عکس: دکتر اکرامی. پس از تختی مهمترین و تاثیرگذارترین چهره ورزشی تاریخ ایران محسوب میشه. پدر باشگاه داری ایران و البته با تفکر و فلسفه ای که تو تاریخ فوتبال بی سابقه بوده.
سر استنلی راس رییس اسبق فیفا مجذوب این شخصیت شده بود و حتی گمانه زنی هایی می شد که دکتر اکرامی رییس فیفا بشه :)
برخی دوستان مدعی هستن پرسپولیس و استقلال به واسطه حمایت حکومت و پوشش رسانه ای و پول بیت المال به نوایی رسیدند و فقط به تهران رسیدگی شده و به همین واسطه طرفدار پیدا کردند..... این مطلب رو استاتوس کردم گفتم مطلب بزنم بهتر باشه.
ضمن اینکه این مطلب رو به زودی بسطش میدم و مقاله ای تحت عنوان: "چه شد که طهران، تهران شد و دیگر شهر ها شهرستان - فوتبال توضیح می دهد!" منتشر می کنم. حوصله می خواد فقط :))
امیدوارم اینو پاک نکنند دیگه. :|
مقدمه: همزمان با هفته های پایانی لیگ التهاب در فوتبال ما به اوج خود رسیده. دوباره صدر جدول در اختیار سرخابی های پایتخت قرار دارد و بیشترین شانس برای قهرمانی از آن پرسپولیس و استقلال است. تراکتور پس از دو هفته ناکامی تقصیر را گردن تیم های تهرانی انداخته. حتی مالک پرحاشیه تراکتور، آقای زنوزی مدعی شده رتبه اول و دوم را برای پرسپولیس و استقلال با "مهندسی کردن نتایج" کنار گذاشته اند. اتهامات تا جایی پیش رفت که به گمان او، سایپا و پیکان تنها به دلیل امتیاز دادن به سرخابی ها هنوز وجود دارند و باید منحل شوند!!! حمایت های سیاسیون فقط شامل حال تهران و کرج شده و دیگر تیم ها تضعیف می شوند.
این اظهارات تکراری نیست. در کری خوانی طرفداران فوتبال این دست اعتراض ها به کرات دیده می شود حتی بین سرخابی ها نیز انگشت اتهام به سمت سیاسیون می رود که از دیگر تیم حمایت بیشتری شده. اما چرا این ادبیات به مدیریت فوتبال ما رسیده؟ مگر نه آنکه بحث هواداری و مدیریت تیم ها با یکدیگر فرق دارد؟ این جو ملتهب حاصل چه اتفاقاتی است؟
قصد دارم مبحث مورد نظر را در چهار بخش بررسی کنم که با نگاهی مفصل به تاریخ فوتبال ایران بیان شده.
1- قدرت به واسطه حمایت یا حمایت به واسطه قدرت؟ تاریخ توضیح می دهد
ابتدا باید رابطه علت و معلولی این حمایت ها و پوشش رسانه ای را پیدا کرد. اینکه آیا پرسپولیس و استقلال به واسطه حمایت ها بزرگ شدند یا چون از اول بزرگ بودند حمایت شدند؟
به دلایل مختلف اعم از اینکه تهران سال ها پایتخت سیاسی ایران بوده و مسائلی چون انقلاب مشروطه و اعتراضات و اصلاحات سیاسی همه یا از تهران شروع شده و یا به تهران ختم می شدند. سپس کلاه گشاد پهلوی باعث گسترش افسارگسیخته تهران شد. کار، تحصیل، سیاست، وضع زندگی بهتر و البته همگام شدن با زمان حال و بیرون آمدن از پوسته سنت از تهران شروع شده تا این شهر را نماد مدرنیته در ایران بدانیم. به همین واسطه امکانات در تهران گسترش یافت و این شهر میزبان همه ی مردم ایران به دلایل مختلف شد. جمعیتش روز به روز بیشتر شد و طبیعتا برای پاسخگویی به این جمعیت امکانات گسترش یافت.
