طرفداری- وقتی صحبت از عواملی که باعث قدرت گرفتن چلسی و رسیدنشان به جمع برترین های لیگ برتر انگلیس می شود، دو مولفه به ذهن تمام فوتبال دوستان می رسد. اولین مولفه جیب پر پول و منبع ظاهرا تمام نشدنی رومن آبراموویچ و دومین مولفه هم نبوغ خاص ژوزه مورینیو است.
شکی در این وجود ندارد که چلسی به رومن آبراموویچ و آقای خاصِ پرتغالی بسیار مدیون است اما جام ها را نمی شود خرید. مورینیو شاید در بین موفق ترین مربیان تاریخ آبی ها باشد اما طی یک دهه اخیر، جام هایی که او برای باشگاه به ارمغان آورده، گوشهای که افتخارات چلسی است. در باشگاهی که پول کاملا آزادانه هزینه می شود و بهترین مربیان در انگلیس می مانند، فقط بازیکنان درون زمین هستند که تفاوت یک تیم برنده را با تیم های معمولی مشخص می کنند. بدون شک در چلسی هم چنین بازیکنانی بوده و فرانک لمپارد و دیدیه دروگبا، بهترین مثال ها هستند.
فرانکی اولین بازیکنی بود که به عنوان بخشی از مرحله ساخت یک تیم قدرتمند به لندن آمد. انتقال 11 میلیون پوندی او از آپتون پارک به استمفورد بریج در سال 2001، برای هردو طرف انتقالی هوشمندانه بود. بی انصافی خواهد بود اگر فصول موفق لمپارد در چلسی را نادیده بگیریم اما تا قبل از آمدن ژوزه مورینیو، آن فوق ستاره بزرگ هنوز خودش را نشان نداده بود. آقای خاص، مردی که با پورتو فاتح لیگ قهرمانان اروپا شده بود و تیم هایش معروف به دفاعی قدرتمند و خط حمله ای کشنده بودند، نیاز به مردانی بزرگ برای اجرای تاکتیک هایش داشت.
خیال مورینیو از خط دفاع راحت شده بود اما در مقابل دروازه به نامی خطرناک احتیاج داشت. گل های دروگبا در لیگ قهرمانان مقابل همین پورتو، درخشش مقابل لیورپول، اینتر و نیوکاسل، بخش بزرگی از پازل حضور مارسی در فینال رقابت های لیگ اروپا بود. تیم های بزرگ اروپایی تمام نگاه خود را به سمت این این مرد ساحل عاجی معطوف کرده بودند. مارسی در فینال مقابل والنسیا شکست خورد اما اصلا و ابدا هیچ شرمی در باخت به قهرمانان اسپانیا وجود نداشت. البته به سبب این باخت، اوضاع برای دیدیه طور دیگری رقم خورد.
چلسی نزدیک به 40 میلیون پوند هزینه کرد تا دروگبا را از له فوسیان به خدمت بگیرد. خرید خوبی بود. دروگبا خیلی زود توانست با لمپارد هماهنگ شود و فصل بعد این دو روی هم رفته در 30 گل چلسی نقش داشتند. چلسی به معنای واقعی کلمه قاطعانه فاتح لیگ برتر انگلیس شد و این اتفاق با کسب بیشترین امتیاز تاریخ این لیگ، به وقوع پیوست. لمپارد با 19 گل به عنوان برترین گلزن چلسی فصل را به اتمام رساند. از این 19 گل، گل مقابل بولتون که باعث شد پس از 50 سال چلسی در بالاترین سطح فوتبال انگلیس بتواند جامی کسب کند، بیشتر مهم بود.
همه دروگبا را با گل های وقتهای اضافه اش می شناسند و این اتفاق از بازی با لیورپول در لیگ کاپ آغاز شد. دو گانه تاریخی چلسی در فصل جدیدی که لمپارد تعداد گل هایش در تمامی رقابت ها را به عدد 20 رسانده بود، بسیار شیرین و لذت بخش بود. کم کم فرانکی جایگاهی میان بهترین هافبک های فوتبال پیدا کرد. آن سال فقط رونالدینیو مانع بزرگی میان او و توپ طلا بود. یک فصل پس از این حادثه های تلخ و شیرین، چلسی دیگر قهرمان انگلیس نبود اما آن تیم، تیمی هم نبود که بدون جام فصل را تمام کند. یک لیگ کاپ و یک جام حذفی، باعث شدند آبی ها فصل را دست خالی تمام نکنند.
