خاطرهای که «نصیر جبار»، روزنامهنگار عربتبار اسپانیایی نقل کرده، حالا به یک کد از زندگی شفاهی آن پسر سنگالی تبدیل شده است: «او دید که من دوربین به همراه دارم. به من نزدیک شد و پرسید که آیا میتوانم از او عکس بگیرم؟ جوابم مثبت بود. بعد پرسید آیا برایم مقدور است که این عکس را برای مادرش ارسال کنم؟ گفتم بله و آدرس ایمیل او را خواستم. چند ثانیه به من نگاه کرد و بعد نشانی باشگاه خود (متز) را برایم نوشت. سکوت کردم و او پرسید که چهقدر باید برای ارسال این عکس برای مادرش هزینه کند؟ من عکس را به باشگاه دادم و گفتم لطفا هرچه زودتر آن را به دست خانوادهاش برسانید.»
«سادیو مانه» در سنگال به دنیا آمد؛ در روستایی در دل جنگلهای آفریقایی با جمعیت حدود ۲۴ هزار نفر؛ یعنی کمتر از پنج درصد از جمعیت کنونی لیورپول. خودش گفته بود: «من با عمویم بزرگ شدم چون خانوادهام پولی برای بزرگ کردن یا مدرسه فرستادن من نداشتند.»
گفته بود که اولین خاطراتی که از کودکی به یاد میآورد، از کوچههای همان روستا است؛ از جایی که با کودکان آن به دنبال یک توپ میدوید: «پدرم مخالف بازی من در کوچه و خیابان بود. پدرم کلا مخالف فوتبال بازی کردن من بود. اما خب، نه راه دیگری وجود داشت، نه انتخاب دیگری. وقتی نوجوان شدم، برای نخستین بار فوتبال را از تلویزیون دیدم. یادم است یک بازی از لیگ برتر انگلستان بود؛ نمیدانم کدام بازی. فکر میکردم آنجا یک دنیای دیگر است؛ جایی که ما هرگز نخواهیم دید.»
سادیو در خانوادهای مسلمان با گرایشهای شدید مذهبی متولد شد؛ خانوادهای که سعی میکرد به او تفهیم کند آنچه امروز در آن سیر میکند، فقط یک فضای میانی است برای رسیدن به دنیایی دیگر. اعتقاداتش هنوز هم با او همراهی میکنند. در ماه رمضان، روزه میگیرد و هر روز نماز میخواند. اما برایش همین دنیای میانی هم فرصتی شده است برای پیدا کردن قهرمانهای زمینی.
روز افتتاحیه جام جهانی ۲۰۰۲ کره و ژاپن، وقتی قهرمان دوره قبل جهان، یعنی فرانسه مقابل تیم ملی سنگال قرار گرفت، بنگاههای شرطبندی فوتبال دنیا روی پیروزی تیم ملی سنگال فقط یک دهم درصد شانس قائل شده بودند. این بالاترین رقم برای شروع یک شرطبندی تا آن تاریخ بود. اما سنگال با آن مربی جوان و خوشتیپ فرانسوی خود، فرانسه را شکست داد. چه کسی تا آن روز «برونو متسو» را میشناخت؟ کسی که سنگال را زنده کرد، ولی در ۵۹ سالگی از دنیا رفت.
همان پیروزی تاریخی برای مانه کفایت میکرد: «آن اتفاق معجزه بود و برای من الهامبخش. گویی که قهرمانهای خودم را پیدا کرده بودم. باورم نمیشد.»
سال ۲۰۰۲ سادیو مانه فقط ۱۰ سال داشت. وقتی خانوادهاش متوجه شور و عشق او به فوتبال شدند، مخالفتها را بیشتر کردند: «پدرم معتقد بود که فوتبال مرا از اعتقاداتم دور میکند. از او خواهش میکردم ولی باز هم اجازه نمیداد. تا اینکه عمویم پا درمیانی کرد. او همه مسوولیتهای مرا پذیرفت و تضمین داد که از اعتقادات مذهبی من کم نشود.»
