مبارک باشه...میتونه باشه اگر به خودت بیای...دفعه قبل که نشد...یعنی همون هفدهم دسامبر سال 2015 میلادی ....روزی که....(برای خواندن ادامه اش اینجا کلیک کنید....هرچند که تا صبح هم روش کلیک کنی فکر نمیکنم فایده ای داشته باشه...حالا دیگه خود دانی...برو تو مطالبم مرثیه ای برای یک قهرمان رو بخون ببین چقدر قشنگ نوشتم....)حالا هم هجدهم دسامبر سال 2018 میلادی...روزی که یک بار دیگر بله...
میتوانستم در جایی باشم که قهرمانی در جیبم باشد....خب...به قول ما مشهدی ها پس چه کخی به تنبونت افتاده بود که بدترین گزینه رو انتخاب کردی...یک تیم بحران زده که هنوز که هنوزه سایه سنگین مربی افسانه ایش روش سنگینی میکنه و هر بازی تو ورزشگاه حضور داره و برای هر حالت چهره اش کلی داستان میسازن ...تیمی که ذهنیت برنده و رقابتی خودش رو ازدست داده و به طور مشخص از یک ترکیب نامتوازن و ناقص و روان بی ثبات برخوردار بود....اون هم در شرایطی که لیگ برتر هر سال فشرده تر فاصله تیمها نزدیک تر و مدعیها بیشتر میشه اون هم در رقابت با تیمی که برای مربیش کم نمیذاره و اگر میتونستن بیشتر ازا ینها به پاش میریختن...حالا همه این ها به کنار حضور در تیمی که سالها به عنوان مربی رقیب برابرشون قرار گرفتی ...که همین خودش یعنی کلی حاشیه و شرایط خاص....همه این علایم و نشونه ها میگفتن منچستریونایتد بدترین گزینه هست اقای خاص...حالا درسته که برند مورینیو گره خورده با موفقیت در شرایط سخت اما اون مورینیو کجا و این مورینو کجا...درسته که اگر میتونستی منچستر رو به اوج برگردونی اعتبارت به شدت بیشتر وبیشتر میشد و بسیار کاریزماتیک تر از گذشته میشدی اما انگار ارزیابی درستی از شرایط خودت نداری....منچستر یونایتد مثل یه جواهر بود تو دل اژدها ....وسوسه کنندست اما به نظرمیرسه تو دیگه شکارچی اژدها نیستی...ادمی که یه زمانی چنان چهره با صلابت و مطمئنی کنار زمین داشت که منو یاد آلن دلون مینداخت زمانی که با اون چهره فوتوژنیک و خونسردش یه گلوله تو مخ طرف خالی میکرد....اما حالا هربار که دوربین نشونش میده مثل آدمی میمونه که دلپیچه داره...به طور مشخص تو برقراری ارتباط موثر و با ثبات با بازیکنانش دچار مشکل شده...
من هنوز هم معتقدم مورینیو از لحاظ نبوغ تاکتیکی و انعطاف ذهنی و بازیخوانی بهترین مربی حال حاضر دنیاست اما ذهن و شخصیتش اشفتست...کلوپ حرف قابل تاملی زده بود سر کل کل خریدهای نجومی....خوشحالم که خوزه را خنداندم چون او زیاد نمیخندد...دقیقا همینه...خوزه حتی وقتی لیگ اروپا رو برد همون لیگی که کلوپ فینالش رو باخت هم به سختی خوشحالی میکرد...حتی وقتی برای سومین بار طی 5 سال قهرمان لیگی شد که کلوپ بعد از چهارسال هنوز تجربش نکرده هم زیاد خوشحال نبود...میگین نه برین نگاه کنیین ببینین چقدر خوشحالیهاش تصنعی هست و انگار چون باید خوشحال باشه خوشحالی میکنه...درست مثل یه آدم افسرده که یه غم عمیقی رو داره پنهان میکنه....