دروگبا 33 گل به نامش ثبت کرد که 20 گل در لیگ به ثمر رسیده بود. کفش طلا از آنِ این قاتل آفریقایی بود. در آن دو فینال که یکی مقابل آرسنال و دیگری مقابل منچستریونایتد برگزار شد، دیدیه دروگبا گلزنی کرد تا نه تنها شهرت به شهرتش بیفزاید، بلکه به کابوس مدافعان تیم های برتر انگلیس تبدیل شود. در یک استثنا برای چلسی مورینیو، همه چیز به تلخی گرایید. فصل چهارم ژوزه اصلا خوب پیش نرفت و آبراموویچ مجبور شد با سرمربی مورد علاقهاش خداحافظی کند. آورام گرانت روی کار آمد تا تکه های پخش شده چلسی را دوباره یک جا جمع کند. چلسی در اواخر لیگ به فرم خوبی دست پیدا کرد و توانست فقط با دو امتیاز اخلاف با یونایتد، دوم شود.
آبی ها به فینال لیگ قهرمانان اروپا و لیگ کاپ راه پیدا کردند. دروگبا اولین بازیکنی نام گرفت که در سه فینال لیگ کاپ در بازه های زمانی متفاوت گلزنی می کند. البته آن ها مقابل تاتنهام شکست خوردند اما شکست اصلی در فینال لیگ قهرمانانی بود که لمپارد و دروگبا با چنگ و دندان به آن رسیده بودند. مسکو و هوای سرد آن شهر در بازی فینال. فرانک لمپارد با به تساوی رساندن بازی، گل کریستیانو رونالدو را خنثی کرد. همه چیز گره خورده بود و ضربات پنالتی بی رحم، قرار بود روی خوش خود را به یک طرف نشان دهد. این بازی با لغزش نحس جان تری، به سود شیاطین سرخ خاتمه یافت اما آقای گل اروپا، باور داشت کارت قرمزش در تغییر سرنوشت نقشی حیاتی ایفا کرد. همه خود را سرزنش می کردند.
پس از جلسهای طولانی میان آبراموویچ و مشاوران، کارلو آنچلوتی مرد مناسبی برای پذیرش هدایت چلسی بود. باید غرور به بخش آبی شهر لندن برمی گشت و چه کسی بهتر از کارلتو. آنچلوتی کاری را که از او انتظار می رفت، به بهترین نحو انجام داد. لمپارد و دروگبا به سومین قهرمانی لیگ با پیراهن چلسی دست یافتند. آن ها در آن فصل با 103 گل زده، قهرمان شدند که نیمی از این آمار، توسط لمپارد و دروگبا به ثبت رسیده بود! خارق العاده کلمه سطح پایینی برای توصیف این عدد و رقم است. دروگبا در تمامی رقابت ها 37 گل به ثمر رساند که رکورد تاریخ باشگاه برای یک بازیکن بود. پیش از او، هیچکس در یک فصل 37 گل به ثمر نرسانده بود. علاوه بر تمامی این ها، کفش طلای زیبای لیگ برتر با 29 گل، به دیدیه دروگبا تعلق گرفت.
کارلتو توانسته بود بینش لمپارد را عمیق تر کند. همین پیشرفت به آمار و ارقام این بازیکن هم سرایت کرد و لمپارد به عدد حیرت انگیز 27 گل رسید که برای یک هافبک، بی نظیر است. فرانکی گَه گاه به عنوان مهاجم سایه و گاه به عنوان هافبک بازیساز به کار گرفته می شد. کارلتو در فصل دوم خود هیچ جامی نتوانست برای جاه طلبان لندنی بیاورد و بدین ترتیب طبق عادت آبراموویچ، از کارش برکنار شد. تغییر بزرگی بعدی، آندره ویاش بواش، مرد جوان پرتغالی بود که می توانست خاطرات ژوزه را زنده کند. او هدایت چلسی را در دست گرفت. تنها چند ماه طول کشید تا بواش اخراج شده و جایش را به روبرتو دی متئو دهد. چلسی فصل را در رتبه ششم که بدترین جایگاه آن ها از سال 2002 به این طرف بود، به پایان رساند.
