طرفداری - گیم بالاگه از کارشناسان مطرح دنیای فوتبال است که هر پنج شنبه در رادیو بی بی سی اخبار و مسائل مطرح فوتبال اروپا را پوشش می دهد. بالاگه به تازگی درمورد مارچلو بیلسا، سرمربی آرژانتینی و نام آشنایِ تیم لیدز مستندی ساخته است.
در این یادداشت که ترجمه ای از سایت BBC است، نگاهی به دیدگاه ها و تجربیاتِ این کارشناس فوتبال اسپانیا در مورد زندگی جالب بیلسا در لیدز یونایتد، خواهیم داشت. برای ساخت مستندی چهار روز در دنیای بیلسا در لیدز زندگی کردم. درهای باشگاه به روی من و تیمم باز بود و میتوانستیم با بازیکنان، هواداران و کارکنان باشگاه صحبت کنیم. ما همچنین این امکان را داشتیم که تمرینات تیم را از نزدیک ببینیم و با خود بیلسا حرف بزنیم.
یکی از موارد عجیبی که توجه ما را از همان ابتدا متوجه خود ساخت، شومینه باشگاه بود! کادر فنی و بازیکنان کنار این شومینه جمع میشوند، استراحت می کنند و مدت های طولانی با هم به گفتگو می پردازند. اهمیت واقعی این شومینه، احتمالا زمانی مشخص خواهد شد که یک نفر پیدا شود و واقعا از پس روشن کردنش برآید. کار روی این پروژه در حال حاضر همچنان ادامه دارد، درست به مانند بسیاری از پروژههای کنونی دیگر که به دست خود بیلسا در لیدز در حال انجام است. مهم ترین صحبتی که شما در خود باشگاه و اطراف آن خواهید شنید، وسواس فکری باور نکردنی بیلساست.
شاید بتوان به واقع این شعار مشهور هواداران لیدز خطاب به سرمربی محبوبشان را در جو خود این باشگاه، بیشتر لمس کرد:
یک مارچلو بیلسا وجود دارد، فقط یک مارچلو بیلسا.
مدیر ورزشی لیدز یونایتد، ویکتور اورتا، تابستان امسال (2018) به سراغ بیلسا رفت. او و آندرآ رادریاتزانی، مالک باشگاه یک بار در طول گفتگوی خود در یک تاکسی بر سر این موضوع به توافق رسیده بودند و بعد از آن هم اورتا با پیغامی که روی پیام گیر مربی آرژانتینی گذاشت، مهم ترین قدم را در این مسیر برداشت. کمی بعد آن ها در خانه بیلسا در بوینوس آیرس با هم ملاقات کردند. مربی آرژانتینی قبل از رسیدن آن ها طی 24 ساعت پنج بازی لیدز را تماشا کرده بود. وقتی اورتا برای دومین بار با آنگوس کینیر، مدیر اجرایی لیدز ملاقات کرد، هیچ یک نمی توانستند باور کنند، بیلسا تا چه اندازه خودش را درگیر لیدز کرده است!
بیلسای 63 ساله، پیشنهاداتی از سوانزی و وستهام نیز داشت و به او توصیه شده بود برای آشنایی با مربی گری در انگلیس، به این کشور سفر کند. لیدز این فرصت را به او می داد تا خودش همه چیز را از نزدیک تجربه کند. مربی آرژانتینی به لیدز رفت چون با پیشینه باشگاه آشنایی داشت؛ چون این باشگاه در انگلیس بود، سرزمینی که همیشه میخواست توانایی های خودش را در آن محک بزند و مهم تر از همه چون رادریتزانی، اورتا و کینیر به او اطمینان داده بودند، لیدز به هر قولی که بدهد، عمل می کند. این مهم ترین نکته بود، آن هم بعد از این که لیل و لاتزیو که مدت کوتاهی با آن ها همکاری داشت، بارها زیر قول هایشان زده بودند. نکتهای که حقایق زیادی در خودش دارد؛ برای بیلسا هیچ چیز به اندازه رابطه شخصی و اعتماد دو طرفه اهمیت ندارد.
می گویند وقتی بیلسا قراردادش با لیدز را امضا کرد، تک تک بازی های فصل گذشته این تیم را تماشا کرده بود. یک کاربر به شوخی در توییتر نوشت:
مرد بیچاره، چه کار کرده که مستحق چنین چیزی است؟
تغییر فرهنگِ باشگاه لیدز
هنگامی که مشخص شد بیلسا به جلسات تمرین رقبای لیدز جاسوس میفرستاده تا از آنها جلو بیفتد، توجه عموم مردم، حتی کسانی که هوادار این تیم نبودند هم به او جلب شد. اما این بیلسا است؛ مردی که کارها را به روشی متفاوت انجام میدهد. روش کاری او پرداختن به همه جزئیات، مربوط به بازی است و این ویژگی او را منحصر به فرد کرده است. دستیارها و کادر فنی بیلسا به طور مرتب از طریق واتس اپ برای بازیکنان تیم، ویدیوهای بازی های آن ها و همچنین بخش هایی از بازی حریفِ بعدی را می فرستند. بیلسا ترجیح میدهد دستیارانش، بیشتر از خود او با بازیکنان در تماس باشند؛ چرا که مربی آرژانتینی، نسبت به تیم های حریف، وسواس فکری دارد. جدا از مسائل تاکتیکی، بیلسا رسانهها را از سایر امور مربوط به تیمش دور نگه می دارد و از این موضوع هم کاملا راضی است. او البته حواسش به خبرنگاران هست و وقتی ادِم پوپ، خبرنگار BBC در لیدز که پای ثابت کنفرانسهای خبری است در سالن حاضر نمی شود، سراغش را از جیمز مونی، مدیر رسانه ای باشگاه میگیرد.
