به همین راحتی
دو سال گذشت 💔
.
.
.
Chester ❣️
.
.
.
پ.ن. دنبال یه کار میگشتم که امروز بزارم ، رسیدم به Breaking The Habit و با خودم فکر کردم "چستر" سالها قبل از اینکه دست به خودکشی بزنه، شاید دلایلش رو تو این ترانه داره فریاد میزنه .
.
.
Memories consume Like opening the wound
I’m picking me apart again
You all assume
I’m safe here in my room
Unless I try to start again
I don’t want to be the one The battles always choose
‘Cause inside I realize
That I’m the one confused
I don’t know what’s worth fighting for
Or why I have to scream
I don’t know why I instigate
And say what I don’t mean
I don’t know how I got this way
I know it’s not all right
So I’m breaking the habit
I’m breaking the habit tonight
Clutching my cure
I tightly lock the door
I try to catch my breath again
I hurt much more
Than any time before
I have no options left again
I don’t want to be the one The battles always choose
‘Cause inside I realize That I’m the one confused
I don’t know what’s worth fighting for
Or why I have to scream
I don’t know why I instigate
And say what I don’t mean
I don’t know how I got this way
I know it’s not all right
So I’m breaking the habit
I’m breaking the habit tonight
I’ll paint it on the walls
‘Cause I’m the one at fault
I’ll never fight again
And this is how it ends
I don’t know what’s worth fighting for
Or why I have to scream
I don’t know why I instigate
And say what I don’t mean
I don’t know how I got this way
I know it’s not all right
So I’m breaking the habit
I’m breaking the habit
I’m breaking the habit… tonight
خاطرات تلف میشن درست مثل باز شدن زخمها
دارم پیش خودم تجزیه تحلیل میکنم
همتون وانمود می کنین
که من تو اتاقم در امانم
مگر اینکه دوباره بخوام شروع کنم
نمیخوام کسی باشم که جنگ همیشه اون رو (برای جنگیدن) انتخاب می کنه
چون از درون درک کردم که
این من هستم که گیج شدم
نمیدونم جنگیدن چه فایده ای داره
یا چرا باید فریاد بزنم
نمیدونم چرا تحریک میشم
و حرفایی رو میزنم که منظورم نیستن
نمیدونم چطور به اینجا رسیدم
فقط میدونم که نباید اینطور باشه
پس این عادت رو متوقفش میکنم
پس امشب این عادت رو متوقف میکنم
سعی میکنم که حالم بهتر بشه
در رو محکم قفل میکنم
سعی میکنم نفسم سر جاش بیاد
خیلی زخمی شدم
بیشتر از دفعههای قبل
هیچ انتخابی برام باقی نمونده
نمیخوام تنها کسی باشم که جنگ همیشه اون رو انتخاب میکنه
چون به این نتیجه رسیدم که همیشه این منم که گیج و سر گردونم
نمیدونم جنگیدن چه فایده ای داره
یا چرا باید فریاد بزنم
نمیدونم چرا تحریک میشم
و حرفایی رو میزنم که منظورم نیستن
نمیدونم چطور به اینجا رسیدم
فقط میدونم که نباید اینطور باشه
پس این عادت رو متوقفش میکنم
پس امشب این عادت رو متوقف میکنم
اینو رو دیوارا نقاشی میکنم
چون من اشتباه کردم
هیچوقت دیگه درگیر نمیشم
و اینکار رو بوسیدم و کنار گذاشتمش
نمیدونم جنگیدن چه فایده ای داره
یا چرا باید فریاد بزنم
نمیدونم چرا تحریک میشم
و حرفایی رو میزنم که منظورم نیستن
نمیدونم چطور به اینجا رسیدم
فقط میدونم که نباید اینطور باشه
پس این عادت رو متوقفش میکنم
این عادت رو متوقفش میکنم
این عادت رو متوقفش میکنم..همین امشب