سالهای ابتدایی
فوتبال هم مثل بسیاری از پدیده های دیگر اولین بار در تهران و سفارت بریتانیا در این شهر وارد ایران شد. کم کم قطب فوتبال ایران در تهران جان گرفت و باشگاه ها یکی پس از دیگری در این شهر تاسیس شده و شعبه های خود را به دیگر شهر ها صادر کردند. هنوز هم لیست تیم های مطرح تهرانی فاصله فاحشی با دیگر شهر های ایران دارد: کیان، عقاب، هما، دارایی، شاهین/پرسپولیس، تاج/استقلال، پاس، سایپا، پیکان، نفت، تاکسیرانی، تهران جوان، بانک تجارت، بهمن، راه آهن، صباباتری و.... از تهران جان گرفتند، چهره های زیادی را به فوتبال معرفی کردند و به افتخار رسیدند.
به همین واسطه فوتبال ایران در تهران خلاصه شد. به واسطه تعدد تیم ها و وفور امکانات مسابقات جام باشگاه های تهران مهمترین مسابقات ایران شده و طرفداران را به سوی خود کشید. این امر باعث شد باشگاه های تهرانی در این بستر مناسب صاحب ریشه و تاریخچه شوند و کم کم از دل این تیم ها اسطوره ها متولد شوند و طرفداران را به خود جذب کنند. هنوز هم بین هواداران قدیمی فوتبالی اسم استادیوم امجدیه یادآور هیجان و روزهای خوش فوتبالیست های قدیمی است.
امجدیه یادآور روزهای خوش فوتبالی ها
پس از التهابات فوتبالی ایران در دهه 40 و انحلال بسیاری از باشگاه ها در سال 46 و تاسیس تیم ها از دل همان باشگاه های منحل شده، در دهه های چهل و پنجاه لیگ سراسری ایران پایه گذاری شد و این اولین قدم برای پخش قدرت در کل کشور بود. اما باز هم به واسطه تاریخچه، هوادار و اسطوره ها باعث شد تا پرسپولیس و تاج و پاس به توفیقات فراوان برسند و هواداران جذب این تیم ها شوند. در آن زمان مطرح ترین تیم خارج از تهران ملوان بود که به واسطه درخشش بزرگانی چون عزیز اسپندار، غفور جهانی و... پا به پای تیم های تهرانی می جنگید و اولین تیمی لقب گرفت که خارج از تهران موفق به کسب جام می شود.
با به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی در سال 1357 و اعلان جنگ عراق با ایران، مسابقات لیگ سراسری تعطیل و به واسطه تعدد تیم های مطرح در تهران، مسابقات جام باشگاه های تهران تبدیل به مهمترین رقابت فوتبالی کشور شد. طرفداران سرخابی ها در جای جای کشور حضور داشتند و حالا که صدا و سیما به واسطه پیشرفت تکنولوژی می توانست بازی ها را بهتر پوشش دهد، طبیعتا به واسطه جذب هوادار بیشتر این رقابت ها را پوشش می داد و مسابقات پرسپولیس و استقلال پرمخاطب ترین برنامه تلویزیون بودند.
نکته دیگر که باعث پرطرفداری سرخابی ها و پوشش مسابقات آن ها بود، رقابت جذاب شهرآورد تهران بین پرسپولیس و استقلال بود که بالاتر از رقابت پاس با این دو تیم مهمترین و قدیمی ترین مسابقه بین دو تیم فوتبال در ایران را تشکیل داد. مسابقه ای که حتی بیش از 120 هزار تماشاگر را به ورزشگاه آزادی می رساند. بازی در این دو تیم آرزوی هر بازیکنی بود به گونه ای که حتی حاضر می شدند از جیب خود برای این دو تیم خرج کنند جای اینکه از آن ها حقوقی دریافت کنند!
