زمان سرایش این غزل برمیگرده به دو سال پیش:
منم مثل هر آیینه به دنبال نگاه امشب
چه زیبا می شود در آینه، سیمای ماه امشب
شب و باران و دلتنگی همه هم دست تو بودند
ولی آورده این بار آسمان بر من پناه امشب
همآغوشم میان کوچه ها با عطر بی تابی
شمیم کوچه آورده خبرهای پگاه امشب
برایم عاشقی حال و هوای تازه ای دارد
نمی فهمد کسی حال مرا جز اشک و آه امشب
تو بالایی و من زندانی افسون یوسف ها
بیا بالا بکش من را از این جادوی چاه امشب
نمی بینم پریشانی گیسوی نگارم را
که ابرست و نهاده ماه من بر سر کلاه امشب
نفس با زخمی جانم هوای آشتی دارد
دری بازست و آری خانه ام شد روبراه امشب
مخلص همگی...