عمویش او را به حومه شهر «داکار» فرستاد؛ باشگاهی به نام «جنراسیون فوت» (Génération Foot) که در رده جوانان میخواست استعدادهای آینده فوتبال سنگال را شناسایی کند. درخشش سنگال در جام جهانی برای باز شدن بیشتر پای فرانسویها به این کشور کفایت میکرد؛ فرانسویهایی که میخواستند حالا کالایی جدید از این کشور استخراج کنند. پس باشگاه جنراسیون فوت یکی از پایگاههای فرانسویها برای استعدادیابی فوتبال سنگال شد: «وقتی به زمین تمرین رسیدم، تعداد زیادی نوجوان و جوان را دیدم که برای تست دادن آمده بودند. پیرمردی سمت من آمد و پرسید که آیا میخواهم تست بدهم؟ گفتم بله. عصبانی شد و فریاد زد که با این چکمههای بزرگ و پاره؟ با این شورت؟ تو حتی لباس پوشیدنت هم شبیه فوتبالیستها نیست! میخواست مرا بیرون کند. به او التماس کردم و گفتم من بهترین هستم، فقط اجازه بده چند دقیقه در تست شرکت کنم. فهمیدم خودش مربی تیم است. سه یا چهار دقیقه بیشتر از من تست نگرفت. صدایم زد و گفت تو قبولی.»
تا سال ۲۰۱۱ او بیش از ۲۰۰ گل در ردههای سنی مختلف برای باشگاه جنراسیون فوت به ثمر رساند. اما بعد پیشنهادی از باشگاه «متز» فرانسه رسید: «حتی به مادرم نگفتم. برای عمویم پیغام فرستادم که دارم از اینجا میروم. وقتی رفتم، به خانوادهام بگو.»
روزنامه «گاردین» سال ۲۰۱۴ نوشته بود این واکنشی بوده از سوی مانه برای تمام سالهای طرد شدن از سوی خانواده. او اما تکذیب کرده بود: «من طرد نشده بودم. آنها نگرانم بودند. نمیخواستم بیشتر از این نگران من باشند. وقتی به فرانسه رسیدم، به مادرم زنگ زدم و گفتم من در فرانسه هستم.»
مادرش نفهمیده بود منظور پسر جوانش چیست: «فرانسه؟ کدام فرانسه. ما در سنگال فرانسه نداریم. یک فرانسه هست در اروپا. تو الان کجایی؟»
او توضیح داده و مادرش باور نکرده بود. قسم خورده اما باز مادرش باور نکرده بود. گفته بود به زودی بازی میکنم، مرا در تلویزیون خواهی دید. مادرش باز هم باور نکرده بود. تا اینکه خودش از زبان گزارشگر تلویزیون شنیده بود که سادیو وارد زمین میشود. پسرش به متز فرانسه پیوسته بود.
میخواهید بدانید وقتی پسری ۱۹ ساله که در سنگال و با آموزههای خانوادهای مذهبی و معتقد مسلمان رشد کرده است وارد فرانسه میشود، چه اتفاقی میافتد؟ سادیو یک نمونه ساده است: «آنجا همه چیز با روستای من فرق داشت. فرانسه خیلی فرق داشت. من از خانهام بیرون نمیآمدم. فقط برای تمرین و بازی از خانه خارج میشدم. شک داشتم و مداوم دعا میخواندم.»
او یک فصل برای متز بازی کرد؛ نمایشی نهچندان امیدوار کننده؛ ۲۲ بازی و فقط دو گل. مدیرانش در این که او را حفظ کنند یا نه، شک داشتند. پیشنهادی هم از اتریش رسید مبنی بر این که باشگاه «ردبول سالزبورگ» او را میخواهد.
سالزبورگ از همان سالها برنامهریزی گستردهاش برای مبدل شدن به قطب اول فوتبال اتریش را آغاز کرده بود. اما پسر ۲۰ ساله سنگالی میترسید: «من آلمانی بلد نبودم. هیچ زبانی جز فرانسوی بلد نبودم.»