بازیکن فوتبال همانند دیگر مشاغل برای پیشرفت خود و دیده شدن و رسیدن به تیم ملی، مجبور می شدند تا خود را به تهران برسانند. در بحبوحه این رقابت ها فوتبال دیگر شهر ها فراموش شده و کنار رفتند.
تنها رقابت کشوری که در این دهه، جام حذفی کشور بود که در سال های 65،66،67،69،70 برگزار گردید و ملوان با 2 قهرمانی و سه نایب قهرمانی موفق ترین تیم در این جام بود تا تنها تیمی باشد که خارج از تهران خود را مطرح می کند. شاهین اهواز هم با پیروزی برابر ملوان در سال 68 اولین تیم خوزستانی شد که به افتخار دست پیدا می کند.
2- معادله دو معادله و یک مجهول سرخابی ها و بیت المال
مدیریت در فوتبال ایران:
سیاست زدگی مربوط به قبل و بعد از انقلاب نمی شود. مشکلی است که سال ها درگیر آن هستیم. فوتبال خصوصی در ایران را شاید می توان مختص به جرئت به باشگاه شاهین دانست که با نبوغ دکتر اکرامی و شعار اخلاق درس ورزش تنها مکتب تاریخ فوتبال ایران را تاسیس کرد. اما شاهین هم در جنگ با دولتی شدن نتوانست دوام بیاورد و سال 1346 توسط سیاسیون پروانه فعالیتش باطل شد. دیگر چهره های سرشناس مدیریتی فوتبال ایران هیچ کدام باشگاه هایی تماما خصوصی نداشتند. تیمسار خسروانی به واسطه فعالیتش در کودتای 28 مرداد و سابقه آجودانی فرح پهلوی باشگاه تاج را تیمی حکومتی تاسیس کرد هرچند نحوه اداره آن به گونه ای بود که باشگاه بتواند درآمدزایی کند. علی عبده چهره ای کاملا ورزشی با سابقه ای ورزشی بود اما او هم به واسطه بیزینس شخصیش با فاطمه پهلوی و خاتمی از نفوذش در راستای کنترل تیم پرسپولیس استفاده می کرد. هرچند پرسپولیس هم در دهه 50 قدم در راه حرفه ای شدن برداشته بود و رگه هایی از باشگاهی خصوصی در فوتبال ایران نشان می داد. خیامی هم مدیرعامل پیکان یک شبه صاحب بهترین تیم ایران (پیکان) شد و یک شبه هم آن را از دست داد. پس از شاهین مدیریت مناسب و خصوصی در فوتبال ما دیگر دیده نشد.
پس از وقوع انقلاب اسلامی و دهه 60 هم همراه با جو پرتنش فوتبال ایران، باشگاه های ایرانی مصادره شدند و حتی تا پای انحلال پیش رفتند و چه بسا اگر امثال حجازی، پورحیدری و پروین نبودند خبری از آن ها در فوتبال ما نبود. اسم باشگاه ها عوض شد. در آن سال ها بازیکنان باید از جیب خود خرج می کردند تا فوتبالیست شوند. فوتبال ایران مانند بقیه مسائل به طور کامل دولتی شد و طبیعتا دولت وظیفه مدیریت و خرج این تیم ها را برعهده گرفت. وضع فوتبال ایران از آن زمان تا به حال به ما می گوید دولت خیلی هم حمایت مناسبی از تیم ها نداشته.
دکتر اکرامی - پدر باشگاه داری در فوتبال ایران
علی عبده و پرویز خسروانی. به ترتیب موسسین تاج و پرسپولیس و از پیشگامان فوتبال حرفه ای در ایران
وقتی مدیریت فوتبالی به خودش بمب می بندد!
