کنار کودکان دیگر، دست در دست مسی وارد زمین شد.
قرار بود همینجا تمام شود،
او هم مثل کودکان دیگر برود و همهچیز طبق روال عادی پیش برود.
اما پسرک کنار مسی ماند.
وقتی مسی با بازیکنان حریف دست می داد،
وقتی مسی کنار ده یار دیگرش عکس می گرفت،
وقتی داور سکه میانداخت،
پسرک دل از مسی نمیکند،
داور با انگشت به بیرون از زمین اشاره کرد اما باز هم به سوی مسی دوید؛
روی قوس میانی زمین کنار مسی ایستاد و انگار نمی دانست که بازی قرار است شروع شود،
که بازی تمام شده!
مسی خم شد و راه خروج را نشانش داد.
"به خانهات برگرد مرتضی، بازی تمام شد...!"
۱۳ دسامبر ۲۰۱۶ بود.
بارسلونا در دوحه به مصاف الاهلی رفت.
مرتضی همان کودکی بود که با کیسهای نایلونی برای خودش یک پیراهن ساخته بود و اسم و شمارهی مسی را پشتش نوشته بود.
عکسش که به دنیا رسید، مرتضی را بردند قطر.
بازی که تمام شد، مرتضی به خانه اش برگشت؛
به ولایتی کوچک در شرق افغانستان.
مسی و تیمش که به بندر برگشتند، مرتضی همان زاغهنشینِ پلاستیک پوشِ سابق بود.
یک چیز اما فرق کرده بود؛
طالبان خانوادهی مرتضی را تهدید کرد؛
مرتضی و خانوادهاش به پاکستان گریختند و در اسلام آباد ساکن شدند،
ولی فقیر بودند و اسلام آباد برایشان شهرِ گرانی به شمار میرفت.
پناه بردند به شهری مرزی در پاکستان.
آنجا هم دوام نیاوردند و باز به همان ولایتِ کوچک برگشتند.
مرتضی آواره شده بود.
شب ها نه رویایِ دستان گرمِ مسی، که کابوسِ سایه سرد تفنگ میدید.
"جامعهی نمایش" بازیاش را کرده بود.
یک کمپوت شیک و مصرفی و مدیا پسند از مفاهیمی بشردوستانه و خیرخواهانه و انسانی؛
نوعی تعفن صورتی رنگ!
همان جامعهی نمایشی که خوراکش سایز سینهی سلنا گومز و سیکسپک کریستیانو رونالدوست،
نه هر یک کودکی که در هر شش دقیقه در یمن می میرد.
کاش آنها بیخیالِ ما مردمان محنت زدهی خاورميانه میشدند.
کاش مسی لبخندهایش را تحویل همان مامورین مالیات میداد و دنبال همان توپهایی می دوید که کودکان پاکستان در ازای دریافت تنها چند سنت برایش می ساختند.
کاش دیبالا هم بیخیال امیرمحمدِ ما میشد و اجازه میداد در همان زاغههای زاگرس، به بازی معصومانهاش ادامه دهد.
واکسن توحش سیستم جهانی موجود، انسان دوستی جعلی و سیرک خیریههای آنهاست.
شاید هم گل پسرِ مسی وقتی کنار پدر نشسته بود و الکلاسیکوی باشکوه نیوکمپ را تماشا می کرد، جایی میانِ گلهای رگباریِ بارسلونا از پدر پرسید:
"راستی پدر، چه بر سر مرتضی آمد؟"