lost in translationاینا شعارهای خوبیه ولی مساله خیلی بزرگ تر از شعاره.
از یه استاد دانشگاه یه ویدیو میدیدم که می گفت مشکل علوم انسانی و دانشجوهاش در ایران اینه که نمیتونن از تئوری هایی که میخونن راه حلی برای جامعه ی خودشون پیدا کنن و کاملا هم درست میگفت.
شما یا فرد خیلی احساسی ای هستی یا ایران نیستی یا کلا تا الان کاری نکردی یا جزو طبقه ی متوسط به پایین نیستی. بنده زبان بلدم، مقداری ساز و برنامه نویسی، علاقه مند به سینما ام، مینویسم و یا شاید مینوشتم. الان هم موسسه ی زبان کار میکنم. هیچ فرق زیادی با کار نکردن نمیکنه
در کشور ما هیچ راهی برای هیچکسی تبیین نشده، قانون چیزی جز یه اسم نیست و در دادگاه ها پارتی حرف اول رو میزنه، سیستم آموزشی مزخرفی رو داریم که ۱۲ سال وقت تلف میکنه بدون این که چیزی بهت بده، دانشگاه ها کیفیت ندارن و به خاطر سرکوب جنسی خارج از اون مکان تبدیل به برنامه ی کراش و کراش یابی و مثل برنامه ی دوست دختر/پسر یابی تیندر توی خارج شدن.
شعار نده دوست عزیز، راه حل بلدی بیا به ما هم بگو وگرنه فک کنم همه میدونن زندگیشون به فنا رفته و داره میره و با یه بسته ی اینترنتی دارن خودشونو گول میزنن.