از دهه 80 فوتبال خصوصی در ایران پا گرفت. هدایتی و انصاری عابربانک های سرخابی ها شدند و سعی کردند با اینکار برای خود محبوبیت خریده تا قدرتشان را افزایش دهند. بابک زنجانی راه آهن را خرید. شرکت پدیده تیمی در مشهد تاسیس کرد که همه ی فعالیت های ذکر شده با شکست همراه بود. هدایتی پس از آنکه نتوانست با پرسپولیس به توفیقی دست پیدا کند دست به تاسیس استیل آذین کرد و با جمع کردن بازیکنان مطرح سابق سرخابی ها و به خصوص پرسپولیس سعی کرد شعبه دوم پرسپولیس را تاسیس کند. در نهایت هواداران پرسپولیس این کار را نپذیرفتند و استیل آذین غرق در مشکلات سقوط کرد و منحل شد.
بنر اعتراضی هواداران پرسپولیس در بازی با استیل آذین
کم کم واژه بمب به فوتبال باشگاه ایران اضافه شد. کسانی که فکرشان را هم نمی کردیم وارد فوتبال شدند. رویانیان که با مدیریت خود بدهی های سنگینی روی دست پرسپولیس گذاشت و همتای او در استقلال، فتح الله زاده هم با وجود سابقه بیشتر عملکرد مدیریتی بهتری از او نداشت. به گونه ای که تا به امروز این دو تیم چوب مدیریت ضعیف آن دو را می خورند.
وضعیت باشگاه هایی مثل سپاهان، ذوب آهن، مس کرمان و فولاد اما بهتر بود. این تیم با سرمایه گذاری کارخانه های صنعتی از فوتبال پایه دست به ساخت تیم های خوبی زدند و در برهه هایی هم درخشش قابل توجهی داشتند اما طولی نکشید که بمب به مدیریت آن ها هم زد و مشکلات مالی و مدیریتی نصیب آن ها هم شد.
رویانیان و فتح اله زاده. دو مدیری که اشتباهاتشان تبعات جبران ناپذیری داشت.
آخرین چهره ی باشگاه خصوصی در فوتبال ایران هم مهندس زنوزی است که این روز ها حسابی بازار حاشیه ی فوتبال را گرم نگه داشته. انتقاد اصلی به مدیریت او قبل از حاشیه های اخیر این بود که تراکتور پس از پرسپولیس و استقلال با پتانسیل ترین تیم لیگ برتر است. پس چرا از هیچ یک از پتانسیل های این تیم استفاده نشد؟ مدیریت زنوزی جز خرج های نجومی و آوردن چهره های سرشناس با پول گزاف چه چیزی داشته؟ غیر اینکه تراکتور کم ثبات ترین تیم لیگ بوده؟ با سه مربی؟ آنتونی استوکس و لی اروین علنا به قرارداد خود متعهد نبودند. اول فصل هم این چهره جنجالی با مالکیت مشترک تراکتور و گسترش فولاد تبریز قواعد حرفه ای را زیر پا گذاشت. همانطور که دولت و سیاست پیش از این با دخالت های بی جای خود این کار را کرده بودند. باشگاه ماشین سازی را با انتقال به ارومیه منحل کرد و گسترش فولاد را جای آن گذاشت. و در هفته های اخیر هم با واکنشی تماما احساسی و با ادبیاتی مغرضانه و تهران ستیز حاشیه و نفرت را در فوتبال ما به اوج رساند تا یکی از ملتهب ترین دوران لیگ برتر را شاهد باشیم.
متاسفانه هیچ مدیریتی در شان فوتبال ایران و هوادران آن دیده نشده و باید قبول کنیم نه بستر خصوصی سازی فراهم است و نه شخصی را داریم که بتواند مدیریت فوتبال را به عهده بگیرد.
