همه ميگويند زيدان خانه اش را ترك كرده بود
ولي نه زيدان خانه را ترك نكرد بلكه در حوالي خانه در گوشه اي ناظر خراب شدن تمام چيز هايي بود كه خودش بنا كرده بود
ناظر از بين رفتن تمام ركورد هايي كه خودش بر جاي گذاشته بود
زيدان رفت تا خيلي ها بفهمد كه موفقيت تنها با شانس رقم نميخورد
شايد از نظر خيلي ها زيدان هم شريك اين همه خرابي است و در آن مقطع رئال نيازمند قهرمان خود بود
ولي زيدان براي رئال مادريد هماننده شوالييه تاريكي براي گاتهام است
زيدان نخواست آنقدر زنده بماند كه خودش هم تبديل به تبه كار شود
زيدان مانند يك قهرمان مرد
مرد تا در پروژه ي تخريب خانه اي كه با جان دل عاشقش هست شريك نباشد
زيدان مرد زيرا قهرماني بود كه سزاوارش بوديم ولي قهرماني نبود كه نيازمندش بوديم
زيدان هميشه همان چيزي بود كه رئال مادريد نيازش را داشت
روزي به عنوان بازيكن، زماني كه همه از برد بازي و قهرمان شدن نا اميد بودند با آن والي شگف انگيزش كه در تاريخ ثبت شد رئال مادريد را قهرمان كرد
روزي به عنوان مربي ،مربي كه در زمان معارفه اش همه نا اميد بودند،همه ترسيده بودند ،ترس از بيشتر باختن ،ترس از بي تجربگيه زيزو ولي زيدان آمد و بهتري نتايج ممكن را گرفت نتايجي كه حتي كسي در خواب هم نميديد.
و روزي به عنوان كسي كه به خاطر حفظ كارنامه اش و ترس از باختن عشقش را رها كرد
ولي نه زيدان رفت تا بعضي ها از خواب غفلت و غرورشان بيدار شوند
زيدان رفت چون عاشق بود چون گاهي براي نجات معشوق بايد او را رها كرد
و اما حالا زيدان دوباره بازگشته است
زماني كه همه نا اميد تر از هميشه هستند
برگشت تا همه بفهمد عشق يعني چه،
تا همه بفهمد تنها نگراني زيدان رئال است نه كارنامه ي خودش،
برگشت زيرا در حال حاضر زيدان قهرماني است كه هم سزاوارش هستيم و هم نيازش را داريم.
گويي سرنوشت زيدان با نا اميدي و ترس مادريديسمو ها گره خورده است...