خوشبختانه چلسی، با دو ستاره و زوج خطرناک خود، توانست در لیگ قهرمانان اروپا به موفقیت تاریخی برسد. آن ها در این مسابقات مقابل ناپولی 3-1 شکست خورده بودند اما جبران بسیار شیرین تر بود. پارتنوپی در استمفورد بریج 4-1 مغلوب شد تا ماجراجویی چلسی زیباتر شود. در یک چهارم نهایی با پنالتی لمپارد، چلسی از سد بنفیکا هم عبور کرد. بارسلونا رقیب اصلی آن ها و تنها فاصله میان چلسی و یک فینال دیگر بود. تقریبا هیچکس شانسی برای مردان دی متئو قائل نبود. در جو خاص و شور انگیز استمفورد بریج، چلسی با گل دروگبا توانست 1-0 پیروز شود اما ماموریت اصلی، نیوکمپ بود.
بارسلونا قبل از اتمام نیمه اول با گل های سرخیو بوسکتس و آندرس اینیستا پیش افتاد اما قرار بود معجزه ای رخ دهد. آن شب نه لمپارد گل زد، نه دروگبا نامش را در اسکوربورد دید اما رامیرز و فرناندو تورس غیرممکن را ممکن کردند تا یک شب دراماتیک کامل رقم بخورد. پس از مسکو، این بهترین شانس چلسی برای چشیدن طعم قهرمانی بود. چلسی به فینال رقابت ها رسید و این بار بایرن مونیخ رقیب این تیم بود. بسیاری بی تجربگی روبرتو دی متئو را برگ برنده مونیخی ها می دانستند. توماس مولر تنها هفت دقیقه مانده به اتمام بازی گلزنی کرد. دیگر زمان ناامیدی بود، قصه پریان به پایان خود رسیده بود. در چشمان هواداران انگلیسی می شد غم و اندوه بزرگی را مشاهده کرد اما در چشمان لمپارد و دروگبا؟ آن ها جنگجویان تسلیم ناپذیر بودند. یک ضربه کرنر، یک دروگبا و همه چیز برای گلزنی مهیا بود. ضربه سر دروگبا که به مانند یک شوت سهمگین بود، مانوئل نویر را عاجر و ناکام گذاشت. این نهمین گل دروگبا در تمام فینال ها بود.
یک بار دیگر قمار پنالتی ها و چلسی قرار بود زورآزمایی کنند. امیدواری برای چربیدن قدرت چلسی بیشتر بود. آن ها روحیه بیشتری هم داشتند. پتر چک یکی پس از دیگری پنالتی های بایرن را مهار می کرد و از یک طرف لمپارد و سایر بازیکنان در این ضیافت پر اضطراب، وظیفهشان را به خوبی انجام می دادند. باستین شواین اشتایگر توپ را به تیرک دروازه کوبید تا دروگبا با فرصتی طلایی، پشت توپ بایستد. تمام چیزی که از آن لحظه به یاد ماند، شادی بی وصف بازیکنان چلسی بود. آن ها برای اولین بار پادشاه اروپا لقب گرفتند. آن بازی، آخرین بازی دروگبا پیش از بازگشت به چلسی در فصل 2014/15 بود تا در دوگانه داخلی تیم نقشی داشته باشد. در ماه می 2013، دروگبا به برترین گلزن تاریخ باشگاه چلسی تبدیل شد.
فرانک لمپارد و دیدیه دروگبا در طول یک دهه افتخارات بسیاری با چلسی کسب کردند. لیستی طولانی از جام ها که آرزوی هر بازیکنی است. آن ها به ندرت ناکام می شدند. اراده راسخ برای پیروزی، مهم ترین رکن برای دفاع از میراث این دو در تیم چلسی بود. آن ها در کنار هم یک دهه آبی ها را در بالاترین سطح فوتبال نگه داشتند و تاریخ تا ابد این زوج را به یاد خواهد داشت.
▬ برای خواندن سایر قسمتهای مجموعه زوجهای افسانهای دنیای فوتبال، روی برچسب این مجموعه یادداشتها کلیک کنید. در این مجموعه جذاب، بهترین و تاثیرگذارترین زوجهای تاریخ فوتبال را خواهید شناخت. نامهایی که شاید به تنهایی عالی نباشند اما وقتی در کنار زوج خود قرار میگیرند، بزرگیشان بیشتر مشخص میشود.