ایکر کاسیاس
در قلب مادرید، نمادی تاریخی به نام «سیبلس» خوابیده است. محوطهای شگفتانگیز که در مرکزش فوارهای با مجسمه الهه یونانی «سیبل» قرار گرفته. نام میدان سیبلس از این الهه رومی که الهه طبیعت و باروریست، گرفته شده و اکنون این میدان با سبک نئو کلاسیکاش از مهمترین نمادهای شهر مادرید به شمار میرود. آبنمای میدان، الهه سیبل را نشسته در ارابهای که توسط دو شیر رانده میشود به نمایش میگذارد و اکنون سالهاست که باشگاه رئالمادرید اسپانیا به صورت غیر رسمی از این میدان جهت نمادی برای به تصویر کشیدن افتخاراتش استفاده میکند و به همین دلیل است که هر زمان که رئالیها جامی را کسب میکنند، طرفدارانشان در اسپانیا به سمت این فواره سرازیر شده و جشن میگیرند.
عاشقان فوتبال مرزی بین این ورزش و تقدس قائل نیستند و برای آنها فوتبال چیزی فراتر از یک بازی یا مسابقه است و کار به جایی رسیده که یک بازی بسیار زیبا، میتواند برایشان حد و مرزهای یک رقابت انسانی را دربنوردد و وارد دنیای ماورایی و الهی شود. برای افرادی که عضوی ثابت از کلیسای «لا روخا» هستند، ۱۶ ژوئن سال ۲۰۰۲ حکم تاجگذاری مسیح را دارد. روزی که راهبهای اسپانیایی با لباسهای قرمز، طلایی و آبیشان برای مبارزه با جمهوری ایرلند پای به میدان مبارزهای مقدس در شمال کرهجنوبی به نام ورزشگاه «سوان» گذاشتند.
در این بازی که از مرحله یکهشتم نهایی برگزار میشد، شاگردان «خوزه آنتونیو کاماچو» روی کاغذ تیم از پیش برنده مسابقه بودند. تنها چند دقیقه از شروع بازی میگذشت که ضربه سر «فرناندو مورینتس» در دقیقه ۸ به حدی دقیق روانه دروازه سفیدوسبزپوشان ایرلند شد که «شـِی گیون» جز تماشای ورود توپ به درون دروازه کار دیگری نمیتوانست انجام دهد و تور دروازه ایرلند در میان فریاد شادی هواداران راهبهای اسپانیایی به لرزه در آمد. در آن لحظه بسیاری در رویای شکلگیری یک جشنواره گل فرو رفتند اما «میک مککارتی» تاکتیک خود را به کار بست و با وارد کردن «نیل کوئین» مهاجم باتجربهاش به میدان، خون تازهای به رگهای تیماش تزریق کرد و هر یک از بازیکنان ایرلند همانند جنگجویانی که برای زنده ماندن و شکست دشمن تلاش میکنند، هر چه در توان داشتند به کار بستند و دقیقه ۶۲ به روزنه مد نظرشان جهت بازگشت به بازی رسیدند. خطای «خوان فران» به روی «دیمین داف»، ایرلند را صاحب یک ضربه پنالتی کرد اما این «ایکر کاسیاس» ۲۱ ساله بود که با مهار پنالتی «ایان هارت»، شادی را از اردوگاه رقیب ربود.
ایکر با وجود یک نمایش خارقالعاده، سرانجام در دقیقه ۹۰، تسلیم ضربه «رابی کین» از روی نقطه پنالتی شد تا کار به وقتهای اضافه کشیده شود. عدم تغییر نتیجه در وقتهای اضافی به معنی مشخص شدن برنده بازی در ضربات پنالتی بود. کاسیاس جوان با مهار ضربات پنالتی «دیوید کانلی» و «کوین کیلبین»، نمایش بینظیر خود را تکمیل و رویای ایرلندیها را نقش بر آب کرد و امضایش را پای جواز صعود ماتادورها به یکچهارم انداخت.
بعد از این نمایش بود که سکوهای ورزشگاه او را «مقدس» خطاب کردند. او دیگر «ایکر مقدس» بود، جوانی که به دلیل اشتباه سانتیاگو کانیزارس دروازهبان باتجربه وقت والنسیا، مورد اعتماد کاماچو قرار گرفت و موفق به حضور در ترکیب لاروخا شد و به حدی خوش درخشید که از دید عاشقان فوتبال، دیگر در قالب یک انسان معمولی نمیگنجید و ستارهای بود از جهان ماورایی که هر بار هم تیمیهایش گل میزدند، تیرک افقی دروازهاش را لمس میکرد. ستارهای مقدس که بعد از درخشش در ترکیب رئال مادرید و پوشیدن پیراهن قوهای سپید اسپانیا، دیگر وقتش رسید بود که در رده ملی نیز قداست خود را به نمایش بگذارد.
