زمانی که آماده تماشای این فیلم می شدم هرگز تصوری از مواجهه با یک شاهکار را نداشتم. شاید تصور اولیه شما هم اینگونه باشد که باز ستاره های هالیوودی دور هم جمع شدند و یک موزیکال درام دیگر (نه به زیبایی Mile 8 یا Whiplash بلکه به افتضاحیه La La Land)، با داستانی همیشگی از اینکه یک ستاره موسیقی عاشق یک استعداد کشف نشده می شود و او را به اوج میرساند و اتمام قصه با یک پایان دراماتیک. داستانی خسته کننده و شکست خورده به واسطه تکرارهای متوالی. کمپانی غول آسای Warner Bros از 2011 دنبال یک بازسازی مدرن بود اما این افتضاحات باتلاقی ساخته بود که حتی نام های بزرگ هالیوود را به کام خود کشید. از کلینت استوود که برنامه همکاری با بیانسه را داشت گرفته تا تام کروز، لئوناردو دی کاپریو، کریستین بیل و ویل اسمیت ! پس وقتی یک بازیگر بدون تجربه کارگردانی برای اولین کار دست روی این فیلم می گذارد، چیزی غیر از دیوانگیست؟ از طرف دیگر شاید زمان آن رسیده بود تا این داستان به زیباترین شکل ممکن روایت شود. محصور کننده چون تابش تولد یک ستاره!
قصه از آنجا شروع می شود که شبی در یکی از بارهای شهر این دو با هم آشنا می شوند و جکسون محو تماشای اجرای الی می شود و از آنجا همه چیز انگار روی دور تند جلو میرود.
هر دو یکدیگر را یدک میکشند، جکسون خونی تازه در رگ های یک استعداد خاموش می دواند و به او پر و بال پرواز می دهد و الی با همه وجود برای نگه داشتن تکه های باقی مانده جکسون از پس تمام مستی ها و بی حسی های مواد، تلاش می کند و باقی ماجرا ...
همه چیز انگار دست به دست هم داده تا رقیبی قدرتمند برای بهترین فیلم های این ژانر متولد شود پس تلاش می کنم بدون اسپویلر کردن اشاره ای کوتاه به ابعاد متفاوت فیلم داشته باشم.
1. شخصیت پردازی: با نگاهی به شخصیت ها میبینیم که فقط داستان چکش کاری نشده است. Bradley cooper برای جان بخشید به Jackson Maine نه تنها 8 ماه بی وقفه برای ساخت صدایی بم و تراش خورده که برای اجرای موزیک کانتری مناسب باشد باید خود را آماده می کرد، بلکه شخصیتی کاملا متفاوت ساخت. جکسون مین، ستاره بی مهابای موسیقی کانتری که اعتیاد شدیدی به الکل و گاها کوکایین دارد. جکسون احساساتی، ماجراجو و معصوم است اما مشکلات شنوایی در کنار کودکی تاریکش دست از سرش بر نمی دارند و مدام برای بی حس شدن روی به مواد و الکل می آورد. بازی فوق العاده کوپر در نقش یک فرد مست و انتقال حس پشیمانی او در زمان هوشیاری یکتاست. Lady Gaga طوری درگیر شخصیت Jackson شد بود که مدت ها بعد از اتمام پروژه به این کرکتر فکر میکرده و دوستش داشته. حتی خداحافظی با جکسون آنقدر سخت بوده که او تعدادی از وسایل سر صحنه از جمله پیراهن و گیتارش را به خانه برده.
در میان تمامی مشکلات، تلاش های همیشگی مدیر برنامه ها/برادرش با هنرنمایی Sam Elliott در نقش Bobby مثل بانداژی موقت بر روی زخمی عمیق است و دردی دوا نمی کند.
در سمت دیگر نقش معشوقه با وفایش را Lady Gaga به عهده دارد. من به جز تعدادی از آهنگ های معروف کمترین علاقه ای به سبک خوانندگی، پوشش و ویدیوهای نامتعارفش ندارم اما هرگز فکر نمیکردم از ایفای نقشش اینطور جا بخورم؛ خدای من! تماشای لیدی گاگا نفس تماشاچی را بند می آورد!!! بارها فراتر از انتظارات. Ally پیشخدمت رستوران و خواننده پاره وقت یک درگ بار است. اَلی زنی خوش قلب و خجالتی، در عین حال جنگجو و پر حرارت است و در اوج مشکلات و مالی و احساسی به سر می برد. خبری از آرایش های آنچنانی، ادای لحن خاص در دیالوگ ها و بازی کردن با حرکات صورت دیده نمی شود. طوری که بدون هیچ تردیدی می پذیرید که او زنی از دنیای واقعی من و توست. در یکی از سکانس فوق العاده وقتی همه چیز به نظر در بدترین حالت ممکن قرار دارد، سر سفره صبحانه پدر الی به خاطر تمام اتفاقات بد از او عذر خواهی میکند (در حال که تقصیری ندارد) اما الی با حالت محصور کننده ای مادرانه در حالی اشک هایش لحظه ای بند نمی آیند در جواب می گوید: "نگران نباش، تقصیر تو نیست. غذاتو بخور." الی حس اعتماد و علاقه بدون حد و مرز را به شما هدیه می کند. چیزی که سال هاست در هالیوود گم شده و مدام زن غربی را طوری میبینیم که به محض در هم پیچیدن زندگی مشترک به سمت آغوش دیگری فرار میکند و همه چیز را رها میکند اما در این سکانس و یکی دیگر مشابه آن و به مراتب زیباتر با جکسون، زنی جادویی می بینیم که با همه غم ها و مشکلات چنگ و دندان هایش را محکم در داشته هایش فرو کرده و تا آخر خط کنارشان ایستاده است. شبیه مادران ایرانی !
