعویض شدن پس از گذشت ۴۵ دقیقه از اولین بازیاش برای منچستریونایتد باعث شد تا مدیربرنامهاش انتقال به این تیم را اشتباه تلقی کند. این مدافع چپ در سال ۲۰۰۶ از موناکو به تئاتر رویاها نقل مکان کرد ولی شروعی کابوسوار مقابل منچسترسیتی داشت. اورا میگوید قبل از آن شهرآورد بیمار بود ولی نمیتوانست این را با سر الکس فرگوسن در میان بگذارد.
قبل از انجام اولین بازیام برای منچستریونایتد، لوبیا و پاستا خوردم و در اتاقم حس و حال خوبی نداشتم. میخواستم به سر الکس فرگوسن بگویم نمیتوانم بازی کنم ولی میترسیدم بگویند: «او مردِ بازی کردن در دربی نیست.» در آن بازی از ابتدا به میدان رفتم و بین دو نیمه تعویض شدم. فرگوسن این طور بود که: «حالا مینشینی، بازی را تماشا میکنی و فوتبال انگلیس را یاد میگیری.» دوران سختی بود. حتی مدیر برنامهام گفت اشتباه بزرگی کردیم که با منچستریونایتد قرارداد امضا کردیم. اما از نظر ذهنی قدرت بالایی داشتم تا به همه نشان دهم در مورد من اشتباه فکر میکنند و همین کار را هم کردم.
اورا در ادامه به رکورد ۲۷۸ بازی برای منچستریونایتد، ۷ گل و ۳۳ پاس گل رسید. او در مورد اخذ مدرک مربیگری هم گفته است:
در حال اخذ مدرک مربیگریام در منچستریونایت هستم ولی میخواهم این را توضیح بدهم چون مردم فکر میکنند من همین الان در یونایتد مشغول به کار هستم. صحبتهایی مطرح شده است ولی نه، من فقط در تلاش هستم مدرک مربیگری بگیرم. میدانم بازگشتم به باشگاه برای مردم هیجان انگیز بوده است. پشت پرده مکالمات مهمی در جریان است و خلاصه خواهیم دید در باشگاه نقشی را عهدهدار خواهم شد یا نه. باید ببینیم چه میشود.
او در پاسخ به این که امکان دارد در یونایتد چه سمتی را عهدهدار شود، گفت:
هنوز نمیدانیم. مشکل اینجاست من میخواهم همه کاره باشم ولی در زندگی نمیتوان همه کاره بود. ولی من میخواهم سمتی داشته باشم که بتوانم دستانم را کثیف کنم. پس اگر به باشگاه برگردم، صرفا نمیخواهم چهرهام در اینجا باشد؛ اگر برگردم برای این است که این باشگاه، دوباره بهترین باشگاه دنیا شود. به عنوان یک بازیکن، زندگیام را برای موفقیت در این باشگاه فدا کردم. نمیدانم چه سمتی به من خواهد رسید ولی میخواهم باز همان کار را انجام بدهم (زندگی خودم را برای موفقیت باشگاه فدا کنم.)
یک روز پس از تساوی ۱-۱ منچستریونایتد و لیورپول در اولدترافورد، اورا از نتیجه بازی راضی بود.
بله، البته (که راضی هستم) چون مثل خیلی از افراد دیگر، قبل از بازی فکر میکردم لیورپول به آسانی ما را شکست خواهد داد. اما دربی همیشه دربی است و اهمیتی ندارد در چه رتبهای قرار داشته باشید. به همین خاطر فکر میکنم باید به منچستریونایتد آفرین گفت. اما لیورپول هم مرا ناراحت کرد چون آنها به این مسابقه مثل یک دربی نگاه نکردند و این طور بازی کردند که انگار با حریفی رده چهاردهمی رو به رو شدهاند. به همین خاطر فکر میکنم کمی اعتماد به نفس کاذب داشتند. این که بازی را با سه امتیاز تمام نکردیم مایه اندوه است چون از نظر ذهنی میتوانست برای ما بسیار مفید باشد ولی خوب بازی کردیم. تا قبل از دریافت گل، اوله کارهای تاکتیکی درستی انجام داد.
او همچنین در تحلیل خود برای اسکای از شکست آرسنال مقابل شفیلد یونایتد، تیم اونای امری را از نظر روحی-روانی ضعیف توصیف کرد.
شفیلد یونایتد لایق برتری بود ولی آرسنال اصلا مرا غافلگیر نکرد. ده سال قبل آنها را «بچههایم» صدا میزدم و هنوز هم وقتی به آنها نگاه میکنم، به این فکر میافتم که «بچههایم» هستند. این یک حقیقت است و قصد بی احترامی ندارم. آنها زیبا هستند ولی نه شبیه به تیمی قهرمان. آنها دوست دارند فوتبال خوبی بازی کنند ولی من از تقابل با آنها خیلی خوشحال میشدم چون میدانستم در طرف برنده قرار خواهم داشت. حتی وقتی رابین فن پرسی آمد، روز اول با او دست دادم و گفتم: «به باشگاه مردها خوش آمدی.» در ابتدا ناراحت شد ولی پس از یک ماه گفت: «کاملا حق با تو بود پاتریس.»
وی افزود:
من هیچ رهبری، هیچ شخصیت و وجههای را درون تیم نمیبینم. آنها از نظر ذهنی ضعیف هستند. آنها بازیکنان بزرگی همچون داوید لوئیز، پیر امریک اوبامیانگ و الکساندر لاکازت در اختیار دارند اما چند سالی است که چیزی کم دارند. متئو گوندوزی امشب در خط میانی تیم بازی میکرد ولی پیش از این در لیگ دوی فرانسه حضور داشت و حتی در آنجا به صورت مستمر بازی نمیکرد. حالا او بهترین بازیکن تیم است. برای اوبامیانگ و لاکازت احترام قائلم ولی اگر این افراد گل نزنند، آنها به دردسر میافتند و چیزی عوض نمیشود. واقعا این تصور را دارم که «آرسن (ونگر) کجاست؟» شرایط همان است.