کاسیاس محصول آکادمی فوتبال رئال مادرید (لافابریکا) است و به صورت سنتی مسیر رسیدن به تیم بزرگسالان را طی کرده. به عنوان یک شهروند مادریدی، نحوه رشد و پیشرفتاش مورد تایید تمامی مردم این شهر بوده و این هم یکی از دلایلیست که مادریدیها عاشق او شدند. هواداران فوتبال در مادرید که تجربه تماشای قهرمانی رئال در اروپا با ترکیبی کاملاً اسپانیایی در سال ۱۹۶۶ را در کارنامه داشتند، از حضور ایکر در دروازه «لوسبلانکوس» به شدت حمایت میکردند. اما نکته بسیار جالب و شاید عجیب اینجاست که ۵ سال پیش از اشتباه کانیزارس در تیم ملی اسپانیا و رسیدن کاسیاس به تیم ملی، مصدومیت ناگهانی کانیزارس که در آن زمان به عنوان سنگربان اصلی رئال ایفای نقش میکرد، موجب شد که پای ایکر به دروازه قوهای سپید گشوده شود.
شاید باورتان نشود اما ایکر در ۲۷ نوامبر ۱۹۹۷، در آخرین دقایق به عنوان دروازهبان سوم به لیست رئال در رقابتهای UCL افزوده شد و این در حالی بود که معلم او در دبیرستان اصرار داشت که کاسیاس باید سر کلاسهای درس حاضر شود. ایکر در مورد آن روز میگوید: «از هیچ چیزی خبر نداشتم و سر کلاس بودم. مدیر دبیرستان میدانست که من در تیم جوانان رئال هستم و چون خودش یکی از هواداران پر و پا قرص رئال بود، هر بار که من را میدید در مورد تیم با من حرف میزد. آن روز من را به اتاقش صدا زد و گفت باید به هتل محل اقامت تیم در نزدیکی باراخاس بروم و آماده پرواز به سمت نروژ شوم.»
پسر ۱۶ ساله در هواپیما کنار فرناندو مورینتس و سایر ستارههای وقت رئال نشست و به حدی خوشحال بود که گویی برنده جایزه بزرگ شرط بندی و بختآزمایی شده است، احساسی که پدرش «خوزه»، به خوبی با آن آشنایی داشت.
خوزه آخر هر هفته، بازیهای لیگ را پیشبینی میکرد و در این راه از ایکر جوان نیز کمک میگرفت. در یک بعدازظهر سرنوشتساز، با اعلام نتایج بازیهای هفته، خوزه در کمال تعجب متوجه شد که نتایج ۱۴ بازی را درست پیشبینی کرده و این یعنی رسیدن به ثروتی هنگفت! اما درست در همین لحظه با چهره برافروخته ایکر مواجه شد چرا که خوزه فراموش کرده بود برگه پیشبینی را ثبت کند! اشتباهی که برای آنها ۱٫۲ میلیون یورو آب خورد.
اما اگر مشکلات دوران کودکی را به کناری بگذاریم، خوشحالی پدر و مادر ایکر از فراخوانده شدن فرزندشان به ترکیب تیم، غیر قابل توصیف است. آنها تمام انرژی خود را برای کمک به ایکر در راه رسیدن به موفقیت به کار بستند اما فتح ۲ جام قهرمانی در اروپا توسط ایکر آن هم پیش از رسیدن به ۲۰ سالگی، چیزی بود که حتی پدر و مادر کاسیاس هم نمیتوانستند تصور کنند.