3- قدرت گرفتن فوتبال شهرستان و پخش شدن قدرت در خارج از تهران
دهه 70
شروع دهه 70 همراه بود با دولت سازندگی، آرامش پس از جنگ و زمانی که دولت و حکومت ایران پس از طی دورانی پرتنش خود را شناخت. این آرامش به فوتبال هم رسید و دوباره لیگ سراسری ایران از نو پایه گذاری شد. اما باز هم این تیم های تهرانی بودند که خوش می درخشیدند. بانک تجارت و بهمن و راه آهن و.... بازیکنان مهمی را به فوتبال ایران معرفی کردند و موفق ترین آن ها سر از تیم های تهرانی در می آوردند. اما این بار تیم های دیگری خارج از تهران موفق به درخشش در سطح کشوری شدند.
در این دهه تیم های سایپا، استقلال و پاس هرکدام دو پرسپولیس سه بار موفق به فتح لیگ برتر شدند. اما شگفتی در جام حذفی رقم خورد جایی که برق شیراز در سال 76 و فجر سپاسی در سال 79 جام حذفی را بالای سر بردند و در کنار این افتخارات چهره های مطرح و استعدادهای زیادی را به فوتبال ما معرفی کردند. اما باید پذیرفت پرسپولیس با داشتن یکی از قوی ترین تیم های باشگاهی تاریخ ایران که 9 ملی پوش از ترکیب اول نسل طلایی 98 را شامل می شد، درخشش دیگر تیم ها را زیر سایه خود قرار داد تا باز هم آرزوی بازیکنان جوان بازی در پرسپولیس و استقلال باشد.
دهه 80
اما دهه 80 مصادف بود با امیدواری و بهبود روابط بین المللی ایران. لیگ ایران روز به روز حرفه ای تر می شد و حالا تهران به جایگاهی دست پیدا کرده که شهردار آن منسبی سیاسی و است. حتی می توان گفت شهرداری تهران تبدیل شده به ستاد انتخاباتی! ترافیک و دود از تهران جدا ناپذیرند و تهران روی دور تند قرار دارد. جمعیتش از دیگر شهر ها به مراتب بیشتر است. دیگر خبری از لهجه تهرانی نیست دیگر خبری از فرهنگ تهران نیست و این شهر جمع اضداد شده! در حالی که همچنان اکثر شهر های دیگر سنتی هستند، تهران مدرنیته ی دست و پا شکسته ای به هم زده. این مدرنیته را جامعه ی سنتی قبول نکرده و پس می زند و به واسطه اختلاف امکاناتی که پیش می آید، در این دهه جنگ بین تهران و دیگر شهر ها بیشتر از قبل دیده می شود. همه به "شهرستانی" بودن خود می نازند حتی آن ها که در تهران متولد شده اند. دیگر از "بر و بچه ها ترون" خبری نیست! تعدادشان بسیار کم شده.
دهه 80 اولین باری بود که تیمی خارج از تهران قهرمان لیگ می شد. سپاهان با قهرمانی در سال 82 این طلسم تاریخی را شکست و پس از آن 3 بار دیگر فاتح لیگ شد تا موفق ترین تیم دهه 80 لقب بگیرد. فولاد هم با نسل طلایی خودش که شاکله تیم 2006 ایران را تشکیل می داد موفق به قهرمانی در لیگ کشور شد. در این سال ها پرسپولیس و استقلال با وجود اینکه توفیقات درخشان دهه های پیشین خود را نداشتند اما باز هم جزو تیم های مطرح لیگ محسوب می شدند و باز هم هواداران این دو تیم را می شناختند. مشکلات مدیریتی در فوتبال ایران به اوج خود رسید. با وجود عملکرد قابل قبول دادکان در فدراسیون، دخالت های بی جای علی آبادی موجب گشت تا فوتبال ایران به حالت تعلیق در بیاید. پرسپولیس و استقلال با مشکلات مالی و مدیریتی بسیاری دست و پنچه نرم می کنند. پرسپولیس در سال 84 برای بار اول رتبه ای پایین تر از سوم (9) کسب می کند. فوتبال ایران با توجه توفیقات فراوانش، جایی شده که سیاسیون خود را از طریق فوتبال می توانند مطرح کنند. محبوب ترین نهادهای مردمی کشور.
