MĐ ₣ĊBاومدیم یه بار کار خیر کنیم به دوست دخترم گفتم یه دوستی دارم پسر خوبیه کمی کم رو هست به من گفته برام اگر میتونی کسی رو پیدا کن اگر کسی رو میشناسی بیا بهم معرفیشون کنیم خلاصه خلاصه به یکی معرفیش کردیم آخرم آبرمون رو برد هم جلو دوست دخترم رفیق دوست دخترم که بهش معرفی کرده بودیم