ایکر در ۱۵ سپتامبر ۱۹۹۹، با حضور در دیدار رئال مادرید مقابل المپیاکوس یونان در لیگ قهرمانان اروپا، عنوان جوانترین دروازهبان تاریخ این رقابتها را با ۱۸ سال و ۱۷۷ روز به خود اختصاص داد، عنوانی که در نهایت در سال ۲۰۱۷، توسط مایل اسویلار دروازهبان جوان بنفیکا از دست ایکر خارج شد. در سال ۲۰۰۰، کاسیاس با حضور در فینال لیگ قهرمان اروپا در مصاف با والنسیا که با پیروزی ۳ بر صفر رئال همراه بود، درست ۴ روز بعد از تولد ۱۹ سالگیاش به جوانترین دروازهبان برنده جام نقرهای اروپا تبدیل شد. او اکثر دوران حرفهاش را در رئال سپری کرد و طی حضورش در برنابئو، با نمایشهایش در ذهن فوتبالدوستان برای همیشه جاودانه شد. ایکر همانند یک گربه انعطافپذیر بود و در نبردهای تکبهتک تبحر خاصی داشت.
در فصل ۲۰۰۰-۱۹۹۹ لیگ قهرمانان اروپا، رئال با حضور در رده دوم گروه C رقابتها (مرحله دوم گروهی)، رقیب منچستریونایتد (صدرنشین گروه B) در مرحله یکچهارم نهایی شد. کهکشانیها در حالی در بازی برگشت در اولدترافورد به میدان رفتند که در بازی رفت در سانتیاگوبرنابئو با وجود درخشش کاسیاس، رئال نتیجهای بهتر از تساوی بدون گل کسب نکرد. با این حال در «تئاتر رویاها»، روی کین با گل به خودیاش راه را برای صعود شاگردان ویسنته دلبوسکه هموار کرد و گلهای تماشایی رائول نیز حکم شلیک تیر خلاص بر پیکر میزبان را داشت.
کاسیاس در سانتیاگوبرنابئو همانند یک شیر درنده از خانهاش دفاع میکرد و تمامی حملات به قلعه مادرید، با حضور ایکر ناکام میماند. یک کلینشیت حساس خانگی برابر بایرنمونیخ در نیمهنهایی، باعث شد سفیدپوشان مادرید به فینال آن دوره از رقابتها راه یابند. فینالی که یک طرف دیگر آن نیز والنسیا قرار داشت و به این ترتیب، فینالی تماماً اسپانیایی در دیدار پایانی معتبرترین رقابت باشگاهی اروپا شکل گرفت. والنسیا با خوشحالی از حضور در رده سوم لالیگا پا به «استادوفرانس» گذاشت و این در حالی بود که رئالیها فصل را به بدترین شکل ممکن و حضور در رده پنجم به اتمام رسانده بودند.
زمانی که استفانو براسکی، داور ایتالیایی دیدار فینال، سوت آغاز بازی را به صدا در آورد، شدت ضربان قلب میلیونها فوتبالدوست در دنیا بالا رفت و این رئال بود که در دقیقه ۳۹ روی ارسال زیبای «استیو مکمنمن» و ضربه تمامکننده مورینتس، اولین زخم را بر پیکر خفاشها وارد کرد. سپس در دقیقه ۶۷، مکمنمن دروازه والنسیا را فرو ریخت و در نهایت رائول در دقیقه ۷۵ برای سومین بار تور دروازه سانتیاگو کانیزارس را به لرزه در آورد! درست خواندید، باز هم کانیزارس!
ایکر اروپا را فتح کرد، آنهم در زمانی که هنوز در سنین نوجوانی قرار داشت و به این ترتیب به استاد فتح جام و افتخار تبدیل شد. طی ۲ سال بعد از آن، کاسیاس ضمن اینکه به اولین قهرمانیاش در لالیگا و دومین جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا دست یافت، نمایشی تاریخی را در ورزشگاه «سوان» مقابل دیدگان میلیونها فوتبالدوست به تصویر کشید. او بعد از آن درخشش، حرفهای جالبی زد که نشان از اهداف بزرگاش در آینده داشت: « نمیخواهم که من را به عنوان یک دروازهبان خوب به یاد بیاورند بلکه میخواهم به عنوان یک انسان فوقالعاده در اذهان باقی بمانم.»
افسانه کاسیاس در پایتخت اسپانیا به سرعت گسترش یافت و حضورش در ترکیب تیم ملی، مورد قبول و البته احترام همگان قرار گرفت. رهبری کاسیاس بر نسل طلایی فوتبال اسپانیا به او این اجازه را داد که ضمن جابهجا کردن مرزهای پیشرفت، حد فاصل بین انسان عادی و یک قدیس را به طور کامل محو کند.