سپاهان با 5 قهرمانی، تا به اینجا پرافتخارترین دوره جدید لیگ برتر ایران (لیگ خلیج فارس) است.
فجر سپاسی که در سال 79 با چهره های گمنام دیروز و سرشناس امروز فاتح جام حذفی کشور شد
4- تهران ستیزی. بالا رفتن اختلاف و نزاع
پس از پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات 84، جو سیاسی کشور کم کم به دو قطبی رسید و آرامش خود را از دست داد. (پاورقی یک) سیاست زدگی و اختلاف تهران و "شهرستان(!)" در نیمه ی دوم این دهه به فوتبال رسید. نماینده های مجلس دیگر شهر ها در اعتراض به اینکه امکانات در تهران قرار دارد دست به اعمالی نسنجیده زدند. پاس اولین قربانی تهران ستیزی آن ها شد. باشگاهی که بیشترین مربی فوتبال را تربیت کرده همراه با تالار افتخارات و مشاهیرش به زور به همدان برده شد و بعد از آن رو به افول رفت. صباباتری تیم مطرح آن روز ها به قم رفت و پس از آن سقوط کرد. پیکان راهی قزوین شد اما در تهران تمرین می کرد و دوباره هم به تهران برگشت. شاید اگر برنامه 90 و عادل فردوسی پور نبود، نماینده های مجلس اراک نفت را به سرنوشتی مشابه دچار می کردند تا توفیقات این باشگاه که شامل 1/4 نهایی جام باشگاه های آسیا، قهرمانی جام حذفی، سومی لیگ و معرفی چهره هایی چون علیرضا بیرانوند، وحید امیری، ارسلان مطهری و... به وقوع نمی پیوست. هرچند به علت سو مدیریت این باشگاه نیز در آخر سرنوشت مشابهی پیدا کرد.
برای اولین بار در دربی در سال 88 از دوربین های مداربسته استفاده شد و با توجه به حرکات مشکوک معمارزاده در دقیقه 85 هنگامی که بازی یک یک مساوی بود و وقت تلف می کرد، هواداران خسته از بازی های همیشه 1-1 شعار تبانی تبانی و بعد از آن فوتبال با سیاست نمی خوایم نمی خوایم سر دادند. این اولین باری بود که از واژه سیاست در شعار هواداران استفاده می شد و همینطور اولین باری بود که سرخابی ها با هم شعاری مشترک سر می دادند. کم کم با ظهور تیم های دیگر در فوتبال جنگ فوتبال ایران به اوج خود رسید.
در سال 88، اولین بار بود که تماشگران سرخابی در دبی شعاری مشترک سر می دادند:
فوتبال با سیاست نمی خوایم!
دهه 90 فشار اقتصادی و وضه ملتهب کشور به سکو ها کشیده شد. ماشین های پلاک تهران در انزلی مورد هجوم قرار می گرفتند. در اهواز سنگ زدن امری عادی بود. نماینده های مجلس در حمایت از تراکتور عمل کرده و حتی علیه تهران نیز مصاحبه می کردند. در تهران و تبریز جنگ فضای ملتهب بین هواداران کار را به شعار های نژادی کشاند و پدیده ی "هولیگن" در فوتبال ایران وارد فاز جدیدی شد. اگر همین روند ادامه داشته باشد بعید نیست هواداران و بازیکنان در هیچ شهری بدون امنیت آسیب های جدی تری ببینند. وضعیت فوتبال ما به چنین دو قطبی تبدیل شده.
نهادهای سیاسی و یا آدم هایی با رانت های سیاسی یک به یک تیم ها را به تملک خود در میاورند و اختلافات سیاسی و اجتماعی در فوتبال و تعصب هواداری خود را نشان می دهد.