باید به اتریش میرفت؟ سالزبورگ، آن شهر رویایی «آلپ» که شده است حالا محل زندگی «فرانتس بکنبائر» یا ستارههای هالیوود، همان زادگاه «ولفگانگ موتسارت» برای سادیو مانه محجوب هم یک زادگاه جدید بود: «بهترین انتخاب بود. راجر اسمیت (مربی وقت سالزبروگ) به من گفت اینجا باید بهترین باشی و ما همه به تو کمک میکنیم.»
خوشاقبال بود که انتخاب اولش شهر سالزبورگ شد؛ شهری که لااقل یک تازه وارد و خارجی را با آغوشی بازتر میپذیرد.
دو سال زندگی در سالزبورگ، ۶۳ بازی و ۳۱ گل زده؛ این تمام درخشش او نبود. سادیو میگوید که یک جمله از زبان گزارشگر اتریشی مدتها در مغزش مانده بود: «خدای من، خدای من، سادیو ندوید، سادیو ندوید، سادیو پرواز کرد. او پرواز کرد.»
سرعتش اعجابآور است. ویدیویی هست که سرعت او را با سریعترین حیوانات مقایسه میکند. سال ۲۰۱۷ سایت «میرور» (Mirror) به نقل از موسسه تحقیقاتی «اوپتا» (Opta) که به بررسیهای علمی در رشتههای مختلف ورزشی مشغول است، نام سریعترین بازیکنان جهان با سرعت حدودی آنها را منتشر کرد. براساس این تحقیق، سادیو مانه با سرعت ۳۴.۸۴ کیلومتر در ساعت، در رده چهارم برترینهای جهان قرار گرفت.
«ساوتهمپتون» مقصد بعدی سادیو مانه بود. دو سال در این باشگاه درخشید و بعد از ۲۱ گل، به «لیورپول» رفت؛ تیمی که قرار بود «یورگن کلوپ» از آن یک مدعی در بریتانیا و اروپا بسازد.
آنها یک زوج مسلمان هستند. شاید بهتر است بگوییم دو ضلع از یک مثلث در خط حمله آتشین «آنفیلد» که به اندازه درخشش و موفقیت خود، اعتقاداتشان را نشان میدهند؛ سادیو مانه و «محمد صلاح». اولی از سنگال، دومی از مصر.
سپتامبر سال ۲۰۱۷ شبکه «الجزیره» ویدیویی از سادیو مانه منتشر کرد که در حال شستوشوی سرویس بهداشتی مسجدی در شهر لیورپول بود. میگفتند این نذر مانه بوده که در حال ادا کردن است. اما خودش هرگز در مورد این رفتارش در مسجد شهر پاسخی نداد.
خوشاقبال است که مربیانش او را میفهمند؛ یورگن کلوپ، سرمربی لیورپول پیش از بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا سال ۲۰۱۸ -۲۰۱۷ در مورد محمد صلاح و سادیو مانه گفته بود: «دین هرکسی به خودش بستگی دارد. این چیزی است که من فهمیدهام. من حرفی در این باره ندارم و شما خودتان عملکرد بازیکنان ما را میبینید. صلاح و مانه با وجود روزه گرفتن، در تمرینات سرشار از قدرت هستند.»
با این حال، سادیو مانه گاهی بد اقبال است. او برخلاف تمام ستارههایی که در لیگ بریتانیا بازی میکنند، نه خانهای مجلل خریده است و نه زندگی ویژهای دارد. او بخش عمدهای از درآمدش را به خانوادهاش اختصاص داده است. با این حال، گاهی ساکنان همان شهر و روستای سنگال به خانه پدری او دستبرد میزنند. خودرویی که برای پدرش خریده است را واژگون و حتی از خانه او در لیورپول سرقت کرده بودند. واکنش او اما به تمام این اتفاقات، حیرتانگیز بود: «از آنها التماس میکنم که با خانوادهام کاری نداشته باشند. درک میکنم که این سرقتها یک دلیل دارد و آنهم خشم از فقر است.»
(ایران وایر - پیام یونسی پور)