زمانی که رائول در سال ۲۰۰۶ از حضور در لاروخا کنارهگیری کرد، این ایکر بود که برای حضور در یورو ۲۰۰۸، بازوبند کاپیتانی را بر بازو بست. در گروه D، اسپانیا با کسب ۳ پیروزی و به عنوان صدرنشین راهی مرحله یکچهارم نهایی شد، جایی که رقیبی سرسخت و قدرتمند به نام ایتالیا انتظارش را میکشید. آتزوری که خود از اسطورهای به نام «جانلوئیجی بوفون» در درون دروازه بهره میبرد کار سختی را برابر تیم مدعی اسپانیا داشت و در نهایت، ۱۲۰ دقیقه تلاش دو تیم در وقتهای معمول و اضافه راه به جای نبرد تا کار به ضربات پنالتی کشیده شود. اینجا بود که دو دروازهبان افسانهای با در آغوش گرفتن یکدیگر، رفاقت گرم و صمیمیشان را به تصویر کشیدند. ضربات پنالتی شروع شد و این زنگ ناقوس کلیسای لاروخا بود که به لطف ایکر (مهار دو ضربه پنالتی همانند آنچه ۶ سال پیش انجام داده بود) خیلی زود به صدا درآمد تا ماتادورها با حذف ایتالیا راهی نیمهنهایی شوند.
۴ روز بعد، عاشقان فوتبال در بزرگترین استادیوم اتریش یعنی ورزشگاه «ارنست هاپل» شهر «وین»، شاهد یک کلینشیت دیگر از ایکر مقابل روسیه بودند و این اسپانیا بود که برای مشخص شدن بهترین تیم اروپا باید به مصاف آلمان میرفت. در فینال و در غیاب گلزن برتر اسپانیا یعنی «داوید ویا»، این «فرناندو تورس» بود که در دقیقه ۳۳ تک گل پیروزیبخش بازی را وارد دروازه «ینس لمن» کرد تا کاسیاس با ثبت یک کلینشیت دیگر، به اولین کاپیتانِ دروازهبانی تبدیل شود که جام قهرمانی یورو را بالای سر میبرد.
۲ سال بعد، ناقوس کلیسای بزرگ «آلمودنا» در مادرید بلندتر از همیشه به صدا در آمد چرا که اسپانیا با شکست هلند در فینال جامجهانی ۲۰۱۰، با نمایش درخشان ایکر مقدس، برای اولین بار در تاریخاش به مقام قهرمانی جهان دست یافت. دو واکنش فوقالعاده در مصاف تکبهتک با آرین روبن از سوی کاسیاس، باعث شد که کار به وقتهای اضافه کشیده شود، جایی که آندرس اینیستا موفق شد دروازه لالههای نارنجی را در دقیقه ۱۱۶ فرو بریزد. کاسیاس به عنوان بهترین دروازهبان جام، صاحب دستکش طلایی شد و کارشناسان از او به عنوان بهترین سنگربان تاریخ اسپانیا یاد کردند. او در اینباره به سایت فیفا گفت: «جوایز انفرادی زمانی که تیمتان موفق به کسب جام و مقام نشده، احساس پوچی به شما میدهد. این نهایت خوششانسیست که ما هم جامجهانی را بالای سر بردیم و هم من به عنوان بهترین دروازهبان تورنمنت انتخاب شدم. خوشحالی و شادی من به همین دلیل دو برابر شده است.»
بدون شک اما یکی از سختترین و دردناکترین دوران زندگی ایکار زمانی بود که «خوزه مورینیو» سرمربی وقت رئال، او را به افشا کردن اسرار تیم به رسانهها، مورد اتهام قرار داد و کار به جایی کشید که بعضی از هواداران مادرید نیز در برنابئو علیه او شعار سر دادند. این اتفاقات درست در زمانی رخ داد که بارسلونا با هدایت «پپ گواردیولا» در حال فتح اسپانیا و اروپا بود و ایکر هر لحظه خود را به درب خروج نزدیکتر میدید و میدانست تنها یک معجزه میتواند او را از این شرایط نجات دهد.
خوشبختانه، این معجزه از راه رسید و با خروج آقای خاص از برنابئو، کارلو آنچلوتی هدایت کهکشانیها را بر عهده گرفت و ایکر با بازگشت به ترکیب تیم، موفق به کسب جام قهرمانی کوپا دلری و البته جام ارزشمند لیگ قهرمانان اروپا شد. جالب اینجاست که ایکر در کوپا دلری رکوردی تاریخی به ثبت رساند و به اولین دروازهبان تاریخ تبدیل شد که بدون پذیرفتن حتی یک گل، به دیدار فینال این رقابتها رسیده. از طرف دیگر نیز، کاسیاس با کسب «لادسیما»، سومین بازیکن تاریخ فوتبال بعد از «فرانس بکنباوئر» و «دیدیه دشام» شد که به عنوان کاپیتان سه جام یورو، جامجهانی و لیگ قهرمانان اروپا را بالای سر برده است.