ماجرای وادار کردن بازیکنان به جمع آوری زباله های کنار زمین هم به یکی از خبرهایِ داغِ مربوط به بیلسا تبدیل شد. او این کار را کرد تا شاگردانش متوجه شوند، جهان فقط جای افراد ثروتمند و برگزیدگانی که در حباب خود زندگی میکنند، نیست و در واقع از آدم هایی معمولی تشکیل شده که باید عرق بریزند و گاهی اوقات تن به کارهایی بدهند که دوست ندارند. هدف اصلی بیلسا از این کار نهادینه کردن استانداردهای بالا در لیدز است، استانداردهایی که سال ها بعد از رفتن او هم باقی بمانند. او فرهنگ این باشگاه را برای همیشه تغییر داده است. بیلسا مسافت 6.5 کیلومتری از خانه تا زمین تمرین را پیاده میرود. قدم زدن های تند او در کنار زمین، در طول بازی ها و نحوه دو زانو نشستن اش روی چیزی که به یک سطل پلاستیکی شباهت دارد، روش خاصِ این مربی برای مقابله با کمردری است که از دوران بازی هنوز رهایش نکرده است. سرمربی آرژانتینی لیدزیونایتد، علاوه بر این موارد برای بازیکنان در زمین تمرین، مکانهایی را در نظر گرفته که هر وقت بخواهد باید در آن باشند. کاملا واضح است که بیلسا به جزئیات، اهمیت زیادی می دهد.
به درخواست او لامپ های مخصوص مطالعه در اتاق ها نصب شده و حتی جای پریز آنها را هم تغییر دادهاند؛ چون به اعتقاد او کاملا صاف روی دیوار قرار نگرفته بودند! شومینه هم یکی دیگر از این تغییرات است و به این منظور نصب شده که حس خانه را ایجاد کند. تمرین های تیم شدید و به همان اندازه پر از جزئیات و ریزه کاری های مخصوص به خود هستند. برنامه چهارشنبه ها بازی 11 به 11 بین تیم اصلی و ذخیره هاست. گاهی اوقات یکی از ذخیره ها در این تمرین می درخشد و در ترکیب اصلی تیم جای می گیرد. تمرین پنج شنبه ها مفصل تر است و روی تکرار حرکات تمرکز دارد. سپس به بازیکنان توضیح داده می شود که بعد از آن باید چه کار کنند و دوباره نوبت به تکرار حرکات می رسد. بیلسا این کار را می کند، چون میداند در زمین بازی تصمیم ها توسط خود بازیکنان گرفته میشود، بنابراین باید حد مشخصی از استقلال فکری را داشته باشند و این زاده غریزه و استعداد ذاتی آن هاست. اما با دیکته کردن این تصمیمات در طول زمان، مربی میتواند آن ها را به بخشی از ژن بازیکنان اش تبدیل نماید. همه کارکنان لیدز یونایتد، از شاغلین بخش اداری گرفته تا تأسیسات، می خواهند در آن چه در حال روی دادن است، سهیم باشند. موجی از هیجان، باشگاه را فرا گرفته و همه حس میکنند، بخشی از یک اتفاق بسیار خاص هستند.
مربی آرژانتینی، دل انگلیسی ها را به دست خواهد آورد؟
زمانی که مارچلو بیلسا به انگلیس آمد، این شک وجود داشت که آیا بازیکنان چمپیونشیپ، متدها و روش های کاری او را درک خواهند کرد. البته هنوز زود است که اعضای باشگاه، بیلسا را درست بشناسند و بفهمند فلسفه او نه فقط از فوتبال که از نوع نگاهش به زندگی سرچشمه گرفته است. نمی دانم آن هایی که بیلسا در تلاش اشت تا رویشان اثر بگذارد و به آن ها کمک کند هم به این نتیجه رسیدهاند یا نه؟ اما این اتفاق خواهد افتاد. به معنای ساده، بیلسا هم به مانند همه مربیان درجه یک دنیا، به بهتر شدن بازیکنانش کمک می کند. از او پرسیدم آیا به دست آوردن دل بازیکنان انگلیسی برایش سخت بوده است؟ در پاسخ گفت:
نه، کاملا بر عکس. آن ها با تمام وجود، توانایی پاسخ دادن به محرک های احساسی را دارند.
