مطلب ارسالی کاربران
Stop making stupid people famous
با استاد روانشناسیای صحبت میکردم که میگفت اگر چند سال یک عقیده ، طرز فکر و خط مشی زندگی داشتی بدون که اشتباهه. همین چهره که الآن این متن رو مینویسم ممکنه چند سال دیگه از هواداران پر و پا قرص نامبردگان این متن باشم. اما تا اون موقع؛
دم زدن از ارزش و اخلاق اگر نگیم خیلی وقته مرده لااقل مدت طولانیای هست که به طرز چشمگیری بین همنسلای من کاهش پیدا کرده. میخوام از هرم مازلو شروع کنم. اولین بخش و زیربناییترین قسمت این هرم که نیازهای انسان رو دستهبندی کرده نیازهای زیستی هست. نیاز به خوراک به سرپناه به رابطهی جنسی به پوشش. در وضعیت اقتصادی فعلی کشور که عدهی بزرگی از مردم توانایی تامین حداقل درآمد برای زندگی(خط فقر) رو ندارند و عدهی بزرگتری در تامین این حداقل با مشکلات بزرگی سر و کله میزنند و عدهی محدودی دیگر که یک شبه همهی نیازهایشان برآوردهشد دم زدن از اخلاق ، ارزش ، علم و باقی این ارزشهای ذهنی بیهودهترین کار ممکن هست. وقتی انسان در اولین و ابتداییترین نیازهای خودش سردرگم است دیگر نمیشود از ارزشهای ذهنی حرف زد. چه رسد به ارزشهای عینی مثل دادن جای خود به سالمند در وسیلهی حمل و نقل عمومی. بنابراین با تامین نشدن این بخش از نیاز که خشت اول نیاز های انسان هست،بنیان باقی نیازها کج خواهد بود. انسانی که هنوز در این مرحله مونده به “رفتار مقلدانه و کورکورانه” در پیگیری باقی نیازها روی خواهد آورد و نتیجهاش میشه اعتقادات خرافی ، انحراف جنسی ، غرور کاذب و هزار مورد دیگر که اگر بخواهیم به صورت مصداقی نام ببریم چندین ساعت زمان میطلبد. با یک مثال نظرم رو پیش میبرم. کالف پسر خانواده هنوز نتوانسته با بدن خودش دوست باشد. در تامین نیازهای اولیهاش مانده و اون رو مفهوم مقدسی میداند. در خانه از طرف پدر و مادر تحقیر میشه و گاهی برخورد فیزیکی میبیند. در مدرسه همیشه مورد توهین قرار میگیرد. الف که خلأ و عقدهی بزرگی درون خودش حس میکند به تقلید از شخصیتهای معروف میپردازد که رفتاری ضد نهادهایی مثل مدرسه و خانواده دارن. کامبیز به خاطر همین کمبودها دنبال اینه که به طریقی خودش را خالی کند و از این طریق به صنف همسالان ، جامعه ، مدرسه و خانواده بگوید که «من هستم». «من رو ببینین». در این میان چه کسانی سود میکنند؟ به دور از هرگونه قضاوت دربارهی آثار این دوستان؛ افرادی مثل تتلو،وحیدخزایی،بهادروحشی و هلوحضرات و غیره. افرادی که شدهاند الگوی نسل جدید. دیگر خبری از سخن بزرگان ، جنگ احساسات ناسیونالیستی و عقاید دینی ، رقابت علمی و غیره نیست. نسلی که تخلیهی عقدههای خود را در بروز احساس جذابیت و به قولی خفن بودن در انجام رفتارهای نابهنجار و عمل افراطی به عدهای چند از رفتارهای دینی از قبیل عزاداریها و رفتارهای مازوخیسمی و به دور از عقل محرم مانند قمهزنی میداند. افرادی که یکم محرم با کبودی بدن ناشی از قمه و زنجیر خود دست و پنجه نرم میکنند و یکم ژانویه با کبودی ناشی از افتادن از درخت کاج. افرادی که حتی توانایی در سادهترین رفتارهای اجتماعی ندارند ولی خود را مغرور میدانند و نگرانند که کسی «چشمشان نزدند». خرافت ابلهانهای که تا سالیان سال دست از گریبان آن اندک فهمیده برنخواهد داشت. نسلی که به خاطر عقدههای سرکوبشدهاش میخواهد در تمام عرصهها خود را به نمایش بگذارد بدون اینکه ماهیت آن را درک کند. پرسیدن و سخن گفتن از فلسفهی وقایع تاریخی و مذهبی کاری بس بیهوده است. نسل ما تنها میخواهد بر سر و صورت خود بکوبد بدون اینکه ماهیت آنرا بداند. چون میخواهد «دیدهشود». دیده شدنی ناشی از عقدههای سرکوب شده در تامین نیازهای اولیه. در این بازار احمقها کسانی که با پستها و استوریهای خود این «ولبودن» را بهتر نمایش دهند بیشتر سود میکنند. افرادی با فالوور بالا که نه میخواهند توطئه کنند و مغز کسی را شستشو دهند نه چیز دیگری. تنها خواهان جذب ابلهان با رفتارهای عجیب خود هستند تا از طریق آن درآمد زایی کنند و توجیهشان این است که ما هنری هستیم و باید رها باشیم. حتی اگر از برخورد گزینشی عده اندکی که کمی «میفهمند» در واکنش به موضوع خاص به خاطر دیده شدن بگذریم ، در ایران امروز دیگر نه دغدغهی دخترآبی هست نه کودک کار و نه تجاوز و اسیدپاشی و گرانی و اختلاس. دغدغهی امروز ، ۱۰ میلیون کامنت گذاشتن برای آشتی دو مفتخور است یا ۲۰ میلیون برای انتشار آهنگ دو احمق. در این بازار بلاهت اگر تو هم کمی میفهمی ساکت نباش و از معروف شدن احمقها جلوگیری کن!