اگر بخواهیم یک تصویر ماندگار از ایکر کاسیاس را نام ببریم باید به ماه مِی سال ۲۰۱۴ و مراسم جشن مادرید بعد از کسب لادسیما در میدان سیبلس برگردیم. جایی که قدیس در مرکز میدان و پشت الهه سیبل، جام قهرمانی را بالای سر گرفته بود و هزاران چشم به او همانند یک پیشوا نگاه میکردند. ایکر جایی ایستاده بود که به آن تعلق داشت؛ درست در میان خدایان.
جیانلوئیجی بوفون
خورشید در تورین پایین آمده و نورش بی رمق شده. سکوهای استادیوم یوونتوس خالی شده اند. راه راه پوش ها با سه گل کروتونه را شکست داده و برای هفتمین بار پیاپی قهرمانی سری آ را جشن گرفته اند. جام را داده اند و مدال ها را بر گردن ها آویزان کرده اند. همه بازیکنان راهی رختکن شده اند تا جشن را جور دیگری ادامه دهند. همه رفته اند جز او، جز بوفون که ایستاده و با همان مدال آویزان شده بر گردنش با چند پسر بچه توپی را رد و بدل می کند. سال 2018 است و بوفون سی و نه ساله شده. از زمانی که پا میدان گذاشته بیست و شش سال گذشته. از جوانان پارما به تیم اصلی پارما آمده و از پارما به یوونتوس. در تیم های ملی زیر شانزده، هفده، هجده، بیست و یک و بیست و سه سال به میدان رفته. با هشت قهرمانی سری آ بالاتر از همه ایستاده و با بیش از ششصد بازی در سریآ آن بالا قرار گرفته. رکورد نهصد و هفتاد و سه دقیقه بسته نگه داشتن دروازه اش در سال 2016 را ثبت کرده. در مارچ 2017 رکورد صد بازی را با پیراهن ایتالیا برابر آلبانی بر جای گذاشته. قهرمان جام جهانی شده. با این وصف اعداد و پیروزی ها سوی دیگری هم داشته اند و آن بچه ها هم همیشه مهربان نبوده اند.
بوفون روزگاری در توصیف طرفداران گفته بود "شیفتگان فوتبال اهمیتی نمی دهند حال و بارت چطوره. برای شان یک بازیکن فوتبال هستی، یک معبود. هرگز جلو نمی آیند و نمی پرسند: هی حالت خوبه؟" بوفون یک بار از آنها پرسیده بود "می دونید بزرگی محوطه شش قدم چقدر است؟ نمی دونید. صد متر مربع. اندازه یک آپارتمان دو اتاق خوابه. اندازه یک کافه. خدا می دونه چه حجمی دارد. نمی دونید و نمی خواهید هم بدونید". نگاه او به طرفداران در سال 2000 وقتی پارما بود ترکیب تلخی گرفت. پیراهنی پوشید که رویش یکی از شعارهای نئو فاشیست ها را نوشته بودند "Boia chi molla ": "مرگ بر خائن ها". او پس از فینال لیگ قهرمانان 2017 هم که یووه برابر رئال مادرید خرد شد نتوانست زبان به انتقاد از طرفداران یووه باز نکند: "در فوتبال هم پیروزی هست و هم شکست، و مهم این است از شکست ها چیزی بیاموزید".
قصه زندگی اش فقط پیروزی نبوده. شکست در سه فینال لیگ قهرمانان 2003 و 2014 و 2017 به او تعلق داشته. همین طور بازی در سری ب برای یووه. در کنار همه اینها دروازه بان بوده و از دروازه بان ها با تعداد گل هایی که خورده یاد می کنند و نه توپ هایی که مهار کرده. با این وصف در یووه ای که نه اجازه شکست خوردن دارید و نه نزول کردن دوام آورد و مرد شماره یک مربیانش باقی ماند: مارچلو لیپی، کارلو آنچلوتی، فابیو کاپلو، دیدیه دشان، آلبرتو زاکرونی، لوییجی دل نری، آنتونیو کونته و ماسیمیلیانو آلگری.