پپ گواردیولا، سرمربی منچسترسیتی یک بار به آرژانتین رفت و کیلومترها رانندگی کرد، فقط برای این که بیلسا را ببیند و با او در مورد فوتبال حرف بزند:
بازیکنان و تیم هایی که زیر دست او باشند، بهتر می شوند. این او را به یک مربی خاص و انسانی استثنایی تبدیل کرده است. تعداد مربیانی که مثل او بازی را میشناسند و درک میکنند، در جهان انگشت شمار است.
بیلسا احتمالا پیشرفته ترین روش مربیگری را ندارد، اما برای ریزهکاری ها اهمیت زیادی قائل است. ماجرای جاسوسی از تمرین های تیمهای رقیب هم در واقع ریشه در همین وسواس شدید او دارد.
او یک بار در مورد خودش گفت:
واقعیت این است که من پر از شور و هیجانم و این تنها در فوتبال خلاصه نمی شود. اگر همین فردا دیگر نتوانم این شور و هیجان را در فوتبال به کار بگیرم، در جای دیگری از آن استفاده خواهم کرد.
این مربی با حرف هایی که در مورد نوع نگاه رمانتیکش به فوتبال و زندگی می زند، خیلیها را شیفته خود کرده است؛ چه آن هایی که کنارش کار کرده اند و چه کسانی که زیر دست او فوتبال یاد گرفته اند. از جمله این افراد میتوان به ادواردو بریتزو، که به تازگی هدایت تیم ملی پاراگوئه را در دست گرفته و تاتا مارتینو، مربی سابق بارسلونا و تیم ملی آرژانتین، اشاره کرد. درست مثل گواردیولا، مائوریسیو پوچتینو، مربی تاتنهام هم همیشه بیلسا را ستایش کرده است. جالب این که درک این دو مربی از فوتبال، کاملا با بیلسا متفاوت است. بزرگ ترین تفاوت این دو این است که نوع بازی تیم های پوچتینو و گواردیولا بر اساس نحوه عملکرد تیم های رقیب چندان تغییر نمیکند و حال آن که، این یکی از اصول بنیادی در تاکتیکها و فلسفه کاری بیلساست.
فلسفه بیلسا چیست؟
در تیم لیدز انتظارات بسیار بالاست؛ همه می خواهند باشگاه دوباره به روزهای اوج خود بازگردد. صعود به لیگ برتر دستاورد بسیار بزرگی خواهد بود. نباید فراموش کرد بخش اعظم این تیم را بازیکنانی تشکیل دادهاند که فصل گذشته، سیزدهم شدند. اما تفاوت داستان اینجاست که همه آنها حالا بازیکنان بهتری شدهاند. بیلسا یک گروه تک نفره نیست. دور و برش پر از دستیارانی است که مثل او فکر می کنند و کارآموزانی که از سراسر دنیا آمدهاند تا یاد بگیرند و برای نزدیک شدن به او با هم رقابت می کنند. بیلسا در عین حال، دیدی غیر واقعی نسبت به وظیفهاش در لیدز یونایتد ندارد و مثل همیشه با فلسفه خاص خودش در جهت رسیدن به آن قدم برمیدارد. وقتی مربی تیم ملی شیلی بود، حرف هایی زد که در مورد لیدز هم می توان به آن استناد کرد:
بیشتر وقت ها به یک مسأله گیر می دهم، دوباره آن را بررسی می کنم، باز آن را مرور می کنم، بعد یک بار دیگر به آن نگاهی می اندازم و با خودم می گویم: شاید بهتر است به سینما بروم تا مسائل را از زاویهای دیگر ببینم. گاهی اوقات برای حل یک مشکل بهتر است سرمان را به کار دیگری مشغول کنیم تا این که به شکلی وسواسی همه حواس خود را روی آن متمرکز کنیم.
بیلسا به خوبی می داند، فقط در صورتی می تواند آنچه میخواهد را از بازیکنانش بدست آورد که به آن ها عشق بورزد. هیچ راه دیگری نتیجه نخواهد داد. وقتی مربی شیلی بود می گفت:
کسی که دوست داشته شود، بیشتر احساس امنیت و قدرت می کند و وقتی مبارزه ای در کار باشد، خود را بالاتر می بیند. باید به کسانی که رهبرشان هستی، صادقانه عشق بورزی و اگر این حس به طور طبیعی در تو نیست، باید آن را بیاموزی.
اوژنیو تیرونی، جامعه شناس اهل شیلی، شاید بهترین توصیف را از بیلسا ارائه داده است:
بیلسا یک مرجع و الگوی عالی برای جوانان است؛ چون به واسطه نظم، پشتکار و مهم تر از همه شور و احساساتش به نتیجه می رسد. او شبیه شخصیت های رمان هاست، کسی که به دنیا از دریچه یک بازی نگاه می کند و همه فکر و ذکرش، رسیدن به کمال است.