به هرحال میگن هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم باید بشینه...من امیدوارم یک سال کامل استراحت کنه ....خودشو بازیابی کنه...البته اگر پی اس جی پیشنهاد داد باید رو هوا بزنه...وگرنه گزینه هایی مثل رئال مادرید یعنی این بار شاید نوزدهم دسامبر سال دو هزارو چند میلادی رو باید به تقویمش اضافه کنه....چرا همش باید تیمهایی که تو بحران هستن و شارژ خالی کردن یا تیمهایی که میخان اوج بگیرن...فقط یه بار تیمی رو بهش دادن که تو اوج بود و چند سال قهرمان ایتالیا بود اون تیم رو قهرمان اروپا کرد و سه گانه اورد...
این بازی با لیورپول هم چند تا نکته در موردش به ذهنم میرسه گفتنش خالی از لطف نیست...اول این که اگر این مدافعان منچستر دست و پا و باسن مبارکشون رو از جلوی توپ بکشن کنار خود دخیا خیلی از شوتا رو میگیره...طفلکی دخیا میره یه وری بعد یهو توپ میخوره به باسن اشلی یانگ کمونه میکنه میره یه ور دیگه گل دوم شکل میگیره...یا مثلا گل سوم براحتی دخیا میتونست بگیره شوتو اما از قضای روزگار خورد به زانوی بایی و راهشو کج کرد به یه طرف دیگه... گل اول لیورپول هم که یه حرکت هوشمندانه بود...یه توپ بلند تو عمق ...دو تا مهاجم وسط میکشن عقب و با خودشون مدافعین وسط رو میارن جلو یه فضای بزرگ تو عمق میسازن مهاجم کناری از کنار میزنه به عمق و مدافع کناری اشلی رهاش میکنه و مهاجم تک به تک میشه....تقریبا شبیه گلی که از یوونتوس خوردن...
بعد هم اگر شما یه بازیکنی میخای که اون جلو توپ رو برات نگه داره تا بقیه تیم بکشن جلو یا این که خودش با تکنیکش دفاع رو رد کنه و خطر بسازه به نظر من چه گزینه ای بهتر از پوگبا برای همچین ماموریتی...و چرا لوکاکویی که به وضوح تو افته و تو کنترل ساده توپ هم مشکل داره
به هر حال این تیم تیم من نبود نمیدونم تیم مورینیو بود یا نه....مثلا اگر یه مدافع تو سبک و استایل لیندلوف میخای که مشخصا مدافع درگیر و فیزیکی نیست و بیشتر میخای از تواناییهای بازیسازیش استفاده کنی تا با اریک بایی جفت بشه خب بلیند که بود...به مراتب تو ارسال پاس و بازیسازی از لیندلوف جلوتر بود و در عین حال باتجربه تر بود... ...اگر قرار بود بین ممفیس و مارسیال یکی رو انتخاب کنم ممفیس رو نگه میداشتم و مارسیال رو قرض میدادم هم از لحاظ کار با توپ و هم از لحاظ انگیزه قویتر بود...همون اوایل فصل دوم که منچستر چهارتا چهارتا میزد رشفورد تو بهترین دوران بازی خودش بود...همه کار میکرد و مدافعای حریف رو عاصی میکرد...فقط مشکلش این بود که گل نمیزد...از اونطرف مارسیال میومد تو یه توپ میافتاد جلوی پاش و گل....همون موقع گفتم این شرایط فشار ایجاد میکنه برای فیکس شدن مارسیال و نیمکت نشینی رشفورد و این یعنی شکسته شدن اعتماد به نفس مارکوس و افت محسوس...از اونطرف مارسیال هم مشخصا بازیکن نود دقیقه ای نبود و میتونست یه ذخیره طلایی باشه...اما خب دیگه مربی ناچارا همین تصمیم رو گرفت ....
گفتنیها زیاده....منم که یه مدت نبودم حسابی حرف دارم ...اما خب فعلا کافیه....