نمی خواست دروازه بان شود، نمی خواست برود ته زمین و از دور دویدن سایرین را نگاه کند. ولی دنیایش با تماشای بازی های کامرون در جام جهانی 1990 بهم ریخت. دوازده ساله بود و بازی توماس انکونو درون دروازه کامرون از او آدم دیگری ساخت. زمانی که برای تیم پرتیکاتا، یکی تیم های اقماری اینتر، در میانه میدان بازی می کرد و می خواست شبیه مارکو تاردلی و نیکولا برتی شود. به قول خودش هر بچه ای به گل زدن فکر می کرد، نه گل خوردن و او هم می خواست گل بزند و از شادی بپرد هوا. ولی توماس انکونو انگاره هایش را بهم ریخت. مشت های جانانه انکونو که توپ را از دروازه اش دور می کرد او را به هیجان آورد، شیرجه هایش، خونسردی بی حصرش. او هم دروازه بان شد و هم بعدها نام پسرش را گذاشت لوییز توماس.
بوفون به گرانبهاترین عنصر خانواده بوفون از نسلی به نسل دیگر روی آورد، به دست ها. افراد خانواده بوفون همیشه دستان و بازوان قوی داشته اند. پدرش وزنه بردار بود، مادرش رکورد دار هفده ساله پرتاب دیسک ایتالیا و خواهرش یک والیبالیست حرفه ای. پسرعموی پدربزرگش هم لورنزو بوفون سنگربان بزرگ میلان دهه پنجاه چهار بار قهرمان سری آ شده و در جام جهانی 1962 هم درون دروازه ایتالیا ایستاده بود. بوفون نمی توانست دست هایش را نادیده بگیرد. نمی توانست دروازه بان نشود. دست هایش او را کشاندند در قاب دروازه.
فصل 97-1996 دروازه بان اول پارما شد. فصلی که پارما پس از یووه در سری آ دوم شد و پا به لیگ قهرمانان گذاشت. دریافت فقط هفده گل در بیست و هفت بازی همه را به سوی او برگرداند. فصل بعد ضربه پنالتی رونالدو نازاریو مهاجم اینتر را مهار کرد تا طرفداران پارما او را "سوپر من" بخوانند. در چهارمین فصلش در پارما قهرمان جام یوفا و جام حذفی شد. نوزده ساله بود که در پاییز 1997 برای اولین بار در زمینی برف زده با پیراهن ایتالیا برابر روسیه بازی کرد. جیانلوییجی پاگلیوکا مصدوم شد و او درون دروازه ایستاد. توپ را پس از ضربه دمیتری آلنیچف مهار کرد تا ایتالیا راهی جام جهانی 1998 شود.
بوفون سنت دروازه بانان بزرگ ایتالیایی را پی گرفته بود. شوت گیر معرکه ای که بیرون کشاندنش از دروازه آسان نبود. سنگربانی که معمولا روی خط دروازه ایستاده و اصراری به جلو آمدن ندارد. مغلوب کردنش از دور دشوار است و برای نزدیک شدن به او باید با مدافعان قلدر ایستاده برابرش را پشت سر بگذارید. در عین حال او در عصری درون دروازه ایستاد که توپ ها با تغییر جنس شان سریع تر حرکت می کردند. در عصری که متوقف کردن مهاجم درون جریمه به هر شکلی منجر به اعلام ضربه پنالتی یا دریافت کارت قرمز می شد.
یوونتوس در 2001 برایش پنجاه و یک میلیون یورو به پارما پرداخت. او راهی تورین شد و جای ادوین فن درسار را گرفت. یوونتوس به اسطوره دینو زوف می بالید و تکرار افسانه زوف محال به نظر می رسید، ولی بوفون عصر طلایی زوف را تکرار کرد. با همان تداوم و با همان فراز و نشیب ها. زوف بارها سری آ را فتح کرد و دو بار در فینال جام باشگاه های اروپا مغلوب شد. بوفون هم بارها قهرمان سری آ شد و در سه فینال لیگ قهرمانان زانو زد. زوف به عنوان کاپیتان جام جهانی 1982 را بالا برد و در قهرمانی ایتالیا نقش اساسی بر عهده گرفت. بوفون هم جام جهانی 2006 را با دریافت فقط دو گل فتح کرد: یکی گل به خودی کریستین زاکاردو و یکی ضربه پنالتی زیدان. ایتالیا هم بدون او قهرمان نمی شد.