2. داستان پردازی: داستان بدون شک یک بازسازی مدرن و زیبا از محصول اولیه است. هنگام تماشا رویه ای از اصالت و یگانه بودن داستان در هر واقعه همراه شماست. اولین و شاید اصلی ترین دلیل آن این است که داستان تکه هایی از واقعیت زندگی کوپر و به خصوص گاگا را با خود دارد. گاگا طوری با شخصیت ارتباط دارد که گاها لباس های خودش را در فیلم می پوشد. بازیگران در حال بازی زندگی خودشان هستند و این یک رابطه عمیق را بین بازیگر و فیلم برقرار میکند و آن را به تماشاچی منتقل میکند. دومین دلیل اینکه قصه اصلا دنبال رنگ آمیزی هالیوودی و هیاهوی گیشه ای نیست و ساده و صادقانه به دنبال شخصیت ها می رود و عاشقانه ای زیبا را روایت میکند.
جدا از روح عاطفی، اشاره هایی به جا و شاید کمی تند به صنعت تغییر شکل داده و تا حدی رو به افول موسیقی و نیز زندگی سلبریتی هایی این عرصه می کند. (مواردی که اشاره می شود کلی هستند و البته استثناء هایی هم وجود دارند)
I. خوانندگان مرد یا هنرنمایی های با آلات موسیقی جایگاه خود را به صدای خوانندگان زن باخته اند.
II. می توانید یک هنرمند فوق العاده هر سبکی باشید اما تا زمانی که آهنگی را پاپ نخوانده اید، کیفیت صدای و هنر شما هرگز واقعا شنیده نمی شود.
III. مهم نیست با چه کیفیت بالایی کارهای موسیقی ارایه می شوند، تا زمانی که تصاویری از به تن کردن مجموعه ای از لباس های نامتعرف و یا حرکات موزون با تعدادی رقصنده دیگر در اجراهای زنده و موزیک ویدیوها موجود نباشد، شانس شما برای حتی نامزد شدن در جوایز معتبر موسیقی نزدیک به صفر است.
IV. نقش قدرتمند و گاها ترسناک ایجنت های A&R در دنیای موسیقی. طوری که حتی بدون قراردادهای قانونی حق دخالت در کوچکترین جزئیات زندگی هنرمندان را دارند.
V. سلبریتی ها هر روز بیشتر از گذشته زیر نورافکن رسانه ها و دید عموم قرار دارند و به واسطه کوچکترین خطای اجتماعی طوری زیر منگنه انتقادات قرار می گیرند که نه تنها هرگز شانسی برای کار در حوزه هنر ندارند بلکه زندگی اجتماعی آنها نیز کاملا نابود می شود.
3. تیم بازیگری: Chemistry نادری بین زوج لیدر فیلم بر قرار است. از همان ابتدای آشنایی کوپر و گاگا همه چیز برای پیش بردن روابط شان برای ساخت این فیلم آماده بود. گاگا نگاه یگانه او برای شناخت و تحسین استعدادش چه در موسیقی و چه در بازیگری لذت می برد و کوپر مجذوب حمایت و اعتماد به نفسی که از بازخوردهای او می گرفت شده بود. در تمامی مراحل فیلم این دو یکدیگر را پشتیبانی کردند. یکی بازیگری یاد گرفته و دیگری خوانندگی. در کنار این دو یک هنرمند کارکشته مثل الیوت قرار دارد. به شخصه از بازی او لذت می برم و با اینکه او را در تک سکانس هایی می بینیم اما باز ممنون کوپر هستیم که او را برای بازی کردن در این فیلم متقاعد کرد. تماشای سکانس او در کنار کوپر داخل خودرو یک کلاس آموزشی بی نظیر برای تمام هنرمندان هالیوودی است.
بدون شک یکی از یک دست ترین تیم های بازیگری که تا به امروز دیدم. کافی است مصاحبه اعضای تیم را با برنامه Good Morning America مشاهده کنید تا ببینید چقدر این افراد به یکدیگر نزدیک هستند.
سخن پایانی: چه کسی گفته انجام یک کار برای اولین بار نمی تواند بهترین نتیجه را بدهد؟ Bradley Cooper با بر دوش کشیدن نقش داستان نویس، فیلم نامه نویس، تهیه کننده، کارگردان و بازیگر ستاره بی چون و چرای این اثر است. کسی که از همان ابتدا بر تک تک مراحل نظارت داشت. او جدا از تصمیماتی که گرفت، اضافه کردن فردی بدون تجربه بازیگر آن هم در پروژه این چنینی، گل سرسبد آنها بود. در ادامه او استیج را فراهم کرد تا در کنارش ستاره ای در دنیای سینما متولد شود. درام موزیکالی که موسیقی های آن فوق العاده هستند و هر کدام قصه ای تعریف می کنند.