1. سنتشکنی به روش هلندی
شاید یکی از شاخصترین نکات در این بازی، استفاده از سیستمی با سه مدافع توسط فن خال بود. یونایتد همواره، حداقل طی ربع قرن اخیر، از 4 مدافع استفاده کرده است تا بتواند از کانالهای کناری نهایت استفاده را ببرد اما استفاده از 3 مدافع، میتواند از قدرت تیم در کنارهها بکاهد. البته در صورت استفاده از 3-4-3، کاهش قدرت در کنارهها تقریباً قابل چشمپوشی میشود. شیاطین در این سیستم به شدت شناور بوده، مثلثهای متعددی شکل میدادند و به راحتی توپ را به گردش درآورده و رقیب را خسته میکردند. علاوه بر این، به لطف حضور ماتا و رونی در پشت سر ولبک، والنسیا و شاو تنها نمانده و حمایت میشدند. اوانز نیز به دفعات به جلو میرفت تا به شاو کمک کند. بازی زیبا و روان شیاطین بسیار چشمنواز بود؛ چیزی که فصل گذشته تبدیل به نوعی حسرت شده بود.
اما جالب اینجاست که در نیمه دوم، فن خال کاری عجیب انجام داد: شینجی کاگاوا به عنوان هافبک میانی وارد زمین شد و آندر هررا به عنوان 9 کاذب به بازی ادامه داد. شاید منطق حکم کند که این دو به اشتباه به جای یکدیگر قرار گرفتند اما نتیجه چیز دیگری را میگوید.
2. هررا، رهبر ارکستر
هررا در نیمه اول که به عنوان هافبک میانی بازی میکرد، اندکی در بازی گم بود و اغلب شاهد قضاوت اشتباه از سوی او بودیم. نه اینکه بد بازی کند، بلکه هماهنگی لازم میان او و سایرین وجود نداشت. نیمه دوم آغاز شد و این جوان تازهوارد اسپانیایی به پست 9 کاذب منتقل و انفجار از اینجا آغاز شد. هررا در نیمه دوم عملاً در تمامی حملات یونایتد نقش کلیدی داشت و با پاسهایی طلایی، دفاع گلکسی را از هم گسیخت. مخصوصاً پاس گلی که برای هفتمین گل به اشلی یانگ داد، نشان از ذکاوت بالای او در تشخیص زمانبندی صحیح برای دادن پاس داشت.
3. شکوفایی ولبک
یکی از بازیکنانی که فصل گذشته به مانند تام کلورلی، هدف حملات هواداران شیاطین قرار میگرفت، دنی ولبک بود. اما مشکل او از آنجایی شروع شد که در پستی غیر تخصصی به بازی گرفته شد. ابتدا سرالکس از او به عنوان وینگر چپ استفاده کرد و سپس دیوید مویس از رئیس تبعیت کرد. نتیجه؟ نمایشهایی پر فراز و نشیبتر از لوییز نانی. ولبک ذاتاً یک مهاجم پویا، تکنیکی و سرعتی است. او کسی است که به راحتی میتواند در یک خط حمله دو یا سه نفره قرار بگیرد و با سایر بازیکنان تغییر جا داده و حرکات ترکیبی زیبایی انجام دهد. این را در این بازی شاهد بودیم. ولبک جلوتر از رونی و ماتا بازی کرد و با حرکات خود دفاع الای گلکسی را شدیداً آزار داد. وی اولین گل یونایتد لوییز فن خال را در دقیقه 13 به ثمر رساند.
4. آزادی ماتا و رونی
نکته دیگر، آزاد شدن ماتا و رونی بود. همانطور که در اینجا توضیح دادم، از خصوصیات این سیستم، آزادی عمل فوق العاده دو بازیکن پشت سر مهاجم نوک است. ماتا به زیبایی حملات تیم را در نیمه اول طراحی کرده و در هرجای زمین حضور مییافت. در این میان، وین رونی فرصت کرده و بیشتر به خط حمله اضافه میشد.
5. آغاز رشد فیل جونز
فیل جونز از جمله بازیکنان بدشانسی است که یکی از تواناییهایش، مانع رشدش شده. جونز میتواند به عنوان مدافع راست، مرکزی، هافبک دفاعی و میانی بازی کند. این انعطافپذیری بالا یک خصوصیت فوق العاده است اما اگر در پست مورد پسند خود، بازیکنانی بهتر از شما حاضر باشند، ممکن است بلایی که بر سر جان اوشی و فیل نویل آمد بر سر شما بیاید: شما تبدیل به آچارفرانسه تیم میشوید. جونز چنین چیزی را تجربه کرده است. عموماً به خاطر حضور ویدیچ، فردیناند و اوانز، فرصت بازی در قلب خط دفاع به جونز نمیرسید و رشد او مختل شده بود. اما با روی آوردن شیاطین به دفاع سه نفره، جونز در قلب خط دفاع قرار گرفته و نمایشی قابل قبول ارائه داد. چه کسی میداند، شاید این آغازی باشد برای رشد او به عنوان یک مدافع میانی.
6. ریس جیمز یا لوک شاو؟
نیمه اول را خرید 27 میلیون پوندی جدید بازی کرد و نیمه دوم را بازیکن آکادمی باشگاه. اما ریس جیمز به مراتب از شاو بهتر بود و دو گل نیز به ثمر رساند. وی علی رغم سن پاییناش به خوبی در فضاهای تنگ از پس شرایط مضطربکنندهای که پیش میآمد، برآمده و هم در دفاع و هم در حمله، نقشی بسیار موثر داشت. سوال اینجاست که آیا این جوان میتواند خود را ثابت کرده و به جای لوک شاو در ترکیب قرار بگیرد یا اینکه این نمایش معمولی از شاو گذرا خواهد بود؟ مسلماً بسیار بسیار زود است که بخواهیم راجع به شاو قضاوت کنیم؛ هر چه باشد او تنها برای اولین بار با لباس یونایتد به میدان رفته است.