اومتیتی:(با بیسیم )کلفت کلفت ارنست
ارنست:کلفت به گوشم
اومتیتی:تعدادی از اشرار به بانک دستبرد زدن و درحال فرارن تو باید دستگیرشون کنی(از پشت بیسیم صدای جیغ گریزمان میاد )
ارنست:صدا چی بود؟
اومتیتی:داریم از یکی اعتراف خشن میگیریم
ارنست:خیلی خب برو گمشو(بی سیم را خاموش میکند)هوی تن لش پاشو کار داریم
:(دمبله از خواب بلند میشود ):بابا بزار بخوابیم دیشب تا صبح داشتیم دنبال فراری میکردیم
ارنست:میکردیم؟من دنبالش بودم تو کنار نشسته بودی پفک میخوردی
دمبله:آیا پفک خوردن مشکل دارد؟
ارنست:خفه بینیم بابا آتیش کن ماشینو بریم سمت بانک
(دمبله از ماشین پیاده میشود )
ارنست:هوی نفهم چرا بنزین میریزی رو ماشین؟
دمبله:خودت گفتی آتیش کن ماشینو
ارنست:منگل منظورم این بود روشنش کن
(دمبله فندک میندازه رو ماشین و ماشین منفجر میشه )
ارنست:مریضی؟
دمبله:بابا خودت گفتی روشنش کن خو ببین چه آتیشی روشن کردم برات
ارنست:برو اون یکی ماشینو بیار تا بریم
دمبله:باشه
(سوار ماشین میشوند )
ارنست:بریم سمت بانک
دمبله:چرا نریم مثلا شهربازی؟حتما باید بریم بانک؟
ارنست:چون به بانک دستبرد میزنن نه شهربازی
دمبله:دلیل قانع کننده ای نبود(یه پس گردنی میخورد )
ارنست:حالا چی؟
دمبله:حالا که فکر میکنم دلیل قانع کننده ای بود
(به بانک میرسند و با دزد ها روبرو میشوند )
ارنست:خب حالا پیاده شو با تفنگ برو دستگیرشون کن
دمبله:با چی؟
ارنست:تفنگ
دمبله:کدوم تفنگ؟
ارنست:همون کلت دیگه
(دمبله محکم به پیشونی خودش میزنه )ااااه کلت رو تو سوپرمارکته جا گذاشتم
ارنست:ای خاک تو سرت کنن پس بیا کلت منو بگیر
دمبله:خب حالا چیکار کنم؟
ارنست:پیاده شو دیگه
دمبله:خب چرا تو پیاده نشی؟
ارنست:من از اینجا هواتو دارم برو گمشو بیرون(دمبله رو از ماشین میندازه بیرون )
(دمبله با دیدن هیکل دزد ها به ماشین برمیگردد )
ارنست:په چیشد؟
دمبله:نصیحتشون کردم که دیگه دزدی نکنن اونا هم قول دادن پسر خوبی باشن
(ارنست دوباره دمبله را به بیرون پرت میکند )
دمبله:ایسسسست(و خودش فرار میکند)
ارنست:فایده نداره با مرکز تماس بگیر بگو نیرو کمکی بفرستن
دمبله:مصدوم مصدوم کلفت
اومتیتی:کلفت به گوشم
دمبله:ما گیر افتادیم محاصره مون کردن نیرو کمکی بفرستین
اومتیتی:باش
دمبله:کی میرسه؟
اومتیتی:نیم ساعت دیگه
ارنست:پس برو نیم ساعت قر بده اونجا تا سرشون گرم شه
(بعد از نیم ساعت ویدال با موتور میرسد )
ویدال:کی اینجا عمو خواهیم دید رو اذیت کرده؟(عربده میکشد )
یکی از دزد ها:ما مشکلی داری؟
(ویدال بعد از دیدن هیکل دزد ها):مشکل که نه فقط کمتر اذیتش کنید گناه داره (و سوار موتور میشود و میرود )
ارنست:دنده عقب بگیر فرار کنیم زوددد
(دمبله با سرعت نور با دزد ها تصادف میکنه و همرو له میکنه)
ارنست:این دنده عقب بود؟
دمبله:حال کردی چجوری همرو با دست خالی کشتم؟
ارنست:خواهیم دید که شانسی بود یا نه
پ.ن:عکس از لیکی