علیرضا پویجبدنم به لرزه افتاد😏
یادش به خیر
فقد چند دقیقه مونده بود و بارسا باید ۳ گل فک کنم می زد
بابام می گفت دیگه نمی تونن کاری کنن ، این همه الکی شب بیدار موندی فایده ای نداره
که یهو بعدی رو زدن بابام گفت بازم هیچی نمی شن
گل بعدی هم که زدن یکم تعجب کرد ولی دوباره گفت هیچی نمی شن که یهو روبرتو گل آخرو زد
بابام تا آخرش تعجب زده داشت نگاه می کرد و کلی بیدار موند
و من که دیگه اصلا تو هوا بودم