اگر از الان به فکر مسائل قومیتی و نژادی و تهران ستیزی نباشیم تبعات خطرناکی در انتظار کشور و مردم کشور خواهد بود. همانطور که تهران به حال خود رها شد و به علت مدرنیته بی بند و بار و مشکلات مدیریتی و سیاست زدگی در تصمیمات این شهر، زلزله ای با کشتار میلیونی در انتظار شهر خواهد بود. اگر این اتحادات از بین رفته و جای خود را به نفرت میان مردم دهد، مشکلات مدیریتی و سیاست زدگی حل نشود دیگر فضایی برای جامعه مدنی، بهبود وضع اقتصادی و از این دست حرف ها نخواهیم داشت.
نتیجه گیری:
پرسپولیس و استقلال نه به واسطه حکومت بلکه با پشتوانه مردم و خون دل خوردن اسطوره هایی نظیر پروین و حجازی و بهزادی و پورحیدری و نتایجی که گرفتند به اینجا رسیدند. حتی نمی توان منکر این شد که در بسیاری از مسائل حق این دو تیم هم خورده شده. در مواردی شهرستانی(!) ها بابت محرومیت و فاصله امکاناتی حق دارند اما فوتبال دلیل آن نیست. با این وجود باز هم بسیاری از این دست ادعا ها که بعضا توام با تهران ستیزی است از سوی برخی افراد و نهادها مغرضانه و غیرمنصفانه است. فوتبال ما و کلا کشور ما فاقد بستری مناسب برای خصوصی سازی است. چرا که سرمایه دارانی که از نظر مالی در این وضع بغرنج اقتصادی را دارند افرادی همچون هدایتی، زنجانی، زنوزی و ... هستند که غالبا رانت دولتی دارند که اولا در سالم بودن همه ی آن ها شک وجود داشته، دوما باشگاه خصوصی در این فوتبال در مبارزه با فضای دولتی و سیاست زده لطمه می بیند، سوما مدیریت بسیار ضعیف و ساختار فاجعه ی مدیریتی توانایی کنترل اوضاع یک باشگاه را ندارد. همانطور که دیدیم راه آهن و نفت به قهقرا رفتند. سپیدرود اوضاع مناسبی ندارد. زنوزی از پتانسیل های تراکتور استفاده ای نکرد. دولتی شدن و مشکلات ساختاری شهر تهران مانع پیشرفت سرخابی ها می شوند. بابک زنجانی و هدایتی پایشان به دادگاه باز شد. و مشکلات بسیار زیاد دیگر.
پرسپولیس و استقلال هنوز هم بین تیم های ایرانی بیشترین از بیشترین پتانسیل برای کسب درآمد و حرفه ای شدن برخوردار هستند و حتی بین تیم های حاضر در آسیا می توانند بی رقیب شوند. هیچ تیمی در کشورش 30 میلیون طرفدار ندارد و اگر هم دارد تعدادش زیاد نیست. هیچ رییس جمهوری 30 میلیون رای نیاورده.
به هرحال فوتبال ما مثل خیلی چیز های دیگر از پایه خراب است و این حرف تکراری را هربار که بگوییم باز هم تازگی دارد. فوتبال ما تا تبدیل شدن به صنعتی پولساز آنچنان که در فوتبال اروپا می بینیم فاصله ای بسیار زیاد دارد و قدم گذاشتن در این راه جز با آرام شدن جو مردمی و بهبود اوضاع اقتصادی از آن چیزی که امروز هست میسر نخواهد بود.
------------------------
1- این متن بیان حقیقت هستش هیچ طرفداری از هیچ جناح و هیچ انتقادی از هیچ کسی انجام نشده. لذا اگر اسم دولت سازندگی و یا محمود احمدی نژاد و هرکس دیگه ای میاد بنده هیچ موضعی در این متن ندارم پس این متن رو سیاسی قلمداد نکنید. اگر هم دهه 80 رو بهبود روابط بین المللی و امیدواری بیان کردم چیزی بود اون موقع مطرح شده بود حرف من نیست و دفاعی هم از خاتمی نیست. ممنون